نگاهي تحليلي به فستيوال تئاتر تجربي «مختص» به ميزباني بندر گناوه بوشهر
حركتي به سوي مركزيت زدايي از تئاتر پايتخت
چنين رويدادهايي نشان ميدهد كه سفر تا چه اندازه در كار هنرمند اهميت دارد
مسلم خراساني
بعد از آنكه سيد محمد حسيني، با استعداد، توانايي و فعاليت قابل تامل در زمينه موسيقي، شعر و تئاتر در 21 سالگي، كالبد خاكياش را ترك ميكند، مادر و پدر او در ميان يادگارها و آثار به جا مانده از او با نام هنري «محمد مختص» مواجه ميشوند. آنها بر آن ميشوند كه براي زنده و سبز نگهداشتن ياد و خاطره محمد يك خانه فرهنگ بنا كنند و به پشتيباني و حمايت از جوانان و كساني بپردازند كه براي كشف استعداد هنري خود و پرورش آن، ناچار به ترك گناوه و سفر به شهرها و سرزمينهاي ديگر هستند. نام هنري مختص بعدتر براي جريان تئاتري انتخاب ميشود كه دست به انجام يك تجربه قابل تامل در تئاتر معاصر گناوه و ايران زده است. تجربهاي كه بهزعم اعضا و گروههاي اجرايي حاضر در آن، سه ايده مهم و محوري در شكلگيري و حيات آن نقش دارد. اول، خروج از محيطهاي رسمي و قراردادي تئاتر چون آمفيتئاترها و سالنهاي بلك باكس و گام گذاشتن به مكانهاي غيرمرسوم چون زيرگذر پل، پشت بام، جنگل، گاراژ، انبار و ساحل دريا كه در اقليم طبيعي و مختصات جغرافيايي گناوه جايگاه ويژه دارند. آنها ميكوشند كه تجربه اجرايي را شكل دهند كه براي مردماني كه در اين نواحي زندگي ميكنند بار معنايي خاصي دارد. براي نمونه، افرادي كه در تهران زندگي ميكنند مسير خيابان انقلاب، از دانشگاه تهران تا چهارراه وليعصر، نهتنها به لحاظ بافت معماري بلكه از نظر رويدادها و اتفاقات فرهنگي و اجتماعي كه در آن افتاده بار معنايي خاصي دارد. براي كساني كه در اهواز زندگي ميكنند، نام بردن از بازار عامري، تفاوت چشمگيري دارد با كسي كه تنها به عنوان يك مسافر يا توريست از آن بازديد كرده است. قصد مهم آنها نوعي بازگشت به خود، فرهنگ و اقليم خود و كشف دوباره جغرافيا و سنني است كه در آن زيست ميكنند.
ايده دوم، مركزگريزي است. ايدهپردازان و كارگردانان حاضر در اين رويداد، معتقدند كه تهران به عنوان پايتخت، تبديل به نوعي مركز يا قبله براي هنرمندان كل ايران بدل شده است. تقريبا مهمترين و مشهورترين جشنوارههاي كشور با ميزباني و برنامهريزي و نظارت اين مركز صورت ميپذيرد و قسمت اعظمي از هنرمندان كه تئاتريها نيز از آنها مستثني نيستند، ميكوشند با حضور در اين صحنه شناخته و ديده شوند. تجربهگران تئاتر تجربي مختص با نه گفتن به اين مركزگرايي و عدم شركت در جشنوارههايي كه در آن برپا ميشود، سعي ميكنند با برداشتن توجه و تمركز بيش از حد به تهران، گناوه و فرهنگ هنري - تئاتري آن را كه به نوعي حاشيه بدل شده است، حياتي دوباره ببخشند.
ايده سوم كه توسط اعضاي مختص به آن اشاره ميشود: عدم پايبندي به اصل، محتوا، شيوه يا فرمهاي زيباييشناسي مرسوم در توليد آثار است. نوعي تغيير مدام. البته براي دستيابي به چنين چشماندازي بايد در برابر ايدههاي تازه پذيرش بالايي داشت.
اين تجربه تئاتري امسال بعد از ركود چشمگير جهان نمايش در دوران كرونا دومين جشن خود را برگزار كرده و 31 ارديبهشت ماه 1401، آيين اختتاميهاش با همراهي تئاتر ديوار چهارم برگزار شده است.
اين رويداد تئاتري بسيار نوپاست و در آغاز يك راه قرار گرفته است. مسلما اين فرصت براي تئاتر تجربي مختص مهياست كه با پژوهش، مطالعه، تجربه، آزمون و خطا، به جريان يا موجي تاثيرگذار بدل شود، اما پيش از آنكه به دستاوردهاي مهم يا كاستيهاي اين رويداد تجربي بپردازم، لازم ميدانم حركت و تجربه اين رويداد نمايشي را در قالب استعارهاي از يك سفر تحليل كنم.
برداشتن توجه از مركز يا بازگشت دوباره به خود
مطابق با يافتههاي علم شيمي، هر اتم از تعدادي الكترون تشكيل شده است و هر يك از اين الكترونها در مداري مشخص به دور هسته اتم در حال چرخش هستند. به هر الكترون با توجه به فاصلهاي كه از هسته دارد، نيروي گرانشي از طرف هسته وارد ميشود. اين نيرو سبب ميشود الكترونها در مداري ثابت به حركت خود ادامه دهند. براي آنكه يك الكترون از مدار خود خارج شود يا به مدارهاي بالاتر برود يا آنكه بتوانيم يك الكترون را از هسته جدا و دور كنيم بايد به آن الكترون نيرو وارد كنيم. به اندازهاي كه بر انرژي گرانشي هسته غلبه شود. هر چه الكترون از هسته دورتر باشد، انرژي و نيروي كمتري براي جدا كردن آن از هسته لازم است؛ اما هر چه الكترون به هسته اتم نزديكتر باشد، انرژي و نيروي بيشتري براي جدا كردن آن از هسته نياز داريم.
در سفر نيز كم و بيش چنين اتفاقي ميافتد. موقعيت مكاني و جغرافيايي، خانه و خانواده، محفل دوستان و آشنايان، محل كار و تحصيل، هنجارها، بايدها و نبايدها، مقررات اجتماعي و در مجموع محيط جغرافيايي، فرهنگي، اجتماعي و اخلاقي كه در آن زيست ميكنيم، نقش يك هسته را بازي ميكند. هستهاي كه با شرايط آب و هوايي اقليمي- فرهنگي خاصي كه دارد، فرد را تحت تاثير قرار داده و در مدار مشخصي نگه ميدارد. مدار ثابتي كه اغلب مطابق با خواستها و انگارههاي مورد نظر اجتماع و قوانين آن است.
هنرمند در راه
فرد در سفر، آگاهانه يا ناآگاهانه اين امكان را مييابد كه به لحاظ فيزيكي از اين هسته دور شود و خود را از تاثير نيروي مطلوب يا نامطلوب آن خارج ساخته يا ميزان آن را به حداقل برساند. هر چند كه اين امكان نيز وجود دارد كه فرد به لحاظ فيزيكي از اين هسته بسيار دور است، اما به لحاظ رواني كماكان به آن وفادار بماند يا تحت تاثير آن باشد.
افراد با دور شدن از محيط زندگي و شرايط فرهنگي و اجتماعي آشناي هر روزه، از هسته زندگي خود دور ميشوند و اين امكان هست كه به راحتي و با سهولت بيشتري، هنجارها و معيارهاي اخلاقي و زيستي روزمره و مرسوم را زير پا گذاشته يا ناديده بگيرند. گويي با دور شدن از مركز و هسته زندگي، هم بار فشار رواني ناشي از آن از شانههاي فرد برداشته ميشود و هم فرد خود را از چشم نيروهاي كنترلگر اين هسته، تنبيه و نظام جزا و پاداش آن دور ميبيند. بنابراين با فراغ خاطر بيشتري دست به انجام كنشها، كارها و فعاليتهايي ميزند كه در محيط پيرامون اين هسته، شايد هيچگاه به انجام آن فكر هم نميكند.
بسياري افراد بعد از بازگشت از سفر، دوباره تحت تاثير قواعد و هنجارهاي اجتماعي پيشين به زندگي قبلي خود ادامه ميدهند و تنها يك تجربه موقت را پشت سر ميگذارند. به بيان عاميانه، تنها آب و هوايي عوض ميكنند و بزرگترين دستاورد آنها از اين سفر ثبت چند عكس و آلبوم با پس زمينه آثار باستاني، تاريخي و طبيعت است. بيآنكه در پيش زمينه، يعني خودشان تغيير، تحول و دگرگوني اتفاق بيفتد؛ اما برخي ديگر بعد از بازگشت از سفر، دچار تحول و آگاهي جديدي ميشوند و جهانبيني و حتي شيوه زيستي پيشين خود را تغيير ميدهند و بدون ترس و دلهره از ناملايمات اجتماعي و خانوادگي با جهانبيني تازه به زندگي ادامه ميدهند.
در اين ميان، عدهاي هم هستند كه بدون نياز به اين سفر فيزيكي و دور شدنها و بازگشتها از ابتدا در دل اجتماع و در مجاورت اين هسته به هيچ يك از اين هنجارها پايبند نبوده و مطابق با جهانبيني مورد نظر خود زيست ميكنند كه شايد هيچگاه از طرف اجتماع پذيرفته و مرسوم نبوده است.
دستاوردهاي جشن تئاتر تجربي «مختص»
هنرمندان تئاتر گناوه مثل بسياري از ما تحت تاثير هستهاي به نام تهران بودهاند، اما به مرور با برداشتن توجه خود از اين هسته و رويدادها و جشنوارههايي كه در آن برگزار ميشود، نوعي بازگشت دوباره به خود را رقم ميزنند. آنها ميكوشند به گونهاي از نمايش دست يابند كه برخاسته از اقليم جغرافيايي خود آنهاست. اين بازگشت دوباره به خود بسيار ستودني است، اما بايد پذيرفت كه گناوه نيز به عنوان يك شهر در ميان مرزهاي ايران، اشتراكات فرهنگي، اعتقادي بسياري با ديگر شهرها از جمله تهران دارد. يعني علاوه بر دور شدن از اين هسته مركزي كماكان اين امكان هست كه تحت تاثير اين هسته قرار داشته باشيم.
متعاقبا نميتوان انتظار داشت كه هنرمندان مشاركتكننده در اين رويداد در بدو كار تمام نسبتهاي خود با تهران را دور بريزند و گويي در يك جزيره دور افتاده صرفا با چشماندازهاي محتوايي و زيباييشناسي موردنظر خود دست به توليد زنند؛ چراكه هسته كوچكتر يعني بندر گناوه نيز اشتراكاتي با هسته بزرگتر دارد و ساز و كار نهادهاي نظارتي و مديريتي تابعي از هسته بزرگتر يعني تهران است.
در عين حال، آثار اجرايي جشن تئاتر تجربي مختص، بهزعم هنرمندان و كارگردانان مشاركتكننده در اين رويداد، روايتها و اجراهايي را پيش رو ميآورند كه الزاما خاص مردم گناوه و برخاسته از اقليم و فرهنگ آنها نبوده است، بلكه ميتواند دغدغههاي هر فردي در سراسر كشور را نيز شامل شود.
مركزگريزي
يكي از ايدههاي مهم جشن تئاتر تجربي مختص، مركزگريزي آن است؛ اما اين مركزگريزي را ميتوان از زواياي مختلف نگريست. شايد بتوان گفت در اين گريز از مركز، پاي نوعي تبعيد، هجرت ناخواسته يا از سر اجبار يا حتي نوعي فرار نيز در ميان است. فراري كه نوعي تلاش براي زنده ماندن و حيات در پي خود نهفته دارد.
افرادي كه در فضاي تئاتري تهران فعاليت ميكنند، مسلما مناسبات نامطلوب مديريتي و مالي آن را تجربه كردهاند كه به نوعي ضدتئاتر ميانجامد. اينكه براي تضمين گيشه و چرخه اقتصادي مجبور باشي از بازيگران و اسامي نام آشنا بهره بگيريد؛ يا براي گنجانده شدن در باكس اجرايي يك سالن، به حذف بخشهاي زيادي از نمايش رضايت دهيد؛ يا همچنين براي دريافت مجوزهاي اجرايي، ناگزير به هماهنگ شدن و انطباق با الگوها و معيارهاي محتوايي و زيباييشناسي نهادهاي نظارتي باشيد، ساختاري را شكل ميدهد كه در عين ظاهر فعال و پويايي كه دارد، شبيه يك ماشين توليد تئاتر عمل ميكند. ماشيني كه منجر به توليد كالاهايي (اجراها-نمايشها- متنها) با مشخصههاي محتوايي و زيباييشناسي كم و بيش يكسان و مشابه ميشود و به سوي يك نوع همسانسازي پيش ميرود. به گونهاي كه هر چيز ناهماهنگ و غيرمنطبق را طرد و حذف يا لاي چرخدهندههاي خود له ميكند. از اين منظر تصميم براي عدم حضور در چنين شرايطي، يك نقطه عطف در كار تئاتر تجربي مختص است. اين بازگشت را ميتوان تلاشي آگاهانه يا ناآگاهانه براي يافتن دوباره صدا هم دانست. صدايي كه در دل بحبوحه و همهمه و شلوغي پيرامون هسته ناشنيده ميماند.
درگير شدن با فرآيند
با مستنداتي كه از تصاوير ثبت شده از پشت صحنه اجراهاي اين جشن به جا مانده، ما شاهد هستيم كه سازهها و دكورهاي مربوط به آثار، اغلب با كمك و همراهي نيروهاي كاري غير از عوامل اجرايي صورت ميپذيرد. عوامل اجرايي در كناري ايستاده و افرادي، خواستهاي آنها را اجرا ميكنند. در نگاه من به اين اتفاق ايرادي وارد نيست؛ چراكه ممكن است افراد به دليل نداشتن تخصص و توانايي لازم از مشاركت خودداري كنند؛ اما در چنين تجربياتي اين امكان و فرصت براي اجراگران و هنرمندان وجود دارد كه فارغ از مناسبات مرسوم ميان اجراگر، تماشاگر يا عوامل پشت صحنه، مرز يا فواصل ممكن را شكسته يا به چالش بكشند تا همگي در يك فرآيند درگير شوند. چيزي كه ممكن است از بيرون شبيه به مناسبات استعمارگرانه به چشم آيد.
پژوهش، تحقيق و آموزش
تئاتر تجربي مختص يا هر تئاتر تجربي ديگري به منظور تداوم حيات و اثربخشي روزافزون خود در دو سطح مهم نيازمند تحقيق، پژوهش و آموزش است؛ اول سطحِ شناخت دقيق اقليمي كه در آن زيست ميكند يا دست به فعاليت ميزند. گناوه بندري است كه در ارتباط با آب و خشكي است. اين امر مشخصههاي آبوهوايي خاصي به اين منطقه ميبخشد و علاوه بر مناظر و معماري، خوراك، شغل و معيشت، مردمان آن نواحي را نيز تحت تاثير قرار ميدهد. در كنار توجه به اين مسائل شناخت قابل تامل از موسيقيسازي و آوازي، عناصر معماري، باورها و اساطير محلي و فولكلور و ديگر سنتها يا ميراثهاي كوچك و بزرگ فرهنگي نيز ميتواند در زنده كردن حيات نمايشي در اين منطقه تاثير بسزايي داشته باشد.
اما سطح دوم كه پژوهش براي تئاتر مختص، خروج از مرزهاي جغرافيايي گناوه و مطالعه تجربيات ديگر شهرهاي كشور و سرزمينهاي دور است.
درست است كه تجربه تئاتر مختص درون مرزهاي گناوه يا كشور، ميتواند نو و قابل تامل باشد اما در مقايسه با تجربههاي اجرايي در ساير نقاط جهان ميتوان گفت چندان بكر و ناآشنا نيست، بلكه نوعي بازتوليد تجربههاي پيشين به شمار ميرود. اجراهاي محيطي، پرفورمنسها، هپنينگها يا رخدادها نمونههايي از آنچه هنرمندان مشاركتكننده از تئاتر گناوه اين فرصت را دارد تا در سايه پژوهش و مطالعه در كنار جان دادن به فرهنگ نمايش و آيينهاي نمايشي در زادبوم خود، مرزهاي تجربه و زيستن در تئاتر جهان را نيز جابهجا كند.
سفر عبارت است از يك جابهجايي مكاني. اين جابهجايي ميتواند در فواصل نزديك يا دور اتفاق بيفتد، اما چه ميشود كه فردي به يك جابهجايي مكاني نام سفر ميدهد اما به ديگري نه؟ ممكن است ما به يك سفر طولاني برويم اما درونمان هنوز ناآرام باشد و با مسائل كهنه و قديمي دستوپنجه نرم كنيم اما ميان اتاق خواب و اتاق كار، آشپزخانه يا حياط پشتي جابهجا شويم يا فردي محبوس در يك سياهچال و در ميان غل و زنجير باشيم، اما ژرفترين دگرگونيهاي دروني را تجربه كنيم.
افراد با انگيزهها و دلايل متفاوت رهسپار سفر ميشوند: اتلاف وقت، گريز از خود و ديگري، بازگشت به خود و ديگري، بازانديشي در خلوت، تمايل به ماجراجويي و كشف ناشناخته، رها شدن از بار رواني هسته زندگي اجتماعي و دور ماندن از همهمه، استرس و نيرويهاي آزاردهنده آن، تغيير الگو، ساختار و شكل زندگي، آزادي، رهايي يا گم شدن و بينامونشاني يا شايد بازيابي دوباره خود و بازگشت دوباره به هستهاي كه زماني از آن دور شده يا گريختهاند.
يك جا ماندن اغلب توسط افراد، معادل سكون، گند كردن و گنداب شدن انديشه و متعاقبا درجا زدن در زندگي تلقي ميشود. براي همين اغلب افراد ميكوشند با انتخاب حركت و جابهجايي مدام، از اين ركود و بيجنبشي دور شوند. از دلايل مهم ديگر براي سفر كردن، فرار از مشكلات و عدم رويارويي با مشكلات يا ترس از رويارويي با آنهاست.
اينها مسائلي است كه تئاتر مختص در دل اين تجربه، براي رويارويي، عبور يا فرا رفتن از آنها نيمخيز شده و به پا خاسته است.
لازم به ذكر است كه اين نوشتار پيرامون كليت يك رويداد تجربي است و هر يك از آثار تجربه شده در جشن تئاتر مختص ميتواند بهطور مجزا و مفصل از منظر محتوا و زيباييشناسي مورد تحليل و بررسي دقيق قرار گيرد.
ايدهپردازان و كارگردانان حاضر در اين رويداد، معتقدند كه تهران به عنوان پايتخت، به نوعي مركز يا قبله براي هنرمندان كل ايران بدل شده است. تقريبا مهمترين و مشهورترين جشنوارههاي كشور با ميزباني و برنامهريزي و نظارت اين مركز صورت ميپذيرد و قسمت اعظمي از هنرمندان كه تئاتريها نيز از آنها مستثني نيستند، ميكوشند با حضور در اين صحنه شناخته و ديده شوند. تجربهگران تئاتر تجربي مختص با نه گفتن به اين مركزگرايي و عدم شركت در جشنوارههايي كه در آن برپا ميشود، سعي ميكنند با برداشتن توجه و تمركز بيش از حد به تهران، گناوه و فرهنگ هنري - تئاتري آن را كه به نوعي حاشيه بدل شده است، حياتي دوباره ببخشند.
هنرمندان تئاتر گناوه مثل بسياري از ما تحتتاثير هستهاي به نام تهران بودهاند اما به مرور با برداشتن توجه خود از اين هسته و رويدادها و جشنوارههايي كه در آن برگزار ميشود، نوعي بازگشت دوباره به خود را رقم ميزنند. آنها ميكوشند به گونهاي از نمايش دست يابند كه برخاسته از اقليم جغرافيايي خود آنهاست. اين بازگشت دوباره به خود بسيار ستودني است اما بايد پذيرفت كه گناوه نيز به عنوان يك شهر در ميان مرزهاي ايران، اشتراكات فرهنگي، اعتقادي بسياري با ديگر شهرها از جمله تهران دارد. يعني علاوه بر دور شدن از اين هسته مركزي كماكان اين امكان هست كه تحتتاثير اين هسته قرار داشته باشيم.