نگاهي به مستند سينمايي «داستانهاي هزار و يك روز» به كارگرداني حبيب احمدزاده
هزار و يك تصوير
محمد شريعت پناه
فيلم «داستانهاي هزار و يك روز» با توجه به ساختار و فرمي كه در روايت برگزيده در زمره آثار هنروتجربه ميگنجد. فيلم كلاژ مستندگونه همراه با نريشن و تصاوير آرشيوي و توليدي است و به اقدامات و كوششهاي بشردوستانه سه شخصيت از كشورهاي ايران (پرويز پرستويي)، ژاپن (شيزوكو تسويا) و آلمان (گرهارد فرايلينگر) ميپردازد. «داستانهاي هزار و يك روز» با بهرهگيري از امدادرساني داوطلبانه اين سه شخصيت مشهور به انسانهاي آسيبديده از بمباران اتمي هيروشيما و جنگ ايران و عراق و همچنين بلاهاي طبيعي تلاش دارد تا نشان بدهد دستگيري از نيازمندان در اديان مختلف سفارش شده، نوع دوستي مرزهاي جغرافيايي و قارهها را درنورديده، ياري رساندن به انسانهاي محنتزده و گرفتار، به آيين و رنگ پوست آنها ارتباط ندارد و زيادهخواهي انسانها و زير پا گذاشتن قوانين بينالمللي عامل بروز اغلب جنگها و نزاعها در دنياست. در داستانهاي هزار و يك روز تصاويري از شهدا و مصدومان شيميايي بر اثر حملات ارتش عراق به رزمندگان و مردم بيدفاع شهر سردشت در دوران جنگ تحميلي نشان داده ميشود و جنايتهاي صدام را يادآوري ميكند اما مخاطب ايراني با ديدن تصاوير مردم مصدوم كردنشين بيشتر معضلات جنگ و شيوع بيكاري و روي آوردن مردان و زنان كردستان به كولبري برايش تداعي ميشود. فيلم از ايستادگي مردم آبادان در برابرارتش بعثي عراق و شجاعت مردم خوزستان سخن ميگويد اما مخاطب با نقش بستن خيابانها و نمادهاي جنگ روي پرده نقرهاي، فروريختن برج متروپل و گرفتاري مردم مظلوم آبادان در چنگال ناكارآمديها برايش تداعي ميشود. فيلم از موسيقي به عنوان زبان ارتباطي بينالمللي بهره ميجويد. با موسيقي نوستالژي انيميشن سندباد شروع ميشود و با خلق سمفوني الهام گرفته از آثار باستاني ايران كهن و هنجارهاي انساني توسط آهنگساز ژاپني به پايان ميرسد. براي مخاطب ايراني باز اين سوال پيش ميآيد كه چرا هنر موسيقي كه قادر است انسانهايي با فرهنگهاي مختلف را به صلح و نوعدوستي دعوت كند و زيباييهاي زيست مهربانانه را ترويج كند در ايران حال و روز مطلوبي ندارد و برخي نظرات، سرنوشت موسيقي را با چالشهاي جدي مواجه ساخته است؟ كارگردان با نشان دادن تصاوير كوتاهي از حضور پُرشور سينماگران سرشناس از جمله رخشان بنياعتماد، فاطمه معتمدآريا، رضا كيانيان، همايون اسعديان، كمال تبريزي، رضا ميركريمي، مازيار ميري و ... در مراسم بزرگداشت قربانيان بمباران اتمي در شهر هيروشيما تلاش ميكند حضور سينماگران شاخص را مصادره به مطلوب كند؛ اما تماشاگر امروز ميداند اين تصاوير مربوط به سالهاي ابتداي دهه 90 است و اين سينماگران اكنون حاضر نيستند در فيلمي حضور داشته باشند كه اهداف سياسي را دنبال ميكند. ساخت فيلم از سال 1392 تا 1400 طول كشيده و در اين مدت جامعه ايران فراز و فرودهاي مهمي را پشت سر گذاشته و رويكرد جامعه نسبت به رويدادها و اتفاقات چهار دهه گذشته و مطالباتش دستخوش تغيير و تحول شده است. فارغ از حاشيههايي كه براي فيلم پديد آمده، فيلمنامه داستانهاي هزار و يك روز منطق روايي ندارد. ماجراي افسانهاي اخراج غول چراغ جادو از كره زمين به عنوان بزرگترين دشمن زيست انسانها توسط رسانههاي مشهور جهاني پخش ميشود. هنوز ماجراي اخراج غول چراغ جادو و گره اصلي بهصورت باورپذير در ذهن شكل نگرفته كه شرط عجيب و غريب بازگشت غول به كره زمين مطرح ميشود. غول به سراغ سه شخصيت ميرود تا بتواند با اجراي شرط به زمين بازگردد. فيلم «داستانهاي هزار و يك روز» تقلا ميكند مفاهيم ارزشمندي مانند نوعدوستي و امداد به انسانهاي قرباني را با خلق سمفوني بازخواني و به نوعي از شخصيتهايي كه به مردم ايران در شرايط سخت جنگ تحميلي كمك كردند، تجليل كند؛ اما به شعارزدگي دچار است.