ما و افغانستان
از گذشته تا اكنون
دكتر حسن انصاري طي يادداشت كوتاهي به بيان شانزده نكتهاي پرداخته كه در نسبت ميان ما با كشور افغانستان از نگاهي تاريخي - مذهبي اهميت دارد. اين شانزده نكته به ترتيب عبارتند از
1) اهل سنت افغانستان از حنفيان هستند. حنفيها به دلايل مختلف بيشترين قرابت را از لحاظ كلامي با شيعه داشتهاند. در سدههاي نخستين بيشتر حنفيها يا معتزلي بودند يا بر مذهبي نزديك به مرجيان جهمي. اين مذاهب از نظر توحيد تنزيهي به شيعه بسيار نزديكند.
2) در سدههاي بعدي هم حنفيها مذهب ماتريدي را پذيرا شدند. ماتريديها از نظر كلامي نسبت به اشاعره به شيعه نزديكترند. خود امام ابوحنيفه از دوستداران اهل بيت بود و از برخي قيامهاي علويان حمايت كرد. در چند سده نخست حنفيان بيشترين ارتباط را با زيديه و شيعه امامي در بغداد داشتند.
3) در عصر سلجوقي ارتباط شيعيان امامي و حنفيان ري و جبال و عراق عجم بيش از پيش شد. به نحوي كه نويسنده كتاب نقض همواره از آنان به عنوان حنفيان اهل عدل سخن ميراند. علماي اماميه در سده ششم ري نزديكترين ارتباط را با حنفيان اين شهر داشتند و حنفيان مجالس منظم دهه محرم را برگزار ميكردند.
4) معتزليان حنفي مذهب كتابها در فضايل اهل بيت نوشتهاند. دليل دوم پيوند حنفيها با شيعيان امامي زبان فارسي بود. براي قرنها اين زبان به عنوان زبان فرهنگي و مشترك همه خراسانيان و فرارودان در مجالس وعظ و درس و حتي در نوشتههاي فقهي و پاسخ استفتائات فقهي از سوي حنفيان به كار ميرفت.
5) بنابراين زبان فارسي به عنوان عامل پيوند ميان حنفيان خراسان و شيعيان بود. اين عامل بعدا در دوران سيطره زبان فارسي در شبه قاره و عصر امپراتوري گوركاني كه مذهب حنفي مذهب غالب بود خود موجب ارتباط بيشتر شيعيان شبه قاره و حنفيان شد.
6) بنابراين حنفيان شبه قاره و بخشي از آنچه امروز افغانستان فعلي را تشكيل ميدهد همراه با حنفيان منطقه غربيتر كه بخشي از خراسان بزرگ را تشكيل ميدادند با شيعيان و ادبيات فارسي ايران ارتباط بسيار نزديكي داشتند.
7) متاسفانه از سده هجدهم كه تمايلات سلفي و وهابي در شبه قاره نفوذ كرد، اين ارتباط كمرنگ شد. هم ارتباط فرهنگي با ادبيات فارسي و هم نزديكيهاي فكري و كلامي آنان با بخش عظيمي از حنفيان خراسان. با اين وصف تا امروز سنت كهنسال حنفي ارتباط گسستناپذيري با زبان فارسي دارد.
8) بيشتر عالمان اصلي و مهم مذهب حنفي در طول تاريخ از خراسان بودهاند: از بلخ و بخارا و سمرقند و خوارزم و ... بسياري از كتابهاي فقه و كلام و مذهب حنفيان به زبان فارسي است. حتي در كتابهاي عربي حنفيان بسياري از كلمات به فارسي است. استفتائات به زبان فارسي است و پاسخها هم به فارسي.
9) سبب وجود زبان فارسي در نوشتههاي حنفيان اين بود كه مخاطبان آنها در خراسان بزرگ و فرارود فارس زبان بودند يا فارسي زبان فرهنگي و علمي آنان بود. با روند گسترش حنفيگري به سوي آناتولي و آسياي صغير همراه با مهاجرت تركان به بخشهاي غربي زبان فارسي نيز بدان سو گسترش بيشتر پيدا كرد.
10) ادبيات مذهب حنفي در شام و مصر در سدههاي گذشته با ادبيات فقه حنفي در خراسان و فرارود نوعي گسست را نشان ميدهد كه دليلش هم سهم مهم زبان فارسي است در نوشتههاي حنفيان خراسان. مهمترين فقيهان حنفي تا سده هفتم قمري همگي با چند استثنا از خراسان بودهاند.
11) خود امام ابوحنيفه ايراني بود و بيشتر شاگردان او از خراسان و ساير مناطق ايران بودند. ابوحنيفه حتي قرائت نماز را به زبان فارسي جايز ميدانست. اساسا يكي از عوامل رشد اسلام در فرارود در سدههاي نخستين مذهب مرجي بود و حنفيان سهم مهمي در اين زمينه داشتند.
12) در سدههاي بعد هم اسلام در شرق آسيا بيشتر از طريق حنفيان گسترش پيدا كرد و زبان فارسي هم بدينترتيب راه خود را به چين و برخي مناطق آسياي دور باز كرد.
13) بنابراين هويت افغانستان را چه از لحاظ ديني و چه از لحاظ زباني و فرهنگي نميتوان از ايران و خراسان جدا دانست. تفكر وهابي البته مانع بزرگي است منتها حنفيان بيش از ديگران به خوبي ميدانند كه مذهب امام ابوحنيفه نميتواند پيوندي با مذهب محمد بن عبد الوهاب و سلفيان پيدا كند.
14) اسلاف وهابيت از اصحاب حديث قديم بغداد و شام بيشترين انتقادها را از امام ابوحنيفه داشتهاند. در طرف مقابل اخطب خوارزم (خوارزمي) كه يكي از مهمترين كتابها را در فضايل ابوحنيفه نوشته، خود نويسنده دو كتاب مهم يكي در فضايل امام علي بن ابيطالب و ديگري درباره مقتل امام حسين است.
15) بنابراين هر گونه تلاشي براي ايجاد گسست ميان ايران و افغانستان محكوم به شكست است. فرهنگ اين دو كشور فرهنگ مشترك چند هزار ساله است و فرهنگ ديني و مذهبي و زبانشان پيوندهاي عميق دارد. اصلا وحدتي است در عين كثرت.
16) تفكر حنفيان و شيعيان از انديشه تكفيري سلفيان جداست. به لطف زبان فارسي، به لطف قرابت ديني و مذهبي و كلامي و به لطف «ايرانشهر» و خراسانش قرنهاست كه مردمان همه اين سرزمينها همزيستي مسالمتآميز داشتهاند.