تحولات خليجفارس و مسووليت دولت
حسين مسعودنيا
يكي از حوزههاي اصلي سياست خارجي منطقهاي ايران، منطقه غرب آسيا بهويژه خليجفارس و كشورهاي واقع در ساحل جنوبي آن است. اهميت اين حوزه براي ايران به دليل گره خوردن اقتصاد، امنيت و سياست ايران در اين منطقه با يكديگر است. كارنامه سياست خارجي منطقهاي جمهوري اسلامي ايران در اين حوزه در سالهاي پس از پيروزي انقلاب اسلامي، به جز مقاطع كوتاهي، با چالشهاي جدي مواجه بوده است؛ واقعيتي كه عوامل داخلي، منطقهاي و بينالمللي در آن نقش داشته است. با به قدرت رسيدن دولت سيزدهم يكي از رويكردهاي جديد اين دولت در سياست خارجي تاكيد بر گسترش روابط با كشورهاي همسايه به ويژه منطقه خليجفارس بوده است. آنچه شانس دولت سيزدهم را براي نيل بدين هدف در اين منطقه بيشتر كرد برخي تحولات جهاني و منطقهاي بود كه شايد مهمترين آنها را بتوان به شرح ذيل برشمرد: 1- به قدرت رسيدن بايدن در امريكا و تصميم اين كشور مبنيبر خروج نيروهايش از منطقه كه موضوع تامين امنيت منطقه و ساختار امنيتي آينده آن را با پرسشهاي اساسي مواجه و دولتهاي منطقه را نگران ساخت 2- بروز كدورت در روابط امريكا با متحدين اصلي خود در منطقه بهويژه عربستان به دليل برخي مواضع امريكا در قبال موضوعاتي مانند نقش عربستان در قتل قاشقچي و واقعه يازده سپتامبر و مهمتر از همه نارضايتي امريكا از برخي عملكردهاي شاهزاده بنسلمان در عربستان مانند عدم همكاري بنسلمان با امريكا در افزايش سقف توليد نفت پس از تهاجم روسيه به اوكراين همگي از جمله عواملي بودند كه سبب بروز كدورت در روابط عربستان و امريكا گرديد، 3- بروز شكاف در اردوگاه سلفي - تكفيري به رهبري عربستان با اردوگاه اخواني به رهبري تركيه و قطر و در مقابل فراهم شدن فرصت براي جمهوري اسلامي ايران براي مقابله با هژمونگرايي عربستان از طريق گسترش روابط با قطر و تركيه، 4- رويكرد جديد سياست خارجي منطقهاي ايران و قبول اين مهم از سوي كارگزاران سياست خارجي ايران كه تنشزدايي منطقهاي مقدمهاي براي تنشزدايي بينالمللي است همراه با تغيير ديدگاه برخي كشورهاي منطقه به ايران، 5- تلاشهاي ديپلماتيك برخي كشورهاي همسايه بهويژه عراق براي بهبود روابط ايران و عربستان به عنوان مقدمهاي براي بهبود روابط ايران با كشورهاي منطقه،6 - پايان بحرانهاي منطقهاي مانند بحران عراق و سوريه و حمايت ايران از تلاشهاي ديپلماتيك براي حل بحرانهاي منطقهاي مانند بحران يمن.همگي ازجمله عواملي بودند كه بستر را براي تحقق راهبرد دولت سيزدهم مبنيبر تنشزدايي در روابط ايران با همسايگان جنوبي فراهم كرد و گامهايي نيز در اين جهت برداشته شد؛ تلاشهايي كه البته هنوز با موفقيت كامل همراه نبوده است اما اكنون بهنظر ميرسد اوضاع و تحولات منطقهاي دوباره درحال دگرگوني و تكوين شرايطي عليه جمهوري اسلامي ايران است كه مهمترين نمودهاي آن را ميتوان در تحولات ذيل طي هفتههاي اخير مشاهده كرد: 1- بازگشت تدريجي امريكا به سياست قبلي خود در قبال متحدين سنتي خود بهويژه دو كشور عربستانسعودي و امارات متحده عربي به گونهاي كه طي روزهاي اخير صحبت از بهبود روابط عربستان و امريكا همراه با سفر بايدن به اين كشور طي ماههاي آينده و حمايت دولت بايدن از بنسلمان و اعلام آمادگي امريكا براي امضاي پيمان بلندمدت استراتژيك با حاكم جديد امارات به گوش ميرسد. 2- تلاشهاي دشمن اصلي منطقهاي ايران يعني رژيم صهيونيستي براي نزديك شدن به مرزهاي ايران و موفقيت اين دولت در امضاي برخي قراردادها با تعدادي از دولتهاي منطقه و حتي اعلام آمادگي اين كشور براي ايفاي نقش جايگزين امريكا در ساختار جديد امنيتي منطقه. 3- فعاليتهاي تهديدآميز رژيم صهيونيستي عليه منافع ملي جمهوري اسلامي ايران و انجام برخي فعاليتهاي مخرب اين دولت مانند ترور شخصيتهاي علمي و نظامي ايران همراه با خرابكاري در مناطق هستهاي و تحقيقات علمي ايران. 4- به بنبست رسيدن مذاكرات وين و نامشخص بودن سرنوشت آينده برجام همراه با رويكرد مجدد آژانس بينالمللي انرژي هستهاي براي وارد آوردن فشار به جمهوري اسلامي ايران و حتي امكان ارجاع مجدد پرونده ايران به شوراي امنيت و قرار دادن ايران ذيل بند هفت اين شورا. 5- بهبود روابط تركيه با عربستان و امارات و امكان شكلگيري مجدد ائتلاف اردوگاه سلفي- تكفيري و اخواني عليه ايران مانند بعد از سال 2010. 6- تلاشهاي رژيم صهيونيستي براي تقويت محور عبري- عربي و تاثيرگذاري بر سياست خارجي امريكا به منظور ممانعت از به نتيجه رسيدن مذاكرات احياي برجام.
لذا با توجه به چنين شرايطي ازآنجاكه منافع ملي جمهوري اسلامي ايران گسترش روابط با همسايگان بهويژه در جنوب را ايجاب و اين مهم يكي از راهبردهاي اصلي دولت سيزدهم بوده است اكنون اين سوال مطرح ميشود كه در دولت آقاي رييسي و تيم سياست خارجي وي چه راهكارهايي بايد اتخاذ شود تا نهتنها دستاوردهاي يك سال گذشته در حوزه سياست خارجي منطقهاي از بين نرود بلكه بتوانند به اهداف خود در اين منطقه دست يابند و با چالشهاي فراروي منافع ملي ايران در اين حوزه مقابله كنند. نگارنده توجه به راهكارهاي ذيل را از سوي كارگزاران سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران براي نيل بدين مهم ضروري ميداند: 1- تلاش براي به نتيجه رساندن مذاكرات احياي برجام و خارج كردن آن از كما چراكه روابط ايران با همسايگان جنوبي به دليل ماهيت اين دولتها تا اندازه زيادي با روابط ايران با غرب به هم وابسته است. 2- مقابله با پروژه ايرانهراسي و تلاش براي شفافسازي فعاليتهاي هستهاي خود در مقابل تبليغات رژيم صهيونيستي. 3- ايجاد شكاف در اردوگاه عبري- عربي از طريق بهبود روابط با كشورهاي منطقه بهويژه عربستان. 4- پذيرفتن واقعيت دستنشاندگي دولتهاي منطقه و تلاش براي بهبود و گسترش روابط با اين كشورها در عين داشتن چنين ماهيتي. 5- ممانعت از شكلگيري مجدد ائتلاف سلفي- تكفيري با اردوگاه اخواني و شكلگيري بحرانهاي منطقهاي از طريق گسترش روابط با تركيه و قطر و بهبود روابط با عربستان. 5- گسترش مناسبات اقتصادي بهويژه توريسم در سه حوزه سياحتي، زيارتي و درماني با كشورهاي حاشيه جنوبي خليجفارس.6- اجتناب از طرح مسائل تفرقهانگيز و ممانعت از دخالت گروههاي فشار داخلي در حوزه سياست خارجي منطقهاي ايران. 7- مقابله با حضور اسراييل در منطقه و ايجاد پايگاه در كشورهاي همسايه جنوبي ايران. 8- تلاش براي شكلگيري و مشاركت در ساختار جديد امنيتي منطقه از طريق همكاري با كشورهاي منطقه. 9-همكاري با تلاشهاي بينالمللي براي حل بحرانهاي منطقهاي و برقراري ثبات در منطقه بهويژه بحران يمن.10- استفاده از توان و پتانسيل نهادهاي غيردولتي بهويژه مجامع علمي و دانشگاهي براي بهبود و گسترش روابط با همسايگان جنوبي، به اميد آنكه توجه و عمل به راهكارهاي فوق از سوي كارگزاران سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران بتواند گامي كوچك در جهت تحقق منافع ملي ايران در سياست خارجي منطقهاي بهويژه در حوزه جنوب باشد.