روزانه بيش از سه هزار هكتار از عرصههاي طبيعي ايران تخريب ميشود
يك زمين و يك ايران بيشتر نداريم
مژگان جمشيدي
همزمان با روز جهاني محيط زيست و برگزاري جشن اين روز در بسياري از كشورهاي جهان با شعار « يك زمين بيشتر نداريم» در سال 2022 ميلادي، نگراني از وضعيت محيط زيست و حافظان آن در ايران و اعمال سياستهاي منجر به ناپايداري سرزمين و تخريب محيط زيست بيش از پيش شدت گرفته است.
كشور ايران كه زماني نه چندان دور، پايه گذار نخستين كنوانسيون محيط زيستي جهان براي حفاظت از تالابهاي جهان بود اكنون بيش از دو دهه است از شرم آنچه بر سر تالابهاي ملي و بين المللي مان آمده، عملا سر به زير افكنده است.
از هامون و بختگان و پريشان و شادگان و هورالعظيم بگير تا اروميه و گاوخوني و جازموريان، پهنههاي آبي ايران يكي پس از ديگري در دو دهه اخير به بيابانهايي چند صد هزار هكتاري تبديل شدهاند و انگشتشمار تالابهايي هم كه هنوز نفسهاي آخر را ميكشند يا مانند تالاب انزلي به محل تخليه فاضلاب و پسماند بدل شده، يا مانند ميانكاله، در حاليكه هر سال از وسعت آن كاسته ميشود و پرندگانش چند ساليست به دلايل نامعلوم به صورت فلهاي ميميرند و جنگلهايش نيز پيوسته در آتش ميسوزند، هم اكنون با دستور صريح رييس دولت سيزدهم براي اجراي طرح گردشگري و توسعه صنايع نفتي و پتروشيمي در حاشيه خزر در مواجهه با پتروشيمي، جاده سازي، لايروبي پرحاشيه و بدون مجوز سازمان محيط زيست و ساخت و ساز در جزيره آشوراده، در معرض نابودي قطعي قرار گرفته است.
اما اوضاع جنگلها و مراتع ايران، سواحل، حيات وحش، منابع آب، خاك و هواي ايران نيز بهتر از اوضاع تالابها نيست! چه بسا بدتر هم باشد. با اين حال و در شرايطي كه انتظار ميرفت بعد از گذشت بيش از نيم قرن از تاسيس سازمان حفاظت محيط زيست در ايران و تلاش براي ايجاد شبكه مناطق حفاظت شده در همان نخستين سالهاي تاسيس سازمان حفاظت محيط زيست، وضعيت طبيعت ايران از يك پايداري نسبي برخوردار باشد اما اكنون اوضاع محيط زيست ايران به گواه مشاهدات عيني و آمارهاي موجود در حوزه آب و خاك و هوا، اكوسيستمها و حيات وحش بسيار بحراني است. اينقدر كه نسل بسياري از گونههاي جانوري و گياهي ايران در معرض انقراض قرار دارد، فرسايش خاك به دليل تخريب گسترده جنگلها و مراتع و چراي بي رويه دام، توسعه بي ضابطه معادن و كشاورزي و تغيير كاربري اراضي شدت گرفته، بيلان آبهاي زيرزميني بهطور چشمگيري كاهش يافته بهطوريكه اكثر قريب به اتفاق دشتهاي ايران به عنوان مناطق ممنوعه و دشتهاي بحراني معرفي شده است و فرونشست زمين نيز، ديگر نه فقط در دشتها و مناطق روستايي كه حتي به داخل شهرهايي چون تهران و اصفهان و ... هم گسترش يافته است.
با اين وجود و در حاليكه شايد دهه 90 آخرين فرصتها براي تدوين سياستها و اتخاذ راهكارهاي مقابله با تخريب محيط زيست كشور بود، اما اين فرصت هم عملا از دست رفت و نه تنها تغيير مثبتي در سياستها و برنامهها و بهبود حكمراني سرزمين ايجاد نشد، بلكه تخريب محيط زيست كشور با اعمال سياستهايي كه منجر به تشديد ناپايداري سرزمين ميشد، شدت يافت.
زنگ خطر چه زماني به صدا درآمد؟
با پايان يافتن جنگ 8 ساله ايران و عراق و آغاز دوران سازندگي، موج تازهاي از تخريب محيط زيست ايران در ميانه دهه 70 آغاز شد. رشد جمعيت در دهه 60 و تخريبهاي به جامانده از دوران جنگ و به حاشيه رانده شدن محيط زيست در اين دهه با آغاز دوره سازندگي پس جنگ و گسترش راهها و صنايع و بنادر و اسكلهها بدون توجه به ملاحظات محيط زيستي ادامه يافت. در همين حال وقوع سيلهاي ويرانگر ناشي از تخريب جنگلها و مراتع نيز به تدريج آغاز شد و با شكلگيري تشكلهاي محيط زيستي غيردولتي در نيمه دهه 70 و افزايش ميل به مشاركت در كارهاي مدني از جمله محيط زيست از سوي جوانان موجب جلبتوجه بيشتر رسانهها به محيط زيست شد. اما دو دهه اعمال سياستهاي غلط بهره كشي از منابع آب به بهانه توسعه كشاورزي در كشور كه منجر به وقوع پديده خشكيدگي بسياري از تالابها و دشتها و نابودي جنگلها و مراتع در نتيجه گسترش شهركهاي مسكوني و باغ ويلاها شده بود در دهه 80 نيز با توسعه صنايع آب بر در اصفهان و يزد و كرمان و گسترش معادن در اين دهه ادامه يافت. اوضاع وخيم محيط زيست ايران كه از اواخر دهه 70 كم كم در حال آشكار شدن بود و كمتر كي از مقامات آن را باور ميكرد مرتبا هشدار داده ميشد اما گاه برخي ازاين هشدارها با واكنش مسوولان كشوري مواجه ميشد اينقدر كه اواخر دولت هشتم و در حاليكه سازمان محيط زيست نسبت به خشك شدن درياچه اروميه هشدار ميداد اما جمعه اروميه با بيان اينكه نبايد به بهانه حفظ 4 تا پرنده دردرياچه، مانع توسعه كشاورزي شد به اين هشدارها واكنش نشان داد. اما يا گذشت كمتر از يك دهه از سخنان امام جمعه و خشكيدگي اروميه در نتيجه ساخت بيش از 40 سد در حوضه آبريز درياچه براي توسعه كشاورزي، و شدت گرفتن توفانهاي نمكي و خطر نابودي باغات و زمينهاي كشاورزي، يك موضوع محيط زيستي براي نخستين بار به موضوعي اجتماعي و امنيتي و سياسي بدل شد بهطوريكه برخي از معترضان به خشك شدن درياچه به خيابانها آمدند.
تبديل بحرانهاي محيط زيستي به بحرانهاي سياسي و اجتماعي بعد از سال 1389 و اعتراضات مردمي در اروميه و تبريز در شهرهاي ديگر كشورمان در خوزستان و چهارمحال و بختياري هم ادامه يافت و معترضان به كمبود آب و وقوع گرد و غبار و طرحهاي انتقال آب بين حوضهاي اعتراض كردند.
اما گسترش پيامدهاي نابودي محيط زيست با اينكه از سال 1396 منجر به اعتراضات گستردهتري در برخي شهرها شد اما باز هم منجر به اتخاذ سياستهاي بازدارنده تخريب محيط زيست نشد . آغاز دوره جديدي از طرحهاي توسعهاي با محوريت آب و زمين، توسعه معادن و صنايع پتروشيمي و فولاد، طرح توسعه 550 هزار هكتاري كشاورزي خوزستان، تلاش براي استحصال آبهاي ژرف و آغاز موج جديدي از طرحهاي انتقال آب بين حوضهاي و امنيتي كردن موضوع محيط زيست با بازداشت چند تن از فعالان محيط زيست كه منجر به توقف بسياري از طرحهاي حفاظتي در حوزه حيات وحش كشور شد، عملا نشان داد كه قرار نيست بازنگري در سياستهاي توسعهاي كشور متناسب با اقليم و منابع موجود اتخاذ شود.
موتور تخريب طبيعت ايران
سرعت گرفته است
براي اينكه دريابيد طبيعت ايران با چه سرعتي در حال تخريب است، بياييد نفس خود را براي 10 ثانيه در سينه حبس كنيد! بله ! در همين زمان كوتاه، سههزار و 500 متر مربع از جنگلها و مراتع كشورمان تخريب شد. حالا به عقربه ثانيهشمار ساعتتان نگاه كنيد، وقتي يك دقيقه كامل شود، حجم تخريب جنگلها و مراتع كشورمان به 21 هزارمترمربع ميرسد! درست به همين سادگي، هرروز حدود 30 ميليون مترمربع (معادل 3 هزار و 204 هكتار) از زيستگاههاي ايران به دلايل گوناگون نابود ميشود. بهاينترتيب تا پايان هر سال رقمي معادل يك ميليون و 104 هزار هكتار (معادل 11 ميليارد و 40 ميليون مترمربع) از جنگلها و مراتع كشور تخريب ميشود.
اعلام اين حجم عظيم از تخريب سرزمين، يك توهم يا بزرگنمايي رسانهاي نيست! بلكه اين مديركل دفتر زيستگاهها و امور مناطق سازمان حفاظت محيطزيست ايران بود كه 7 سال پيش روزشمار تخريب طبيعت ايران را افشا كرد. اما مساله اين است كه از نيمه دهه 90 عملا تخريب محيط زيست ايران با اعمال برخي سياستهاي مرتبط با توسعه صنايع و معادن، افزايش سطح زير كشت و رشد جمعيت شدت هم گرفت و چه بسا اگر دادههاي مربوط به تخريب محيط زيست را در 7 سال اخير مجددا بازنگري كنيم دريابيم در همان زمان 10 ثانيهاي كه شما نفس تان را در سينه حبس ميكنيد معادل يك دقيقه در 7 سال گذشته، سطح جنگلها و مراتع كشور نابود ميشود.
وضعيت بحراني جنگلهاي زاگرس
فقط كافيست سازمان جنگلها و مراتع كشور، آمار مساحت جنگلهاي سوخته و مراتع خاكستر شده زاگرس در 7 سال گذشته را افشا كند. در همين حال بد نيست به اين نكته هم توجه داشته باشيد كه به گفته يكي از مسوولان وزارت جهاد كشاورزي در 4 سال گذشته، بيش از 5 ميليون هكتار از اراضي كشاورزي زير طرحهاي توسعه معدن رفته در حاليكه متوليان معدن كشور براي بيش از نيمي از خاك كشور، يعني بيش از 80 ميليون هكتار از وسعت كشور درخواست صدور مجوز معدنكاوي كرده بودند كه سازمان جنگلها و مراتع فقط با حدود 5 ميليون هكتار آن موافقت كرده است! در حال حاضر از 6 ميليون هكتار جنگلهاي بلوط غرب نيز قريب به يك ميليون و 200 هزار هكتار آن به دليل خشكيدگي كامل تنها از سال 1388 تا 1394 از دست رفته و مابقي نيز به كشتزار بدل شده است. آتشسوزي نيز خود حكايت ديگري دارد و اگر نباشد انگار اصلا جنگل معنا ندارد! از شمال و غرب، جنگلهاي ايران پيوسته در آتش ناآگاهي مردم، بي تدبيري متوليان و تنگ نظري دستگاههايي كه ميتوانند كمك كنند و نميكنند ميسوزند و خاكستر ميشوند، بي آنكه آبي بر آتش پاشيده شده يا بالگردي براي اطفاي آن از جا برخيزد. تنها در همين 6-5 سال گذشته كه حريق در جنگلهاي زاگرس شدت گرفته نزديك به 20 نفر از فعالان محيط زيست و مردم بومي كه براي اطفاي حريق رفته بودند در آتش سوختند. تنها در يك حادثه در سال 1397، 4 نفر از اعضاي انجمن سبز چيا مريوان در اثر وقوع حريق و انفجار مين در مناطق مرزي جان باختند، در حادثهاي ديگر سه تن از اعضاي يك تشكل زيست محيطي در پاوه كرمانشاه در سال 1399 حريق سوختند و در حادثه ديگري در سال گذشته 4 نفر از اعضاي يك خانواده عشاير حين اطفاي حريق زاگرس در استان فارس در محاصره آتش گير افتاده و جان باختند.
وضعيت كل جنگلهاي ايران چگونه است؟
اگر آمار فائو از مساحت 11 ميليون هكتاري جنگلهاي ايران را مبنا قرار دهيم، بايد بگوييم كه ما ايرانيان در كمتر از نيم قرن حدود هفت ميليون هكتار از مساحت 18 ميليون هكتاري جنگل هايمان را از دست دادهايم و همين عرصه باقيمانده نيز، اكنون به لحاظ كيفي بسيار آسيب ديده و تقريبا جنگل مخروبه به شمار ميرود. بااين حال جاي شگفتي دارد كه با وجود شعارهاي متعدد مسوولان دولتي در توقف بهرهبرداري از جنگلهاي شمال، با گذشت بيش از7 سال از مطرح شدن اين طرح، هنوز هم خبري از توقف كامل بهرهبرداري از جنگلهاي شمال نيست. آيا به راستي از كشوري كه روي دريايي از ذخاير عظيم نفت و گاز نشسته، رواست كه گنجينههاي ارزشمند ژنياش را به بهانههاي هاي گوناگون اعم از وقف و قاچاق چوب و تهيه زغال و توسعه صنايع و راهها و سدها اينگونه نابود كند؟ بهرهبرداري از جنگلهايي كه بهطور خاص در شمال ايران، موزه زنده تنوع زيستي جهان محسوب ميشوند چه هيچ توجيهي ندارد. اساسا چرا بايد سهم دو سازمان متولي محيط زيست از بودجههاي دولتي براي حفظ و حراست از 147 ميليون هكتار از خاك كشور از گزند مخربان حتي به اندازه يك سوم بودجه يك سد كوچك هم نباشد؟
30 درصد گونههاي گياهي ايران
در معرض نابودي
به موازات همين حجم گسترده تخريب رويشگاههاي جنگلي، اكنون نزديك به 30 درصد گونههاي گياهي كشورمان در معرض تهديد و نابودي قرار دارد. به گزارش دفتر موزه تاريخ طبيعي و ذخاير ژنتيك سازمان محيطزيست، از مجموع هشتهزار گونه گياهي در كشور، دوهزارو 405 گونه در معرض تهديد قرار دارند كه بخش اعظمي از اين گياهان گونههاي اندميك و بومي اين سرزمين است كه اگر منقرض شوند، براي هميشه از روي زمين پاك خواهند شد. امروز ديگر كمتر منطقه بكري در اين سرزمين باقيمانده بهطوريكه حتي كمنظيرترين پاركهاي ملي كشورمان هم با وجود اهرمهاي محكم قانوني در سالهاي اخير دستخوش تخريب جدي شده است. در تازهترين رخداد غمبار، وقتي قديميترين مناطق حفاظت شده تالابي، كوهستاني و جنگلي ايران همچون گلستان و ميانكاله و اروميه و انزلي، البرز مركزي و البرز شمالي و چهارباغ پيوسته زير بار فشار صنايع، معادن، سدسازي، حريق جنگل و توسعه كشاورزي و دامپروري و ويلاسازي و شهرك سازي كمر خم كرده و همچنان در حال نابودي هستند ديگر چه انتظاري از مناطق حفاظت شده كويري كشورمان ميتوان داشت كه زيستگاه گورخر و يوز پلنگ آسيايي هستند؟ اوضاع گونههاي جانوري كشورمان نيز متاسفانه بهتر از گياهان نيست و همين هفته گذشته بود كه خبر انقراض يك گونه ماهي بومي ايران كه زيستگاهش تالاب مهارلو شيراز بوده منتشر شد. اوضاع يوزپلنگ ايراني و گورخر آسيايي و پلنگ و آهوي ايراني نيز نگران كننده است، اكثريت قريب به اتفاق زيستگاههاي تاريخي حيات وحش ايران حالا ديگر امنيت لازم براي حيات وحش را ندارد. بيش از دو و نيم ميليون سلاح شكاري مجاز و غير مجاز حيات وحش ايران را نشانه گرفته است، خشكسالي و تغيير اقليم و تخريب زيستگاهها به دليل گسترش معادن و توسعه كشاورزي بسياري از گونههاي جانوري را از زيستگاههاي اصلي خود رانده و به حاشيه شهرها و روستاها كشانده و تعارض بين مردم و حيات وحش نيز شدت گرفته است.
اوضاع بحراني آب ايران
در حالي كه ميزان منابع آب تجديدپذير سرانه در وضعيت پايدار بايد 1850 مترمكعب باشد، در حال حاضر سرانه منابع تجديدپذير برابر 1300 مترمكعب است. بهعبارت ديگر با سرانه مصرف خانگي فعلي در ايران، سرانه منابع آب كمتر از حالت بهينه است. از اين رو انتظار ميرفت با اصلاح مصرف و ارايه راهكارهاي سياستي، در يك افق بلندمدت بتوان به تعادل پايدار دست يافت. محصولات كشاورزي با مصرف زياد آب، سياست رايج كشور است و عملا اقدامات ترويجي براي كاهش محصولات آب بر در دست اجرا نيست.
در همين حال وجود بيش از 800 هزار حلقه چاه در كشور كه بيش از نيمي از آنها در زمره چاههاي غير مجاز هستند، منجر به فرونشست بسياري از دشتهاي ايران و افت شديد سفرههاي آب زيرزميني و نابودي پوشش گياهي حتي در مناطق زاگرس شده است. تداوم اين امر ميتواند منجر به نابودي بسياري از حشرات گردهافشان و دامپروري و حتي كشاورزي شود كه اين امر امنيت غذايي كشور را بيش از پيش در مخاطره قرار خواهد داد.
از اين رو آنچه در حال حاضر نگراني از وضعيت محيط زيست ايران را دوچندان ميكند تشديد بحرانهاي اقليمي در مقياس جهاني و منطقهاي و عدم سياستگذاري درست و علمي در حوزه حكمراني سرزمين است، به نحويكه همچنان طرحهاي توسعهاي كشور مبتني بر بهره كشي بيشتر از آب و زمين است و عملا خبري از سياستهاي سازگار با اقليم و ظرفيت موجود منابع به چشم نميخورد. شعارهاي بلندپروازانه براي تامين غذاي ايران و كشورهاي منطقه تا 500 ميليون نفر، طرحهاي خودكفايي اقلام كشاورزي و توسعه بي ضابطه صنايع آب بر و گسترش پهنههاي معدنكاوي براي خامفروشي به قيمتهاي ارزان ايران را در محاصره بياباني شدن و تشديد گرد و غبار و پيامدهاي اجتماعي و سياسي و امنيتي ناشي از تخريب محيط زيست قرار داده است كه انتظار ميرود دستكم به مناسبت روز جهاني محيط زيست، يك نفر در دولت به اين مهم توجه كند!