• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5220 -
  • ۱۴۰۱ دوشنبه ۹ خرداد

حيدرعلي مسعودي، در گفت‌وگو با «اعتماد» تشريح كرد

اسراييل، ابزار ديپلماسي اجبارآميز واشنگتن

شهاب شهسواري|در طول هفته‌هاي گذشته، همزمان با كمرنگ‌تر شدن اميدها براي از سرگيري و موفقيت مذاكرات وين براي احياي برجام، شاهد افزايش اقدامات ضدايراني از سوي اسراييل از جمله انجام حملات خرابكارانه عليه تاسيسات دفاعي ايران و اقدام به ترور فرماندهان سپاه قدس در خاك كشور هستيم. اين اقدامات همزمان با افزايش گمانه‌زني‌ها در مورد از سرگيري فرآيند عادي‌سازي روابط برخي كشورهاي عربي منطقه با اسراييل و اظهارات مقام‌هاي امريكا در مورد تضمين‌ها به تل‌آويو در مورد نگهداشتن نام سپاه پاسداران در فهرست سازمان‌هاي تروريستي خارجي، باعث ايجاد سوال‌هايي در مورد نقش اسراييل در توقف مذاكرات برجام و ميزان اثرگذاري اسراييل در پيشبرد روابط ميان تهران و واشنگتن است. حيدرعلي مسعودي، كارشناس روابط بين‌الملل معتقد است كه امريكا هرچند از اسراييل به عنوان ابزار ديپلماسي اجبارآميز خود عليه ايران استفاده مي‌كند، اما در عين حال به صورت مستمر در حال تلاش براي كاهش مداخله در خاورميانه و واگذاري مسائل منطقه به بازيگران منطقه‌اي است. مسعودي در عين حال هدف گرفتن تاسيسات امنيتي و پرسنل نظامي ايران، برخلاف ترورها و خرابكاري‌هاي گذشته در برنامه هسته‌اي را نشانه تغيير اولويت‌هاي اسراييل از برنامه هسته‌اي به توان دفاعي و نفوذ منطقه‌اي ايران مي‌داند. در ادامه گفت‌وگوي «اعتماد» را با حيدرعلي مسعودي، استاد دانشگاه و كارشناس روابط بين‌الملل مطالعه مي‌كنيد.

   در طول ماه‌هاي اخير شاهد افزايش اقدامات خرابكارانه و تروريستي منتسب به اسراييل به صورت مستقيم در خاك ايران هستيم. از جمله در طول هفته گذشته اقدام به ترور شهيد صياد خدايي و حمله پهپادي به پادگان نظامي پارچين به اسراييل منتسب شد. فكر مي‌كنيد هدف اسراييل از انجام چنين حملاتي در برهه زماني خاص چيست؟
اگر بخواهيم اين اقدامات را مصداق يك پديده كلي در مقياس كلان‌تر با توجه به بستري كه در آن قرار گرفته‌ايم تحليل كنيم، به نظر مي‌رسد كه اين مجموعه اقدامات را در قالب ديپلماسي اجبار‌آميز (Coercive Diplomacy) امريكا عليه ايران ارزيابي كنيم. ديپلماسي اجبارآميز به معناي كاربرد ابزارهاي قدرت سخت و ابزارهاي امنيتي در خدمت اهداف ديپلماسي است. مواردي كه اشاره كرديد، اگر بخواهيم مورد بررسي قرار دهيم، مثلا موضوع ترور شهيد صياد خدايي يا اقدامات ديگري كه اسراييلي‌ها انجام مي‌دهند در شرايطي به وقوع مي‌پيوندد كه اميدها براي احياي برجام و از سرگيري مذاكرات وين، تقريبا در حال كمرنگ‌تر شدن است. به نسبتي كه ابزارهاي امريكا در ميز مذاكره كه در اينجا مذاكره غيرمستقيم است، تضعيف شود و قدرت اثرگذاري‌اش كاهش پيدا كند، وزن اين اقدامات امنيتي به نظر مي‌رسد كه افزايش پيدا كند. اين مساله فقط محدود به اقدام‌هاي تروريستي و خرابكارانه مستقيم در خاك ايران نيست، شايد بتوان گفت كه براي نخستين‌بار در دهه‌هاي اخير يك رزمايش نظامي براي شبيه‌سازي حمله به تاسيسات هسته‌اي و نظامي ايران توسط امريكا و اسراييل برگزار شده كه يك نشانه مهم و يك عنصر مهم براي تشخيص مسيري است كه امريكايي‌ها و اسراييلي‌ها طي مي‌كنند. بنابراين كاربرد اين ابزارهاي ديپلماسي اجبارآميز و به نيابت از امريكا توسط اسراييل انجام مي‌شود. اما در عين حال بايد توجه داشت كه نمي‌توان گفت اسراييل ابزار دست امريكاست. امريكا هم از اسراييل و ابزارهايي كه دارد در پيشبرد اهداف سياست خارجي خودش در قبال ايران استفاده مي‌كند، اما در عين حال در جاهايي مشاهده مي‌كنيم كه امريكا از يك بازيگر فعال هدايت‌كننده مستقيم به يك بازيگري كه صرفا رضايت نسبي از اقدامات اسراييلي‌ها دارد، تبديل شده است.
   از زماني كه مذاكرات احياي برجام از يك سال و دو ماه پيش آغاز شد و حتي پيش از آن از زمان خروج دولت ترامپ از برجام، شاهد اظهارنظرهايي بوديم كه گهگاه از سوي برخي مقام‌هاي ارشد اسراييل بيان مي‌شود و تاكيد مي‌كنند كه احياي برجام به اين دليل كه توان هسته‌اي ايران را محدودتر مي‌كند، مطلوب است و عدم احياي برجام را عامل توسعه برنامه هسته‌اي ايران توصيف مي‌كنند. سوالي كه وجود دارد، اين است كه احياي برجام نهايتا مطلوب اسراييل است يا نه؟
من به عنوان پژوهشگري كه در ايران هستم، به خوبي نمي‌توانم قضاوت دقيقي از منظر تصميم‌گيران و سياستگذاران اسراييل داشته ‌باشم. در رژيم اسراييل هم مانند همه دولت‌هاي ديگر ديدگاه‌هاي مختلفي داريم. سوال اين است كه در مورد كدام اسراييل حرف مي‌زنيم؟ مقام‌هاي مختلف و جناح‌هاي سياسي مختلف، ممكن است نظرات متفاوتي داشته ‌باشند. به‌طور كلي نگاهي كه من دارم اين است كه فكر مي‌كنم يك نوع اختلاف‌نظر ميان دولت فعلي در اسراييل، يعني دولت نفتالي‌بنت و جريان استبليشمنت امنيتي سابق اسراييل وجود دارد كه منازعه ايران و امريكا صرفا يك منازعه محدود و منحصر به مسائل هسته‌اي نيست، بلكه اسراييل حوزه‌هاي منازعه مهم‌تر و با اولويت بالاتري از جمله در رابطه با توان موشكي ايران، صنايع نظامي در حال تقويت و پيشرفت ايران، تهديداتي كه به زعم آنها از سوي نيروهاي امنيتي ايران در منطقه يا نيروهاي متحد ايران در منطقه بر ضد منافع اسراييل انجام مي‌شود، مقابل خود دارد. بنابراين اگر به عنوان نمونه ترور شهيد صياد خدايي را در نظر بگيريد، آن را به عنوان تغيير و تحولي در اولويت‌هاي امنيتي اسراييل از مسائل هسته‌اي و جنايت‌هايي كه در رابطه با برنامه هسته‌اي ايران كردند، مانند ترور شهيد فخري‌زاده و دانشمندان هسته‌اي تا حمله و خرابكاري در تاسيسات هسته‌اي، به حضور منطقه‌اي ايران و نيروهاي نزديك به ايران در اطراف مرزهاي سرزمين‌هاي اشغالي كه قابل ملاحظه است مي‌توان ديد.اينكه لزوما احياي برجام به نفع اسراييل هست يا نه، از اين منظري كه عرض كردم مي‌توان اين‌گونه جواب داد كه اگر احيانا برجام آن‌گونه كه اسراييل دوست دارد احيا شود، يعني با يكسري شروط يا يكسري تغييرات، مي‌تواند توجه و تمركز اسراييل را در حوزه‌هاي ديگر مانند حضور و نفوذ منطقه‌اي زنده كند.
   فرموديد كه امريكا هر چند سياست‌هاي خود را ديكته نمي‌كند، اما چراغ سبز و رضايت خودش را نشان مي‌دهد. با اين حال شاهد تناقضي هستيم، برنامه هسته‌اي ايران به سرعت در حال رشد است، سرمايه‌گذاري ايران در ظرفيت‌هاي دفاعي كاهش نيافته و ايران از اهداف و دسترسي‌هاي منطقه‌اي خود عقب‌نشيني نكرده است. هربار يكي از اين اتفاقات تكرار مي‌شود. ايران در هر يك از اين موضوعات تلاش مي‌كند تا توانايي و ظرفيت خود را افزايش دهد. پس تداوم اين سياست چه منفعتي دارد؟
چيزي كه من از آن با عنوان ابزارهاي ديپلماسي اجبارآميز امريكا ياد كردم، طبيعتا در مقابل، در اختيار ايران هم تا حدودي وجود دارد. ايران هم تلاش مي‌كند از ابزارهاي ديپلماسي اجبارآميز خود استفاده كند. همين مثال‌هايي كه شما زديد، در حوزه‌هايي مانند آزمايش‌هاي موشكي كه ما انجام مي‌دهيم يا تشديد يا تسريع توسعه برنامه هسته‌اي ايران به موازات مذاكرات، طبيعتا نشان مي‌دهد كه ايران هم بازيگر منفعلي نيست. اما نكته اينجاست كه اگر يك روند كلي را در سياست خارجي امريكا در نظر بگيريم، به نظر مي‌رسد كه يك نوع بي‌علاقگي نسبي امريكا نسبت به مسائل خاورميانه به دليل بروز مسائل راهبردي در سياست خارجي امريكا از جمله مساله روسيه و اوكراين، روسيه و اروپا و مساله چين كه مسائل مهم‌تري هستند، شكل گرفته است. اين عدم تمايل يا بي‌علاقگي نسبي به صورت روزافزون نسبت به مسائل و معادلات خاورميانه به شكل روزافزون قابل ملاحظه است، يعني علاقه امريكا براي اينكه در منطقه حضور داشته‌ باشد و به صورت مستقيم دخالت كند، كاهش يافته است. بالطبع اين ابزارهاي امريكا هم براي تاثيرگذاري بر معادلات خاورميانه به نظر مي‌رسد كه تعمدا يا تصادفا كاهش پيدا كرده است و بازيگران منطقه‌اي نقش مهم‌تري را بازي مي‌كنند. دغدغه سال‌هاي اخير امريكا نسبت به خاورميانه بر دو اصل اساسي استوار است: يكي عدم ظهور يك قدرت هژمون در خاورميانه و ايجاد نوعي توازن قدرت ميان بازيگران منطقه و يكي هم عدم تبديل تهديدات موجود در منطقه و تنش‌هاي امنيتي كه در خاورميانه است يك تهديد وجود امنيتي براي امريكاست. اگر هر يك از خط قرمزها و راهبردهاي كلي امريكا خدشه‌دار شود، ممكن است كه امريكا يك سرمايه‌گذاري و توجه جدي‌تري در مسائل خاورميانه انجام دهد. ابزارهايي كه فعلا در اختيار امريكاست كه جلوي اقدامات اسراييل را بگيرد يا با اقدامات اسراييل مقابله كند، براساس مشاهدات فعلا اين است كه اطلاعات سري را به رسانه‌ها درز بدهد. اسراييلي‌ها وقتي اقداماتي را انجام مي‌دهند و ممكن است يك هماهنگي كلي با امريكا كرده ‌باشند يا نكرده ‌باشند و بعد از آن اقدام امريكا را در جريان بگذارند، امريكايي‌ها برخلاف رويه‌هايي كه در دهه‌هاي گذشته داشتند، اين اطلاعات را درز مي‌دهند. واشنگتن همزمان چند هدف را از اين اقدام دنبال مي‌كند: نخست اينكه فشار را بر ايران افزايش مي‌دهد و ايران متوجه مي‌شود كه اسراييل شايد ابايي براي پذيرش مسووليت اين اقدامات و طبيعتا منازعه ميان ايران و اسراييل تشديد مي‌شود و دوم اينكه احتمالا امريكا تلاش مي‌كند كه از تبعات ناشي از واكنش‌هاي احتمالي ايران فرار كند، يعني سفره و مسووليت خود را از اسراييلي‌ها جدا مي‌كند.اگر بخواهم جمع‌بندي بكنم، به نظر مي‌رسد كه با توجه به ارتباطات عميق و ساختاري و حتي ايدئولوژيكي كه بين اسراييل و هر دو حزب امريكا وجود دارد، با توجه به تغيير اولويت‌هاي راهبردي امريكا ابزارهاي واشنگتن براي اثرگذاري در حال كاهش يافتن است. علاوه بر اين خيلي از اعضاي كنگره امريكا از اسراييلي‌ها هم اسراييلي‌تر هستند، چرا كه فكر مي‌كنند يك تعهد ايدئولوژيك براي حفاظت از امنيت اسراييل دارند.
   پس همين اقدام اخير روزنامه نيويورك‌تايمز در افشاي نقش اسراييل در ترور شهيد صياد خدايي با درز دادن عمدي اطلاعات از سوي مقام‌هاي دولت امريكا و با همان دو انگيزه‌اي كه فرموديد، اتفاق افتاده است؟
فكر مي‌كنم اين روند جديد است كه در حال روي دادن است. درز اطلاعاتي در اين سطح كه بين دولت‌ها انجام مي‌شود با يكسري محاسبات انجام مي‌شود. محاسبه امريكايي‌ها همان‌گونه كه عرض كردم با هدف نشان دادن قصد و نيت امريكا براي همراهي با اسراييل در يك حمله بالقوه به منافع ايران يا در قالب شبيه‌سازي است و از طرف ديگر اين اقدامات با دو هدف انجام مي‌شود يكي افزايش فشار ديپلماتيك و امنيتي به ايران و اينكه ايران از زير بار مسووليت فرار كند و از تبعات واكنش‌هاي احتمالي ايران در برود. اگر بخواهيم به دوره‌هاي رياست‌جمهوري قبلي امريكا بازگرديم، آنچه الان در روابط امنيتي تل‌آويو و واشنگتن مي‌بينيم، در دوره اوباما هم كمابيش اين اتفاق افتاد. در دوره اوباما شاهد بوديم كه بيشترين مانورهاي نظامي مشترك امريكا و اسراييل در تاريخ در اين دوره انجام شد يا بيشترين كمك‌هاي مالي به سيستم‌هاي دفاعي اسراييل در اين دوره بود كه رييس‌جمهور كنوني، جو بايدن هم در آن دوران معاون رييس‌جمهور بود.
   در دوران رياست‌جمهوري باراك اوباما، به خصوص در دوران مذاكرات تدوين برجام، اسراييلي‌ها مداوم از حذف فرآيند و بي‌خبري شكايت مي‌كردند، اما حالا در همين هفته گذشته شاهد بوديم كه آقاي بايدن در گفت‌وگو با نفتالي‌بنت به اسراييل تضمين داده است كه سپاه پاسداران را از فهرست سازمان‌هاي تروريستي خارجي حذف نمي‌كند. فكر مي‌كنيد كه اين تفاوت نسبت به دوران تدوين برجام ايجاد شده و واشنگتن تضمين‌هايي را به اسراييل براي احياي برجام داده است؟
به نظر مي‌رسد كه مشكلات و اختلاف‌نظرهاي شديدي كه بين اوباما و نتانياهو در رابطه با برجام شكل گرفته ‌بود به تجربه‌اي براي دولت فعلي امريكا تبديل شد كه به نوعي جلوي تكرار آن اقدامات خرابكارانه اسراييل را بگيرد. يعني اگر قرار است ايران و امريكا به توافقي برسند كه چشم‌انداز آن مستمرا ضعيف‌تر و ضعيف‌تر مي‌شود، دست‌كم اقدامات منفي اسراييل با دادن امتيازهاي ديگري كنترل شود. قبل از اينكه رويدادهاي هفته‌هاي اخير رخ بدهد شخصا نگراني‌هايي داشتم كه اگر حتي امريكا به تل‌آويو بقبولاند كه برجام احيا شود و توافق صورت بگيرد، ممكن است امتيازهايي در حوزه‌هاي ديگري به خصوص در حوزه‌هاي منطقه‌اي به اسراييل بدهد به اين معنا كه اسراييل دست بازتري در مقابله با اقدامات منطقه‌اي ايران داشته‌ باشد. به نوعي به ازاي احياي برجام معامله‌اي بين امريكا و اسراييل اتفاق مي‌افتاد كه از يك سو برجام احيا شود ولي از سوي ديگر سپاه پاسداران در فهرست سازمان‌هاي تروريستي باقي خواهد ماند و اسراييل دست بازتري خواهد داشت كه نيروهاي سپاه يا سپاه قدس يا نيروهاي متحد ايران يا حتي سران مقاومت را در منطقه هدف حملات تروريستي قرار دهد.
   فكر مي‌كنيد اگر امريكا در جايگاه انتخاب قرار بگيرد، تضمين‌هاي امنيتي خودش به اسراييل را برمي‌گزيند يا احياي برجام را؟
جواب اين سوال روشن است. روابط ساختار عميق بين اسراييل و اعضاي دو حزب امريكا يعني حزب دموكرات و حزب جمهوري‌خواه بر كسي پوشيده نيست و طبيعي است كه امريكايي‌ها آن طرف را انتخاب خواهند كرد. نكته اين است كه انگار امريكايي‌ها حس مي‌كنند كه بخشي از اين مسووليت‌هاي امنيتي و بخشي از فشار امنيتي را به خود اسراييل محول كنند...نگاهي در امريكاست كه اسراييل به نوعي خودمختاري و خودبسندگي امنيتي رسيده است، يعني ولو اينكه امريكا حمايت‌هايش را از اسراييل حذف كند، چندان ضربه بزرگي به امنيت اسراييل نخواهد خورد. البته اين نگاه قابل نقد است، تداوم حمايت نظامي، تسليحاتي و امنيتي امريكا از اسراييل يك جنبه هستي‌شناختي و وجودي براي اسراييل دارد. اما اين نگاه هم در بين برخي مقام‌هاي امريكايي شكل مي‌گيرد كه مسائل خاورميانه را به خود بازيگران خاورميانه، از جمله خود اسراييل واگذار كنيم.
   اين موضوع با اصل اساسي امريكا براي عدم شكل‌گيري قدرت هژمون در منطقه خاورميانه تناقض ندارد؟ به خصوص در شرايطي كه امريكا بر استمرار سياست عادي‌سازي روابط كشورهاي عربي منطقه با اسراييل هم تاكيد دارد.
من تناقضي نمي‌بينم. اسراييل به لحاظ عوامل مادي قدرت، جمعيت سرزمين و ابزارهايي كه در اختيار دارد، در كوتاه‌مدت توان تبديل شدن به يك قدرت هژمون كامل در منطقه را ندارد. بله در يك ابعادي مانند مسائل امنيتي قدرت فائقه اسراييل مي‌تواند تقويت شود و تداوم پيدا كند. اين يكي از سياست‌هاي سنتي امريكاست كه اسراييل برتري نظامي خودش را در منطقه حفظ كند. اما اين واكنش‌هايي كه اسراييل به اقدامات ايران انجام مي‌دهد، نشان‌دهنده اهميت و تاثيرگذاري اقدامات ايران و پيشرفت‌هاي تهران در حوزه‌هاي هسته‌اي، موشكي و نفوذ منطقه‌اي است. اينكه سياست عادي‌سازي روابط كشورهاي منطقه با اسراييل ادامه پيدا كند در تناقض با اين نيست كه امريكا مسائل خاورميانه را به بازيگران منطقه بسپارد و سعي كند توازن قوا در منطقه ايجاد كند.
   فكر مي‌كنيد اين مسير عادي‌سازي تاثيري بر روابط ايران و امريكا خواهد داشت؟
اين مساله چندان متغير تاثيرگذاري در رابطه ايران و امريكا نيست، در رابطه ميان ايران و كشورهاي عربي منطقه تاثير مي‌گذارد. ايران در روايت‌هاي كلاني كه در سياست خارجي خودش دارد، امريكا و اسراييل را در كنار يكديگر قرار مي‌دهد. بخشي از منازعه كلي ايران با ابرقدرت‌ها و نظم بين‌المللي در قالب منازعه ايران و اسراييل كنترل و مديريت مي‌شود. رويارويي ايران و اسراييل، ترجمه‌اي از منازعه بزرگ‌تر ايران با ابرقدرت‌هاي جهاني است. وقتي در ساختار شناختي مقام‌هاي جمهوري اسلامي ايران، امريكا و اسراييل همچنان در يك جايگاه و يك جبهه هستند، هر چند در عرصه عمل، تفكيك‌ها و تمايزهايي وجود دارد.
   آيا امريكايي‌ها نقش مستقيمي در اقدامات اسراييل در خاك ايران، از ترورهاي هسته‌اي تا ترور اخير شهيد مدافع حرم و خرابكاري‌هاي نظامي و هسته‌اي دارند؟
قاعدتا هم در دوره رياست‌جمهوري دونالد ترامپ و چه در دوره بايدن، شاهد ترتيبات نهادي امنيتي بين امريكا و اسراييل شكل گرفته است. اين مساله از رفت‌وآمدهايي كه انجام مي‌شود كه بخش كوچكي از آن علني است و بخش بزرگي از آن به صورت پنهاني انجام مي‌شود، مشهود است. بنابراين بين مقام‌هاي دفاعي و نظامي امريكا و اسراييل هماهنگي‌هايي انجام مي‌شود، اما اينكه از اين هماهنگي‌ها دستور كارهاي امنيتي مشخصي بيرون مي‌آيد و اينكه مثلا عمليات‌هايي تعريف شده است يا نه، من شخصا اطلاعات كافي ندارم كه تاييد يا رد كنم. اما اينكه امريكا از اقداماتي كه اسراييل در داخل خاك ايران يا عليه منافع ايران يا نيروهاي متحد ايران در منطقه انجام مي‌دهد منتفع مي‌شود يا در راستاي برنامه كلي‌تر خودش براي پيشبرد سياست مهار ايران يا پيشبرد ديپلماسي با تهران منتفع مي‌شود، مورد ترديد نيست.
   فكر مي‌كنيد عامل سياسي و امنيتي در داخل كشور باشد كه باعث تسهيل و تشديد اين‌گونه اقدامات ضد امنيتي شده ‌باشد؟
من فكر مي‌كنم كاهش اعتماد سيستم امنيتي جمهوري اسلامي ايران، به نوعي به تشديد چنين اقداماتي دامن مي‌زند. تصويري كه بعد از هر اقدام و خرابكاري در ذهن مخاطب ايراني يا مخاطب بين‌المللي شكل مي‌گيرد، خيلي تصوير مطلوبي نيست. اينكه با كوآدكوپتر به يكي از مهم‌ترين، امنيتي‌ترين و سري‌ترين مراكز نظامي و دفاعي كشور در پارچين حمله شود، باعث ايجاد تصوير نامطلوب از ساختار امنيتي كشور است. نكته ديگري كه وجود دارد، تشديد اعتراضات يا ناآرامي‌هايي است كه در كشور رخ مي‌دهد. اين مساله بخشي از تمركز نيروهاي امنيتي را همزمان با اقدامات ضدامنيتي خارجي به سمت كنترل و مديريت ناآرامي‌ها منتقل مي‌كند و در نتيجه سيستم امنيتي خيلي نمي‌تواند محافظت‌ها و مراقبت‌هايي كه لازم دارد، انجام دهد. گفته‌ شده است كه براي مثال سپاه هسته‌اي شكل گرفته است كه مي‌تواند در ايجاد يك نيروي تخصصي با كارويژه و حوزه عملكرد مشخص به اين مساله كمك كند، اما من فكر مي‌كنم در شرايطي كه كشور در وضعيت اقتصادي نامطلوبي است و گاه و بي‌گاه مسائلي مانند فروريختن برج متروپل در كشور رخ مي‌دهد، يكسري نگراني‌ها و ناامني‌هايي را ايجاد مي‌كند، به همان ميزان تمركز نيروهاي امنيتي و اطلاعاتي روي حفاظت از مراكز هسته‌اي، موشكي و دفاعي ايران كاهش پيدا مي‌كند و اين موضوع آسيب‌پذيري را افزايش مي‌دهد.


   امريكاهم از اسراييل و ابزارهايي كه دارد در پيشبرد اهداف سياست خارجي خودش در قبال ايران استفاده مي‌كند، اما در عين حال در جاهايي مشاهده مي‌كنيم كه امريكا از يك بازيگر فعال هدايت‌كننده مستقيم به يك بازيگري كه صرفا رضايت نسبي از اقدامات اسراييلي‌ها دارد، تبديل مي‌شود.
   ديپلماسي اجبارآميز به معناي كاربرد ابزارهاي قدرت سخت و ابزارهاي امنيتي در خدمت اهداف ديپلماسي است.
   ترور شهيد صياد خدايي را در نظر بگيريد، آن را به عنوان تغيير و تحولي در اولويت‌هاي امنيتي اسراييل از مسائل هسته‌اي و جنايت‌هايي كه در رابطه با برنامه هسته‌اي ايران كردند، مانند ترور شهيد فخري‌زاده و دانشمندان هسته‌اي تا حمله و خرابكاري در تاسيسات هسته‌اي، به حضور منطقه‌اي ايران و نيروهاي نزديك به ايران در اطراف مرزهاي سرزمين‌هاي اشغالي كه قابل ملاحظه است مي‌توان ديد.
   دغدغه سال‌هاي اخير امريكا نسبت به خاورميانه بر دو اصل اساسي استوار است: يكي عدم ظهور يك  قدرت هژمون در خاورميانه و ايجاد نوعي توازن قدرت ميان بازيگران منطقه و يكي هم عدم تبديل تهديدات موجود در منطقه و تنش‌هاي امنيتي كه در خاورميانه است يك تهديد وجود امنيتي براي امريكاست.
   ابزارهاي امريكا هم براي تاثيرگذاري بر معادلات خاورميانه به نظر مي‌رسد كه تعمدا يا تصادفا كاهش پيدا كرده است و بازيگران منطقه‌اي نقش مهم‌تري را بازي مي‌كنند.
   درز اطلاعاتي در اين سطح و افشاي مسووليت يك عمليات پنهاني اسراييل كه بين دولت‌ها انجام مي‌شود با يكسري محاسبات سياسي از سوي واشنگتن انجام مي‌شود.
   تا به امروز اين نگراني وجود داشت كه اگر حتي امريكا به تل‌آويو بقبولاند كه برجام احيا شود و توافق صورت بگيرد، ممكن است امتيازهايي در حوزه‌هاي ديگري به خصوص در حوزه‌هاي منطقه‌اي به اسراييل بدهد به اين معنا كه اسراييل دست بازتري در مقابله با اقدامات منطقه‌اي ايران داشته ‌باشد.
   واكنش‌هايي كه اسراييل به اقدامات ايران نشان مي‌دهد، نشان‌دهنده اهميت و تاثيرگذاري اقدامات ايران و پيشرفت‌هاي تهران در حوزه‌هاي هسته‌اي، موشكي و نفوذ منطقه‌اي است.
   در شرايطي كه كشور در وضعيت اقتصادي نامطلوبي است و گاه و بي‌گاه مسائلي مانند فروريختن برج متروپل در كشور رخ مي‌دهد، يكسري نگراني‌ها و ناامني‌هايي را ايجاد مي‌كند، به همان ميزان تمركز نيروهاي امنيتي و اطلاعاتي روي حفاظت از مراكز هسته‌اي، موشكي و دفاعي ايران كاهش پيدا مي‌كند و اين موضوع آسيب‌پذيري را افزايش مي‌دهد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون