نظام توصيفي
اين روزها دانشآموزان ميآيند كه آقا، چند روز ديگر مدرسه ميآييم. مدير ميخواهد از دانشآموزانِ ممتاز تقدير كند. من هشدار ميدهم كه نظام، توصيفي است و در نظام توصيفي هر دانشآموز با خودش مقايسه ميشود و شاگردِ اول و شاگردِ ممتاز نداريم. معلم و اولياي كلاس اوليها به فكر جشن پايان سالند و لابد ميآيند سراغ من و قارقاري (همان كلاغ دستكشي محبوب دانشآموزان) كه برايشان برنامه اجرا كنيم. كلاس ششميها گيجند. گيج در ميانه بلوغ و امتحانهاي حوصله سربرِ آخر سال و انتقال به مدرسه جديد. به معلمشان و مدير مدرسه پيشنهاد يك جلسه دادهام؛ با حضور ششميها و پدر و مادرشان. اين روزها يك بخشنامه آمده كه پيشنهاد كرده معلمهاي ابتدايي از دانشآموزان امتحانِ كتبي بگيرند. پيشنهاد بدي است. در نظامِ توصيفي، ارزشيابي قلم و كاغذي تنها يك نوع ارزشيابي است. آن نظامِ نمرهاي قديم بود كه بر امتحان و نمره پاي ميفشرد. بخشنامهنويسها گويا مثل مدير ما يادشان رفته نظام، توصيفي است. پس اين روزها بايد از دانشآموزان در برابر آسيبهاي امتحان هم مراقبت كنيم. «اميرعباس» كلاس اول است. يكي، دو ماه است كتاب «ماشينها» را برده و پس نميآورد. كتاب ماشينها به اضافه بيست و سه كتاب ديگر از نشر «سايان» است و دانشآموزان آنها را دوست دارند و يكي، دو روزه ميبرند و ميآورند تا به همه برسد. ماشينها دست به دست ميشد تا رسيد به اميرعباس. اميرعباس كتاب را نياورد. اوايل امروز و فردا ميكرد تا اينكه يك روز آشكارا گفت كه كتاب ماشينها را دوست دارد و نميآورد. از آن روز من ديگر چيزي به او نگفتهام. گذاشتهام هر وقت دلش از كتاب كنده شد، بياورد.