چهاردهمين تاجگذاري كهكشانيها در اروپا
تو تنها با جام قدم خواهي زد
گروه ورزش
در هر بخشي از زندگي افرادي هستند كه بزرگترين موهبتشان در زندگي اين است كه با اعتماد به نفسترين فرد جمع باشند. آنها موفق ميشوند و شما هرگز نميتوانيد دليل آن را كاملا مشخص كنيد. آنها واقعا چه كاري انجام ميدهند؟ آيا چيزي فراتر از نوع نگاه كردن است؟ آيا مساله مرموزي در ميان است؟ رئال مادريد به تازگي براي چهاردهمين بار فاتح ليگ قهرمانان شده و همين باعث شده سوالاتي از اين دست مطرح شود.
مادريديستها با هدايت كارلو آنچلوتي شنبه شب در پاريس با تك گل وينيسيوس جونيور يك بر صفر ليورپول را شكست دادند و جام قهرماني را بالاي سر بردند. با اين جام كهكشانيها دست نيافتنيتر شدند و كارلو آنچلوتي تبديل به موفقترين مربي تاريخ ليگ قهرمانان شد. او پيش از اين دو بار با ميلان و يك بار با همين رئال فاتح چمپيونزليگ شده بود.
اين نميتواند فقط شانس باشد. بايد چيزي بيشتر از اين وجود داشته باشد. رئال در تمام بازيهاي مرحله حذفي ليگ قهرمانان برابر پاريسنژرمن، چلسي، منچسترسيتي و ليورپول تعداد شوت كمتري به سمت دروازه حريف داشتهاند. روز شنبه ليورپول ۲۴ شوت به سمت دروازه كورتوا شليك كرد. تنها تفاوت فينال با بازيهاي قبلي رئال در مراحل حذفي اين بود كه مادريديها خودشان پيش افتادند و ديگر نيازي به كامبك نبود و كريم بنزما هم گل نزد.
اما ليورپول از آن سندروم عجيبي رنج برد كه به نظر ميرسد همه حريفان مادريدي را در برههاي مبتلا ميكند. زماني كه آنها به يك خودباوري سخت برخورد ميكنند و ناگهان توانايي انجام سادهترين وظايف را از دست ميدهند. بازيكنان با تجربه به نوجواناني مبدل ميشوند كه انگار تازه با قهرمانهاي خود برخورد كردهاند و ميبينند قادر به انجام هيچ كاري جز خيره شدن به پاهاي آنها و به صدا درآوردن صداهاي تصادفي با صداي بلند نيستند.
پاسها اشتباه ميشوند، سانترها اورهيت ميشوند، فورواردهاي خطرناك به طرز عجيبي ناديده گرفته ميشوند. مدافعان و دروازهبانهايي كه در تمام طول فصل بياشتباه بودهاند در حالي كه توپ بين آنها كمانه كرده روي زمين در محوطه جريمه دراز ميكشند و تنها يك تصميم كمك داور ويديويي است كه آنها را نجات ميدهد.
ليورپول ممكن است اشاره كند كه ساديو مانه يك بار توپ را به تيرك دروازه زد و تبيو كورتوا مجبور شد دو سيو فوقالعاده انجام دهد و آنها فرصت داشتند گل بزنند. اما حتي با وجود اينها واقعا در بازي شنبه شب احساس نشد كه ليورپول ميتواند بازي را مساوي كند. اجراي سرود معروف آنها يعني
You’ll Never Walk Alone زماني كه تيم عقب بود تنها يك سرود غمانگيز به گوش ميرسيد نه صدايي هيجانانگيز براي سرپيچي از سرنوشتي محتوم.
آن دو سيو بخش بزرگي از سرنوشت بازي را رقم زد. نوعي توقف مقابل تيم رقيب كه باور آنها را كاهش ميدهد. او يك بار روي شوت تماشايي ساديو مانه با كمك تيرك دروازه مانع از گلزني شد و يك بار هم با سرعت و جسارت تمام موقعيتي كه محمد صلاح براي خود ساخته بود را از او گرفت. بازيخواني كورتوا روي ضربه صلاح واقعا فوقالعاده بود.
او روي توپي كه به نظر ميرسيد قبل از اولين لمسش به گل تبديل شود عالي عمل كرد و در مقابل صلاح بازويش از ناكجا آباد بالا آمد و توپ را دور كرد. نحوه برخورد سه بازيكن رئال با كورتوراي سبزپوش در آن لحظه ثابت ميكند كه او چه كار خارقالعادهاي انجام داد.
اينكه كورتوا در كنار بنزما احتمالا بهترين بازيكن مادريد بوده است چيزهاي زيادي را در مورد اينكه در اين فصل چه كار كردهاند، ميگويد. او آنجا در نقطه آخر بود. بعد از سوت پايان بازي لوكا مودريچ مستقيما به سمت او دويد و خيلي زود غرق در آغوش يكديگر شدند. براي متفكران فوتبال مدرن دروازهبانها ممكن است گهگاه قهرمان تك بازيها باشند اما غيرعادي است كه آنها در طول يك فصل تا اين حد نقشي محوري داشته باشند.
اما اين يك فصل عادي براي مادريد نبود. آنها با قدرت ذهني زنده ماندند و به پيش رفتند. با ظرفيتي كه از خود براي ساختن لحظات درخشان نشان دادند. درست در لحظاتي كه تيم به آن درخشش نياز داشت. روشي كه كورتوا بارها و بارها آنها را نجات داد تا حدي نشاندهنده قدرت او در دروازهباني است اما در عين حال نشان ميدهد كه اين رئال مادريد تيمي نبود كه بتواند بازي را كنترل كند. آنها نياز به بنزما داشتند تا برخي شانسهاي صفر درصد را تبديل به گل كند. آنها به مودريچ نياز داشتند تا در لحظهاي ساده با يك پاس گل جادويي با بيرون پا رودريگو را در موقعيت گلزني قرار دهد. آنها به خطر فزاينده وينيسيوس در پشت مدافعان كناري حريف نياز مبرم داشتند.
شايد اگر يك تيم به تعداد كافي بازيكن بزرگ داشته باشد كه بتوانند مدام به سمت دروازه حريف شليك كنند كافي به نظر برسد اما هنوز پاس بيرون پاي مودريچ در بازي با چلسي لحظه تعيينكننده مبارزه يك تيم به حساب ميآيد، زيرا درست در همان زمان حياتي به آن پاس نياز بود. در عين حال ستارهها در حال پير شدن هستند و ستارههاي جواني مانند كيليان امباپه كه قرار بود به مادريد برود منصرف شده است. پروژه بازسازي بايد انجام شود اما جوهر مادريد، يعني همان احساس اعتقاد به برد در هر شرايطي مانند هميشه به شكلي كاملا قوي در اين تيم باقي ميماند.