شریک جرم
حمیدرضا گودرزی
تا حادثهای دیگر چقدر زمان داریم؟ بماند تا برجی دیگر آوار شود، بماند تا کارگران و آتشنشانها دوباره زیر آوار دست و پا بزنند، کارمندی که از شرکت محل کارش خارج میشود تا بچهاش را از مدرسه به خانه برگرداند، یا کارگری که میرفت تا نان بخرد و آب تهیه کند ناگهان طوفان آجرها و سنگها محاصرهاش کنند، نفسش به شماره بیفتد و راه گریز را بر او ببندد.
موبایل هم که آنتن ندارد. شاید برای لحظات آخر صدای عزیزانش را بشنود، خاک و دود و آتش همه جا را در محاصره خود گرفتهاند. بماند تا یک فاجعه دیگر، شاید خیلی هم طول نمیکشد، شاید مثل کارگران معدن گرگان در محاصره بیفتند، شاید مثل کشتی سانچی در آتش مهیب و امواج دریا، یا مثل پلاسکو…
مطبوعات را این روزها دنبال کردهام، ورق زدهام، در فضای مجازی غوطهها خوردهام سخن آنها که لبریز از رنج مردان و زنان غصهدار میهن است، قلم به دست گرفتهاند تا از این ابر بحرانها سخن بگویند. حرفها همه حق هستند اما حرف تا کجا؟
دیگری معتقد است علت این گونه وقایع ضعف مدیریت کشور است.یکی ضعف مدیریت در بالاترین مقاطع آن را همراه با قصور مدیریت در لایههای میانی آن مقصر میداند. یکی فساد سیستماتیک را با ضعف مدیریت علت واقعه میداند.
دیگری عدم توجه مسوولان را ترک فعل میداند که جرم است و مستحق مجازات. زنده به گور شدن انگار یک سرنوشت محتوم است. جمعی و جمعیتی در کنار آوارها بمانند، آوارهایی که گور عزیزان آنهاست و برخاک آنها مویه کنند و مراسم عزا برپا دارند به رسم سنتهای پیشینیان، تا در برابر چشمانشان تک تک جسد عزیزانشان را از قعر خاک و واویلای طوفانی آجر و خشت و آهن خارج کنند و چشم بدوزند تا لحظاتی دیگر آیا این بار کسی را زنده از زیر آوار خارج میکنند؟
هم ما و هم شما میدانیم که کسی زنده از این معرکه سر سالم بیرون نمیآورد امّا ناباورانه هنوز هم امیدواریم چرا؟
هم ما و هم شما دیدهایم که از قعر پلاسکوها جز جسد عزیزان چیزی نصیب کسی نشده است. آن آتشنشانهای فداکار، آن عزیزان دل، نمادهای انسانیت و فداکاری چون سروهای زیرآب (که نشان دفاع میهنی بودند) این بارنماد سروهایی از اعماق آتش شدند که سر بر آوردند در برابر چشمهای خون بار و غم زده و حیران. به گفته ريیس شورای عالی استانها فقط در تهران ۱۲۹ ساختمان بسیار پر خطر وجود دارد، برجهایی با دهها طبقه ساختمان که به گفته ایشان هر کدامشان حکم یک سونامی را دارند آنهم برای شهری که در خط زلزله است. برای جلوگیری از تکرار چنین حوادثی چه راهی وجود دارد؟ آیا سازمان نظام مهندسی را که در واقع مدیریت کلان این ماجراست کنار گذاشتهاند؟ این گونه که در ماجرای آبادان دیدیم و گفتههای مسوولان را شنیدیم کسی برای حرف آنها تره هم خورد نکرده است با اینکه صراحتا به ایرادات برج متروپل دست گذاشتهاند و تقاضای رفع خطر و جلوگیری از ساخت و ساز آن را انجام ندادند دستهای پنهان، اما راه بر آنها بستهاند.
سازمان نظام مهندسی در سال 1399 ایرادات این ملک را برشمرده است و تقاضای جلوگیری از ادامه کار را داده اینگونه که استانداری گفته پروژه متروپل در ابتدا برای بنايی 6 طبقه طراحی شده بود که بعدا 3 طبقه و بعد 2 طبقه به آن افزودهاند بدون اینکه کوچکترین تغییری در سازهها و استحکام بنا به وجود آمده باشد.
گفته میشود شهرداری در بنای متروپل با سرمایهگذار (عبدالباقی) مشارکت داشته و در منافع سهیم بوده است و گفته میشود احداث بنا حتی قبل از صدور پروانه صورت گرفته است. حال سوالی مطرح میشود با توجه به وجود تخلفات آشکار و محرز در این پروندهها آیا نهاد ناظری وجود دارد؟ نهادی که بیطرف باشد؟ نقش شورای شهر چیست؟ آیا شوراها جز تعیین و انتخاب شهرداران بر اعمال رفتار و کردار و نحوه مدیریت شهری نظارت دارند یا خیر؟ من در تمام خبرهای اعلام شده نقشی و ردّی در مورد پرس و جو از اعضای شورای شهر آبادان ندیدم حتی اگر انتخاب این اعضا بعد از شروع و احداث و اتمام پروژه متروپل صورت گرفته باشد باید بلافاصله اعلام تخلفات و توقف بهکارگیری این بنا از سوی شورای شهر در صدر امور قرار میگرفت که چنین نشده است چون نظارت بر صلاحیت شهرداران از اهم اختیارات و وظایف شوراهاست.
عبدالباقی فوت نکرده است…
این جمله معترضان آبادانی است. این حرف و حدیث اهالی است، از کوچه و بازار و خرد و کلان.
صدا و سیما در روزهای اولیه خبر بازداشت او را اعلام کرد، بعد از آن اعلام کرد فوت کرده و تصاویر او و بستگانش را در سردخانه نشان دادند پس از آن هم که با آزمایش DNA مقامات قضایی خبر فوت او را رسما اعلام کردند.
موضوع اعلام فوت او از سوی افکار عمومی به نوعی عدم اعتماد در اخبار و اعمال انجام شده را نشان میدهد و تلاش آنها برای مجازات عاملان. والاّ با مجازات یک نفر و حتی صدها نفر هیچ چیز عوض نمیشود تا وقتی در به روی همان پاشنه میچرخد برای همیشه و هر روز ساخت و سازهای بی رویه و غیر فنی کشور را در معرض حوادث قرار میدهند و باید هر روز در انتظار حادثهای تازه باشیم. راه چاره چیست؟ شهرداریها متولیان نظارت بر ساخت و ساز در تمام کشور تلقی میشوند و چنانچه در مقام جلوگیری از تخلفات نباشند کماکان با بناهای سست و سازههای بدون استحکام روبرو خواهیم شد که هر لحظه جان شهروندان را در معرض خطر قرار میدهند. با بودن افراد با نفوذ و قدرتمندی چون عبدالباقی که برای پیشبرد اهداف خود پولپاشی میکنند و همه آحاد مسوولان امر ساختمانسازی اعم از شهرداری و غیره را در لوای اوامر خود دارند دیگر کاری از نهادهای ناظر ساخته نیست.همین میشود که قبل از صدور پروانه در و دیوار را به هم میدوزند گودبرداری و خاکبرداری و نصب آهن و فونداسیون و غیره در شرایطی رخ میدهند که هنوز پروانهای برای یک ملک صادر نشده است. نهادهای متولی چشم بر خطاهای فاحش بستهاند، اینکه بنايی تحمل 4 طبقه را هم ندارد برایش تا 12 طبقه مجوز صادر میکنند بدین جهت و به علت همین قدرت در پوشش فساد است که متروپل را میتوان یک بنای شبهدولتی دانست. در حالیکه اگر کسی پلهای اضافی بر درگاهش بگذارد شهرداریها خانه را بر سرش خراب می کنند در این مهلکه امّا آش را با جاش به یغما میبرند. بناهای دولتی راه و چاه جداگانه خود را دارند. مشاوران دولتی به ساخت و سازها نظارت میکنند و جالب آنجاست که ظاهرا متروپل در ابتدا یک بنای شبهدولتی تلقی شده در حالیکه یک سازه کاملا خصوصی بوده است حالا با مشارکت شهرداری. در امر ساخت و سازهای شخصی مهندس ناظر به ساخت و ساز و ادامه روند احداث بنا اعم از استحکام و فونداسیون و نقشه و طرح و ادامه آن و مقاومت مصالح و ماجرای مصونیت از آتش نشانی و نظایر آن نظارت کامل میکند چنانچه نقضی رخ بدهد آن را به شهرداری اعلام میکند؟
نظام مهندسی هم تخلفات عمده را به شهرداری اعلام میکند تا از ادامه کار که بر خلاف عرف مهندسی تلقی شده جلوگیری کند.حالا اگر شهرداری از ادامه کار جلوگیری نکرد و دستور توقف آن را نداد چه میشود؟ راه به همان بیراهههایی میرود که ادامه داشت و اساسا نظارت بینظارت؟! در اینجا هم که شهرداری خودش شریک ماجراست بهتر نیست تخلفات را نادیده بگیرد.
لزوم تغییر در قوانین راجع به ساخت و ساز
سازمان نظام مهندسی و بخشهای زیر مجموعه آن میتوانند چون دماسنجی هر لحظه عیوب، خطرات و ایرادهای هر پروژه را ملاحظه و گزارشات لازم را تهیه کنند.
کماآنکه در ماجرای آبادان ایرادات را اعلام کردهاند اما محل توجه قرار نگرفته و از ادامه کار جلوگیری نشده است چرا؟ علت آن است که این سازمان نظام مهندسی فاقد اختیارات قانونی است و اگر شهرداری به حرف و حدیث و گزارشش توجه نکند میتوان گفت آن همه زحمات علمی و فنی کوچکترین اثر ونقشی برای جلوگیری از وقوع حوادث ندارند.
باید که قوانین کارسازی در این مورد تصویب شود، طرحها و لوایح جدی ارايه شود و در دستور کار قرار بگیرد. باید سازمان نظام مهندسی اجازه داشته باشد شخصا از شروع و ادامه طرح و پروژههای غیر فنی و خطرساز جلوگیری کند حتی باید بتواند راه را بر شهرداری هم ببندد. اکنون در قوانین آمده است که سازمان نظام مهندسی میتواند بر حسن انجام خدمات مهندسی توسط اشخاص حقیقی و حقوقی در طرح و فعالیتهای غیردولتی نظارت داشته باشد و تعقیب متهمان را از طریق مراجع قانونی ذیصلاح خواستار شود امّا این کافی نیست باید که شخصا این سازمان اجازه توقف و جلوگیری از طرحهای خطرساز حتی عدم شروع آنها را داشته باشد. باید بتواند پروانهها و طرح های غیر فنی را ابطال کند و خلاصه باید اختیارات وسیعی به این سازمان بدهند.در مواردی که شهرداریها در انجام پروژهها شرکت و منافع دارند باید اختیارات مداخله و امر نظارت آنها در چنین طرحهایی کلا خلع و سلب شود، نمیشود که کسی منافع داشته باشد و خودش مجری و تصمیم گیری قانونی باشد.بحران ساخت وسازهای غیر فنی چون زلزلههایی خطرناک کشور را در چنگال خود می فشارد، موضوع تراکمفروشی و احداث ساختمانهای بلند مرتبهای که تراکم آنها فروخته می شود از مشکلات این راه است، شهرداریهایی که خود کفا باید هزینه خود را در آورند و کمکی به آنها نمیشود دنبال راههای نامشروع برای کسب در آمد میروند، تراکم بیشتری میدهند و بخشی را از سازنده دریافت میکنند حالا هر چند طبقه که بیشتر باشد هر چه بالاتر سهم شهرداریها بیشتر. بدین جهت رعایت اصول مهندسی و فنی و علمی دیگر چندان اهمیتی ندارند.
جرايمی که رخ داده عمدی هستند چه فعل چه ترک فعل
گاهی فکر میکنم زندگی شهروندان در این شهرهای بی درو پیکر به مويی بسته است. سازه متروپل را در یک خیابان باریک ساختهاند، خیابانی اما با مغازههای تجاری تو درتو، فستفودی و بستنیفروشی و حرفههایی که جمعیت را به خود جذب میکنند و در کنار این خیابان مجوز احداث بناهایی سر به فلک کشیده را صادر کردهاند.
قدرت و اختیار سازنده تا بدانجا رفته که قبل از صدور پروانه، احداث بنا را آغاز کرده است، چرا؟ چون شهرداری شریک اوست و ترسی از کسی و چیزی ندارد. یکی از حقوقدانان بحق قضیه را تحت عنوان ترک فعل بررسی کرده است. او معتقد است که عمدی در کار است، چرا که ترک فعل جزو جرايم مجرمانه عمدی است. شما به یک طفل شیرخواره شیر نمیدهی ترک فعل میکنی. خودداری از شیردادن تا آنکه میمیرد پس قاتل عمدی خواهی بود.
شما میبینی که به سازهای که استحکام ندارد اول 4 طبقه و بعد 2 طبقه دیگر اضافه میکنند هیچ نمیگویی چون هرچه بنا رفیع تر و بلندمرتبه تر باشد منافع موسسهات بیشتر خواهد بود، همان اول کار ريیس سازمان نظام مهندسی خودش در مورد احداث این بنا اعلام کرده است که ایراداتی از جمله عدم دریافت پوشش میلگرد، تغییر شکل بعضی از تیرها و کمانش برخی ستونها در مورد پروژه متروپل را به شهرداری گوشزد کردیم و یک ماه قبل دستور توقف دادیم که ترتیب اثر داده نشد.یعنی جلوی چشم همه جرم دارد اتفاق میافتد. به روشنی هرچه تمام تر معلوم و مشخص است که این ساختمان آوار میشود، مرگ عابرانی را که از آنجا میگذرند میتوانی تصور کنی، فروریختن و آوار شدن و وقوع فاجعه چیزی قریب به یقین است امّا بازهم سکوت میکنی آخر چرا شهردار محترم؟! یعنی به قیمت زنده به گور شدن شهروندان به منافعت پایبندی؟
من اینجا میخواهم مبحثی را عرض کنم به عنوان فردی که عمرش را در دادگاهها و دادسراها سپری کرده است چه به عنوان بازپرس چه به عنوان وکیل یک مقوله بسیار مهم را عرض میکنم؛ نکند دادسراها و دادگاههای محترم که صلاحیت رسیدگی به جرايم رخداده در آبادان را دارند قضیه را فقط از منظر جرايم غیر عمدی و خسارت و دیه و نظایر آن رسیدگی فرمایند آنچه رخ داده جرايم عمدی است. چه در قالب ترک فعل چه در قالب جرايم تعزیری دیگر و مجازاتهای قانونی متصوره، ماجرا حادثه نبوده و جنایت است. از بابت فساد و رشوه و باندهایی که تشکیل شده تا زد و بند کنند و برای هر گونه عملیات خلاف ضوابط، اموال بیشتری را به دست آورند که البته جرایم عمدی و سازمان یافته هستند اما بحث من راجع به فروریختن سازه متروپل و مرگ شهروندان است که آن را جرم عمدی میدانم چون تمام شرایط و عناصر قانونی بزه عمدی را داراست.
غرض از نوشتن این یادداشت فقط تحلیل ماجرای متروپل و مرگ شهروندان عزیز آبادان مظلوم نیست. هدف به صدا در آوردن زنگ خطر است، هم برای بناهای سست و لرزانی که در تهران و بقیه شهرهای کشور میروند تا هر لحظه فرو بریزند و فاجعهای دیگر به بار آورند و هم برای تغییر در قوانین مربوطه و ایجاد تشکیلات قدرتمند برای نظارت در امر ساخت و ساز و رعایت اصول و جهات فنی و علمی مهندسی تا امنیت خاطر شهروندان کشورمان حفظ و تثبیت شود. راستی در این ماجرا دنبال شریک جرم میگشتم اما کم نبود، زیرا همه شریک جرم بودند هم مسوولان و مدیران شهری هم آنها که ناظر بودند و اعلام جرم نکردند یا سکوت کردند و لب نجنباندند.