زنان و بافتهاي فرسوده شهري
زهرا نژادبهرام
بافت فرسوده در شهر يكي از معضلات دشوار و پيچيدهاي است كه امروزه دامنگير بسياري از شهرهاي بزرگ كشور شده است .
اين بافتها كه به دليل ناكارآمدي اقتصادي، اجتماعي و كالبدي دچار فرسودگي است به بخشي نگرانكننده براي شهر مبدل شدهاند. جايگاه خاص اين بافتها از نظر جغرافيايي كه معمولا مراكز و مكانهاي اصلي شكلگيري شهر هستند داراي تراكم جمعيت بسيار است كه خطرات ناشي از بلاياي طبيعي نظير زلزله به دليل مستحكم نبودن سازهها و نفوذناپذيري معابر و ريزدانگي آنها تصويري جدي از سرنوشت آنها را براي شهر رقم زده است و در اين ميان زنان كه نيمي از جمعيت ساكن در اين بافتها در شهرها هستند با مشكلات زيادي روبهرويند كه ناديده انگاشتن مسائل آنها به معناي كمرنگ ساختن مسائل جامعه شهري است . آنان كه شهروندان اين شهر بزرگ به مقياس قريب به 640 كيلومتر وسعت هستند به دليل ناكارايي برنامهريزيهاي صورت گرفته براي نوسازي كالبدي كه اثر مستقيمي در بهرهمندي از ظرفيتهاي ايمني و امنيت شهري دارد با مشكلات متعددي روبهرو هستند. نفوذناپذيري و ريزدانگي در كنار نااستحكامي توانسته تصوير مشترك از ناامني و ناايمني براي زنان در اين بافتها تعريف كند. ناكافي بودن امنيت تردد و امكان بروز مشكلات براي آنها در تردد و عدم بهرهگيري از فضاي امن اسكان منجر به نگراني دايمي آنها از شرايط زيست شهريشان شده است. زنان اين بافتها در تلاش براي ايجاد فضاي امن جهت اسكان به دلايل متعدد اقتصادي و اجتماعي قادر به تغيير وضعيت اسكان خود نيستند. آنها كه از منابع بسيار محدود اقتصادي برخوردار هستند قادر به نوسازي و از سوي ديگر به دليل عدم مالكيت نسبي بر املاك اين بافتها حتي قادر به تصميمگيري براي مشاركت سازندگان و مالكان ديگر براي بهبود وضعيت اسكان نيستند. زندگي در خانههايي كه امكان ريزش آن بسيار و به دليل فرسودگي دچار آسيبهاي جدي كالبدي است امروزه دغدغه زيست آرام و باكيفيت را از آنها سلب كرده است. بر اساس برخي مطالعات ساكنان بافتهاي فرسوده با مشكلات متعدد اقتصادي و اجتماعي چون ناهمخواني كالبد و فعاليت، وجود عناصر ناهمخوان شهري، كمبود سرانه برخي كاربريها مانند فضاهاي فراغتي، فرهنگي و پاركينگ، فقدان سلسله مراتب مناسب در شبكه ارتباطي و عدم امكان نفوذپذيري به داخل بافت، تراكم و تمركز جمعيت و فعاليتها، افول اقتصادي، افول كيفيت كالبدي، كاهش ارزشهاي محلهاي و مسكوني، افول كيفيتهاي اجتماعي، شرايط نامطلوب زيستمحيطي، دشواريهاي دسترسي و مشكلات ترافيكي و انحطاط كيفيتهاي فرهنگي و بصري (يعقوبي و شمس، 1398: 64)؛ دست به گريبان هستند، اين معضلات از علل ايجاد توسعه بافت فرسوده بوده و بدون شناخت و چارهانديشي براي كاهش يا رفع آنها نميتوان اقدامات مفيدي را براي توسعه كيفيت زيست بافت صورت داد. بر اساس برآورد 141 هزار هكتار بافت ناكارآمد مياني، تاريخي و سكونتگاه غيررسمي در كشور با جمعيت بيش از 19 ميليون نفر حكايت از وضع وخيم در 544 شهر كشور دارد (همشهري، 1397: 18). لذا برنامهريزي در حوزه زيستپذيري بافت فرسوده شهري و شناخت وضعيت آينده پيشِروي آنها براي ساكنين آنها از يك سو و ديگر بخشهاي شهر الزامي و جدي است .تهران با حدود 4200 هكتار بافت فرسوده كه در مناطق مركزي و غربي و شرقي و جنوب آن گسترده شده بستري نگرانكننده براي ساكنين آن به ويژه زنان ايجاد كرده است.رنجي كه زنان ساكن اين بافتها را بهطور روزانه با دشواري در مواجهه با فاضلاب شهري، تيرهاي چراغ برق در ميانه كوچهها، عبور كابلهاي فشار قوي از ميانه محله آنها، معضل پاركينگ و عبور و مرور دشوار از معابرشان و كمبود روشنايي و نبود فضاي سبز مناسب و فضاي بازي كودكان به دليل ناايمني معابر محلهشان ميبرند شايد در كلمات قابل تعريف نباشد! به خاطر ميآورم در دورهاي كه نماينده مردم تهران در شوراي شهر بودم (1400-1396) در بازديد مداوم از اين بافتها و گفتوگو با ساكنان اولين گروهي كه هميشه از درد و رنج اسكان خود سخن ميگفتند زنان ساكن در اين محلات بودند .وقتي براي بازديد از محله انبار نفت در منطقه 11 وارد عمق محله شديم و اقدامات شهرداري براي ساخت پروژههاي كوچك مقياس را بررسي ميكرديم با بوستاني براي بازي كودكان در عمق محله مواجه شدم كه خوشحالي زنان و كودكان آنان مرا به وجد آورده بود .آنها به دليل كوچك مقياس بودن خانههايشان با محدوديت جدي براي بازي كودكان روبهرو بودند و ايجاد اين فضا براي آنها جز آثار اقتصادي و كالبدي بستري براي اوقات فراغت كودكان آنها و نشاط مادرانشان بود. در همين ارتباط در بازديدي از بافت فرسوده منطقه 13 از كوچهاي بازديد داشتم كه روحم را نوازش كرد .زنان و دختران محل با استفاده از ظرفيت دفتر توسعه محلي كوچه دوستي تدارك ديده بودند و با نصب گلدان و المانهاي زيبا تصويري متفاوت از بافت فرسوده به نمايش گذاشته بودند .لذا بهرهگيري از ظرفيت زنان براي مشاركت در بهسازي محيطي و ارتقاي كيفيت زندگي شايد بتواند بستر مطلوبتري براي آنان تدارك ببيند . از اينرو رنجي كه زنان ساكن در اين بافتها ميبرند، جدا از آنكه بستري براي كاهش نشاط آنها و دغدغه آينده است، ميتواند موتوري براي بازتوليد مشاركت آنها در تقويت سرمايه اجتماعي ساكنان بافتهاي فرسوده باشند و فرصتي كم نظير براي رونق دوباره اين بافتها در ابعاد اجتماعي، اقتصادي و كالبدي شود. استفاده از ظرفيت زنان اين محلات با كمك تسهيلگري سمنهاي شهري براي مشاركت در امر برنامهريزي و كارگروهي جهت اوقات فراغت آنها از يك سو و فرزندان آنها از سوي ديگر با توجه به تعطيلات تابستاني فرزندان در كنار كارگاههاي خرد كارآفريني ميتواند رنج مضاعف آنها از محل سكونت و فشار اقتصادي را تا حدودي مرتفع سازد .مديريت شهري در اين خصوص ميتواند با فراخوان تشكلهاي مردمنهاد و بهرهگيري از ظرفيت گسترده دفاتر توسعه زيرنظر سازمان نوسازي با سازماندهي جدي و بسيج زنان ساكن در اين مناطق فرصتي كم نظير را براي زيستپذيرتر ساختن اين بافتها و توسعه همكاري آنها در امر برنامهريزي و تصميمسازي فراهم كند. اين نهادهاي فعال و موجود شهري قادرند با بهرهگيري از پروژههاي خرد و متوسط در عمق محلات با مشاركت شهروندان (زنان) در امر نيازسنجي و برنامهريزي كاركرد مديريت شهري به درون بافتها سوق دهند و از مديريت بيروني براي پروژههاي شهري به مديريت دروني براي آنها (بهرهگيري از ظرفيت محلي) حركت كنند . در تحقيقي در محله سنگ سياه شيراز بررسيها نشان داده كه زنان كارآمدترين ساكنان اين محلات (تاريخي –فرسوده) براي شكلگيري سياستهاي بازآفريني شهري در جهت بهبود وضعيت كالبدي، اقتصادي، فرهنگي و محيط زيستي هستند و آموزش ركن اساسي اين مهم است. (1) زنان ساكن در اين بافتها نيازمند همراهي و كمك مديريت شهري، سمنهاي شهري، دفاتر توسعه و اداره كل بانوان هستند. اين مهم در بستر يك برنامه كوتاهمدت قابل دسترسي است. اين فرصت را از دست ندهيم!
1-https: //journals.uok.ac.ir/article_55754_bf02a191fdc8be879cf6e8414e088e52.pdf