• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5209 -
  • ۱۴۰۱ سه شنبه ۲۷ ارديبهشت

بورس تحصيلي در سه كنج سعدي

فريدون مجلسي

با توجه به اينكه مذاكرات وين «در محاق فرو رفته و ورود به مقولات مرغ و تخم‌مرغ و نان و روغن هم، خصوصا بعد از تعطيل شدن دكان عباس آقاي همسايه، در تخصص بنده نيست، ضمن راهپيمايي روزانه در اين فكر بودم كه چه بنويسم كه از پله‌هاي هرمزان وارد بلوار شهيد پاكنژاد شدم كه به دليل طولاني شدن بيست‌ساله ساخت‌وسازهاي مترو نصف خيابان تعطيل و خلوت و مناسب قدم زدن است.
پيچيدم در امتداد ديوار سنگ سبز پشت مجموعه‌هاي خيام و حافظ و سعدي و نظامي به سمت ابنيه مترو. وقتي انسان پشت برج‌هايي كه به نام اين شاعران است قدم مي‌زند، هزار جور فكر ادبي به ذهن خطور مي‌كند و تداعي مي‌شود. انگار آن مرحومان خودشان ساكن آن برج‌ها بوده باشند.
به زير سايه برج سعدي كه رسيدم با نسيمي كه از آن بالا، از باغ برج سعدي و وراي انبوه پيچ‌هاي امين‌الدوله وزيد، «بوي گُلم چنان مست كرد كه دامنم از دست برفت» و به ياد بيت ديگر سعدي افتادم كه مي‌فرمايد: «به بوي نافه‌اي كاخر صبا زان طره بگشايد/ ز تاب جعد مُشكينش چه خون افتاد در دل‌ها».
در چنين عوالمي بودم كه از جانب يكي از ابنيه آجري سرخ‌رنگ مترو در حاشيه پياده‌رو كه برج هواكش يا جايگاه تكميل نشده راه‌پله اضطراري براي خروج مسافران است، همراه با بادي مخالف از جانب سه كنج ديوار سنگي برج سعدي و ديوار آجري برج هواكش مترو كه پشت به خيابان دارد و نزديك به ايستگاه كرايه‌هاي خطي و مسافران است، رايحه‌اي به مشامم رسيد كه مانند اِتِري كه قديم‌ها زير بيني بيماران بيهوش شده مي‌گرفتند تا به هوش آيند، مرا به كلي از آن عوالم به در آورد.
اما هنوز سعدي دست از سرم بر نداشته بود كه بيت ديگري كه نشان از تحصيلاتش در دانشگاه يا جامعه نظاميه بغداد دارد در ذهنم تداعي شد: 
«مرا در نظاميه ادرار بود/ 
شب و روز تلقين و تكرار بود»
راستش زماني در معناي اين بيت سوءتفاهمي براي‌مان پديد آمده بود كه گويي روزي سعدي عليه رحمه از كنار دانشگاه نظاميه در بغداد مي‌گذشته كه با احساس نيازي طبيعي چشمش به سه كنجي در پس ديوار دانشگاه خورده و آن احساس از يك سو و جاذبه سه كنج ديوار از سوي ديگر او را به جانب آن كشانده و به اين ترتيب راهش به آن دانشگاه باز و در آنجا ماندگار و شب و روز به تلقين و تكرار مشغول شده، تا به بار نشسته و سعدي
 شده است.
در اين باره از استاد محمودي بختياري كه عمرش دراز باد پرس‌و‌جويي كرديم، خنده‌اي سر داد و گفت، ‌اي آقا، در آن زمان به كمك‌هزينه يا بورس تحصيلي دانشگاهي مي‌گفتند ادرار و سعدي با بهره‌مندي از همان توانست در نظاميه تحصيل و كسب كمالات كند و اين معني با آنچه در سر شما مي‌گذرد (!) فرق دارد.
لبخندزنان احساس كردم كه چگونه رانندگان خطي و رهگذران مستاصل به آن معنايي كه از آن واژه در سر بنده مي‌گذشت، سه كنج ديوار برج سعدي را به محلي براي بورس تحصيلي تبديل كرده‌اند. به ذهنم رسيد زماني كه تمام حواس وزير و كيل و برنامه‌هاي خبري صدا وسيما درگير مسائل نان و روغن و تخم‌مرغ است، ما هم با استفاده از فرصت از شركت مترو تقاضا كنيم كه به همكاري شهرداري، امكاناتي با پوشش و سپر لازم نرم‌افزاري و سخت‌افزاري آبرومند در اين‌گونه سه‌كنجي‌هاي خياباني تعبيه فرمايند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون