نگاهي به وضعيت سرمربي پرسپوليس در روزهاي پرفشار
گلمحمدي هم مثل برانكو است
علي ولياللهي
اين نه فقط مربوط به فوتبال كه مربوط به تمام وضعيتها ميشود و به آن ميگويند ايستادن در نقطه پايان. آدمها در نقطه پايان قرار ميگيرند همه وقايع را طوري تفسير ميكنند كه انگار در راستاي رقم خوردن رخداد نهايي بودند. در فوتبال كه اين وضعيت به مراتب بيشتر است. بعد از هر ناكامي كارشناسان و هواداران برميگردند تا نقاط عطف را پيدا كنند، چون فلان تعويض انجام شد يا نشد، چون فلان بازيكن را از دست داديم يا به خدمت گرفتيم، چون فلان اشتباه در مركز زمين رخ داد و هزاران نمونه ديگر رديف ميشوند تا ناظر به نتيجه دلخواه برسد. فرقي هم ندارد چه مربي يا تيمي مورد بحث است. حتي اگر طرف گوارديولا باشد بعد از باخت مقابل رئال گفته ميشود گوارديولا باخت چون گريليش را آورد داخل و ديبروينه را كشيد بيرون.
همين وضعيت در مورد يحيي گلمحمدي و كادر فنياش رقم خورده. حالا برخي كارشناسان و هواداران ناراحت در حال شخم زدن يك سال گذشته و حتي بيشتر از آن هستند تا دلايل شكست تيم در فصل جاري را پيدا كنند. يحيي را با برانكو و كالدرون مقايسه ميكنند و خريدهاي او را زير سوال ميبرند. يكي از مديران سابق اين تيم در مورد اتفاقات ۴ سال گذشته ميگويد و زماني كه همهچيز گل و بلبل بود. تمام اين افراد يك نكته بسيار مهم را فراموش كردهاند؛ همان يك جملهاي كه برانكو در واكنش به قهرماني استقلال بر زبان آورد: «فوتبال است ديگر.»
گوارديولا بعد از شكست مقابل رئالمادريد در پاسخ به منتقداني كه گفتند چرا گريليش را وارد زمين كردي و ديبروينه را بيرون كشيدي، گفت اگر آن توپي كه گريليش زد و مدافع رئال از روي خط درآورد وارد دروازه شده بود من تبديل ميشدم به كسي كه بهترين تعويضها را انجام ميدهد. اين حرف مهمي است چون نشان ميدهد فوتبال نميتواند صرفا برمبناي رقم خوردن نتايج تحليل شود. اگر به گلمحمدي نقد وارد است كه بازيكنان خوبي به خدمت نگرفته بايد به اين سوال هم پاسخ داده شود كه چطور او با خريدهاي جديدش بعد از جدايي چندين ستاره توانست تيم را به فينال آسيا برساند؟ در حالي كه كمتر از يك ماه با آن بازيكنان تمرين كرده بود؟ مگر ميشود يك مربي در فاصله يك سال قدرت تشخيص بازيكن خوب از بد يا بازيكن به درد بخور يا به درد نخور را از دست بدهد؟
اظهاراتي مثل تاكتيكهاي نخنما شده يحيي، تمرينات اشتباه، بدنسازي ضعيف، يا تعويضهاي اشتباه همه در همين دسته قرار ميگيرد. كدام مربي هر فصل يك سيستم جديد بازي ارايه ميدهد؟ همه مربيان دنيا يك سيستم پايه دارند كه براساس شرايط تغييراتي در آن اعمال ميكنند. مگر برانكو هر روز يك فلسفه جديد از خودش ارايه ميداد؟ هيچ كس تيترهاي برخي رسانهها و اعتراضات هواداران در زمان حضور برانكو روي نيمكت پرسپوليس را بعد از ناكاميها فراموش نكرده كه چقدر به نحوه تعويض كردن مرد كروات ايراد گرفته ميشد. چقدر در زمان حضور مسلمان در پرسپوليس از دقيقه ۶۰ تماشاچيان نام او را صدا ميزدند كه برانكو را مجبور به تعويض كنند و اگر آن بازي پرسپوليس نتيجه نميگرفت همه ميگفتند اگر مسلمان به بازي ميرفت نتيجه عوض ميشد و دمار از روزگار برانكو در ميآوردند كه يك تعويض ساده بلد نيست! برانكو دو بار مقابل استقلال شكست خورد؛ يكبار مقابل منصوريان با نتيجه سه بر دو و يكبار با نتيجه يك-صفر مقابل شفر. چه بلاهايي كه هواداران بعد از آن دو بازي سر برانكو نياوردند. چه كارشناسيهايي كه از اشتباهات برانكو انجام نشد. بابت بازي دادن حسين ماهيني در پست هافبك دفاعي پروفسور را تا مرز ناداني پيش بردند. بابت بازي دادن به احمدزاده در دفاع چپ به او گفتند عقلت كجا رفته؟
اين واقعيتي است كه برنده شدن همهچيز را حل ميكند. كما اينكه در دو فصل گذشته كه پرسپوليس با يحيي گلمحمدي و حميد مطهري و داوود فنايي به مقام قهرماني رسيد ضعفهايي وجود داشت. گاهي تاكتيكها جواب نميداد، تعويضها مسير بازي را عوض نميكرد، بازيكنان با كادرفني به مشكل برميخوردند، مصدوميت رخ ميداد و... اما چون پرسپوليس نتيجه ميگرفت اينها ميشد اتفاقات طبيعي فوتبال ولي امسال كه يك تيم قويتر پيدا شد و قهرماني را به دست آورد همه اين اتفاقات معمول فوتبال تبديل شد به ضعفهاي كادرفني به شكلي كه برخي نتيجه بگيرند يحيي و كادرفنياش چيزي از فوتبال سر در نميآورند و اگر همين امروز استعفا بدهند هم دير است!
كارشناسان و هواداراني كه عادت دارند در نقطه پايان بايستند و همهچيز را جوري تفسير كنند تا به نتيجه مطلوب خود برسند همانهايي هستند كه بعد از نتيجه نگرفتن آنچلوتي در ناپولي و اورتون گفتند او ديگر تمام شده! هر سال كه گوارديولا در ليگ قهرمانان نتيجه نميگيرد از مرگ «تيكيتاكا» ميگويند. كساني كه هر بار نتيجه نگرفتن را مساوي نابودي مطلق ميدانند.