• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5227 -
  • ۱۴۰۱ پنج شنبه ۱۹ خرداد

نگرشي بر مجموعه داستان «ما گمشده‌ايم» نوشته غلامحسين دهقان

اسطوره بشارت پيروزي مي‌دهد اما محقق نمي‌شود

فاطمه سعيدي

اسطوره نحوه تلقي بشر در اعصار كهن از پديده‌هاست. اسطوره‌پرداز معاصر بر پايه ايدئولوژي خود و براساس شرايط اجتماعي تاريخي دوره خويش، به تجديدحيات اسطوره دست مي‌زند و زندگي تازه اسطوره در اثر ادبي محصول نگاه فلسفي اجتماعي اوست. مجموعه داستان «ما گمشده‌ايم» در داستان‌هاي خود اسطوره را در خدمت روايت قرار داده است و از روايت اسطوره‌اي براي نشان دادن نگرش و ديدگاه خود استفاده مي‌كند. اين يادداشت به تحليل چگونگي و دلايل بازآفريني مضامين اسطوره‌ها و كاركرد اجتماعي اسطوره با تكيه بر نظريه‌هاي اجتماعي اسطوره مي‌پردازد. 
اسطوره‌ها واحدهاي زنده هستند كه در روياي جمعي انسان‌ها و تمامي جوامع بشري وجود دارند و به حيات خود ادامه مي‌دهند. اگرچه اسطوره‌ها در زمان و مكان تغيير شكل مي‌دهند، اما در كاركرد يكسان هستند. دنياي مدرن نيز از اسطوره بي‌بهره نيست. اسطوره در زندگي انسان معاصر حضور محسوس مرئي و ملموس ندارد، اما به‌طور نامرئي بر انسان معاصر تاثير مي‌گذارد. انسان خلأها و نيازمندي‌هاي ذهني و رواني بي‌انتهايي دارد كه با عقل و علم نمي‌شود به رفع آن پرداخت. نيازمندي‌ها و خلأهاي رواني با اسطوره‌ها قابل پر شدن است. به نظر متفكران علم اسطوره‌شناسي، در دنياي مدرن، اسطوره‌هاي كهن به علم و تكنولوژي و با انگيزه‌هاي سياسي اقتصادي آميخته شده‌اند. به‌طور مثال رولان بارت به انتها رسيدن اسطوره را به معناي بي‌حركت شدن جهان مي‌داند. اسطوره براي بشر امروز كاركرد رواني و عاطفي دارد. با توجه به اينكه بشر همواره در معرض ناتواني‌ها و كمبودها قرار دارد، در هر عصر و زماني براي تامين امنيت و آرامش رواني خويش اساطير تازه‌اي به وجود مي‌آورد. اين اساطير هم مي‌توانند موجب آرامش رواني انسان شده و هم عامل تهديدكننده براي بشر باشند. همچنين اسطوره‌ها بيانگر شرايط اجتماعي مخاطبان خود هستند و تجربه آنها را منسجم‌تر ارايه كرده و به آنها كمك كرده دنيايي را كه در آن زندگي مي‌كنند، درك كنند. 
پيوند ادبيات با اسطوره همراه با ابهام اما ترديدناپذير است. حذف اسطوره‌ها از جهان ادبيات امكان‌پذير نيست. آرزوهاي برنيامده بشر در گوشه‌اي از ذهن يا عين نمود پيدا كرده‌اند و اساطير در بازتاباندن دلمشغولي‌هاي گوناگون بشر در اعصار مختلف نقش مهمي دارند. نويسنده معاصر براي نشان دادن ديدگاه‌هاي خود از اسامي نمادين و كهن‌الگوها استفاده مي‌كند تا بتواند به معناي ضمني و ديدگاه شخصي خود تجسم عيني ببخشد. در دهه‌هاي اخير بينش اساطيري در انطباق خود با انديشه‌هاي انسان از ابزار مهم ادبي شده است. 
داستان‌نويس امروز، در جست‌وجوي ساختار منسجم، و چيزي كه بتواند منعكس‌كننده نگرش انسان معاصر باشد، به روايت اسطوره‌ا‌‌ي روي مي‌آورد. به عبارت ديگر، باورهاي اساطيري كهن در آثار داستاني و ادبي در ساخت جديد به صورت آرمان‌ها و آرزوها و شكلي نمادين و تمثيلي بروز مي‌كند. 
مجموعه داستان «ما گمشده‌ايم» هفت داستان كوتاه دارد با عناوين جامانده، پرتره سوخته، مرده امانتي، نقش‌باز، چشم مار، مترسك و پرنده‌هاي سنگي، دنده خلاص. داستان كوتاه «جامانده» ماجراي جواني است با نام سياوش كه با اسبش «خورشيد» در گودالي كه توسط باستان‌شناسان حفر شده، سقوط مي‌كنند و مي‌ميرند. 
داستان «پرتره سوخته» درباره جواني است كه خودش را نامزد شوراي روستا كرده است. به علت اينكه پدر رسول مشخص نيست و به خاطر حرف‌هاي مردم خودش را به صليب مي‌كشد و ناپديد مي‌شود. مردم روستا در مراسمي آيين‌وار او را از بين مي‌برند اما...
داستان «مرده امانتي» در بيمارستاني در روستا رخ مي‌دهد. پيرمرد متوجه مي‌شود كه آيا كسي امشب مي‌ميرد يا نه؟ كاركنان بيمارستان وانمود مي‌كنند بيمار زنده است. مش‌نظر سنگ سفيدي درون تنگ مي‌اندازد، اما هنگامي كه دارند دستگاه‌ها را از بيمار مرگ مغزي جدا مي‌كنند سر مي‌رسد. 
شخصيت داستان «نقش‌باز» شرط مي‌بندد كه چند روز تشنه و گرسنه در زيرزمين خانه دوام مي‌آورد. داستان «چشم مار» درباره دو جوينده گنج است كه به وسيله مار نگهبان گنج سنگ‌باران مي‌شوند. در داستان «مترسك و پرنده‌هاي سنگي» مردم روستا براي انتخاب يكي از اهالي قرعه‌كشي مي‌كنند.
با تامل در داستان‌هاي اين مجموعه نشانه‌هايي از پيوند با مباحث اسطوره‌اي به روش‌هاي مختلف وجود دارد. زندگي در شيراز، مهد حافظ از بزرگ‌ترين شاعران اسطوره‌پرداز، نيز در اين راستا بي‌تاثير نبوده، شهري كه به‌ خاطر همجواري‌اش با آثار كهن هخامنشي و ساير ويژگي‌هاي تاريخي- ملي‌اش در رويكرد نويسنده به اسطوره بي‌تاثير نيست. دهقان در داستان‌هايش به بازسازي اسطوره‌ها به چهار شيوه مي‌پردازد. 
در داستان «جامانده» از عناصر اسطوره‌اي استفاده شده كه يادآور آثار تاريخي و باستاني ايران است. هينلز عقيده دارد دين يا اساطير هيچ ملتي را نمي‌توان جداي از ساختار تاريخي آن شناخت. اسب در اساطير ايران از مقام بالايي برخوردار است، مانند شير نماد خورشيد است و در اساطير زرتشتي در شمار آفريدگان نيك مي‌آيد. دو اسب اسطوره‌اي داريم؛ يكي اسب سياوش كه او را در گذر از آتش ياري مي‌دهد و نيز رخش، همزاد رستم كه با او ‌زاده مي‌شود و عمري به درازاي عمر رستم دارد. 
به ‌عقيده كاسيرر زمان اسطوره‌اي زماني است كه بنا بر سرشت خود تجزيه‌ناپذير است و مطلقا همان كه بوده باقي مي‌ماند. بنابراين فرقي نمي‌كند چه مدت زماني بر آن گذشته باشد. در زمان اسطوره‌اي پايان مانند آغاز و آغاز مانند پايان است. توالي زمان‌ها نيست، بلكه نوعي ازليت است. اين نوع زمان در داستان‌ها بازتاب يافته است. 
نكته ديگر اينكه يك اسطوره مقيد به زمان و مكان خاصي نيست. افراد داستان يك حالت خلسه كيهاني را در بي‌زماني و بي‌مكاني پشت سر مي‌گذارند. نويسنده تلاش كرده تا اين حالت‌هاي بي‌خودشدگي را به كمك زمان‌هاي اسطوره‌اي به تصوير كشد. «حالا همه با سرهاي بالا گرفته و دهان‌هاي باز به نقطه سفيدي نگاه مي‌كرديم كه از ما دور مي‌شد و بالاتر مي‌رفت. آنقدر به آن نقطه كوچك نگاه كرديم كه درون سفيدي يكدست آسمان فرو رفت و محو شد.» (پرتره سوخته)، «حالا هر بار كه چشم باز مي‌كنيم، خودمان را درون غار مي‌بينيم.» (چشم مار)، «حالا هر شب باد صداي ضجه سليم را به قلعه مي‌آورد و در كوچه‌هاي تنگ و باريك ده مي‌چرخاند.» (مترسك وپرنده‌هاي سنگي). 
آيين‌ها و مراسم، اعم از مراسم جادو يا مراسم مذهبي و غيره، جنبه‌هاي عيني و ملموس اساطير يك قومند. اساطير جنبه تئوريك انديشه‌هاي يك قوم و آيين‌ها جنبه عملي آن به‌ شمار مي‌رود. آيين‌ها و مراسم مثل دعاي باران و مراسمي چون قرباني كردن و فديه دادن از جمله آيين‌هايي هستند كه از روزگار اساطيري به‌جا مانده‌اند. آيين نمي‌تواند خود را توضيح دهد و رويا مجموعه‌اي از اشارات رمزگذاري شده زندگي خود رويابين است. هنگامي كه اسطوره به قالب كلام درمي‌آيد، به آيين معنا مي‌دهد، به رويا شكلي روايي مي‌بخشد و به اين ‌ترتيب ارتباط اجتماعي را ممكن مي‌سازد. برخي اسطوره‌شناسان اسطوره را شاخه‌اي از آيين مي‌دانند كه همراه روايي كنش آييني است. بازتاب آيين‌هاي اساطيري را در داستان‌هاي پرتره سوخته و مترسك و پرنده‌هاي سنگي مي‌توان مشاهده كرد. «آن ‌شب خوابيديم و خواب ديديم مردم ديوار را مثل تابوتي بزرگ روي شانه گرفته و توي كوچه‌هاي ده مي‌گردانند.» (پرتره سوخته)، «شبي نبود كه كسي براي ديدنش به بيمارستان نيايد. خيلي‌ها دور از چشم نگهبان‌ها از نرده‌ها بالا مي‌آمدند و خودشان را پشت پنجره اتاق مش‌نظر مي‌رساندند.» (مرده امانتي). 
بخشي از مضامين اسطوره‌اي در اعتقادات عاميانه بازتاب يافته‌اند. اين مساله نشان‌دهنده بدويت مردمان روستايي است كه هنوز با اسطوره‌ها دم‌خورند و بخش مهمي از نظام هستي‌شناختي و تفكر آنان را در برمي‌گيرد ولو در قالبي خرافه‌گونه. يك نمونه از اين باورها، تابو است. تابو تنفيذ يك قاعده كلي است و رعايت آن در مواردي كه به كارگيري‌اش حياتي و اضطراري است، اهميت خاصي دارد. اعتقاد به تابو براي دفع جادوي منفي شكل گرفته است. در داستان پرتره سوخته مي‌خوانيم: «آن روز به بعد مردم آبادي حتي به سگ و گربه و مرغ و خروس‌شان هم اجازه نمي‌دهند نزديك خانه منير شوند. بعدها هم بچه‌ها حق نداشتند با رسول بازي كنند. زن‌ها هر بار درباره رسول و منير صحبت مي‌كردند، به ما اشاره مي‌كردند و لب‌هاي‌شان را مي‌گزيدند: نطفه بي‌صاحب همين ميشه ديگه. وقتي كنجكاوي ما را مي‌ديدند، چشم‌غره مي‌رفتند و با نهيب مي‌گفتند: پدرش رفته شهر.»
بازتاب اساطير را در داستان‌هاي دهقان به اشكال گوناگون مي‌توان مشاهده كرد. از جمله نام‌ها و نمادهاي اساطيري، مكان و زمان اسطوره‌اي، آيين‌ها و مراسم، باورها و اعتقادات. استفاده نويسنده از عناصر اسطوره‌اي با عنصر فضا و شخصيت در داستان‌ها ارتباط دارند. نويسنده از عناصر اسطوره‌اي براي ترسيم فضا و حال و هواي داستان‌ها و انعكاس حالات روحي شخصيت‌ها استفاده كرده است. نشانه‌هاي اساطيري با جامعه‌اي كه داستان‌ها در آن اتفاق مي‌افتد تناسب دارد، مانند باورها و اعتقادات و آيين و مراسم. برخي اسطوره‌پژوهان معتقدند اسطوره افسانه است و افسانه ساخته و پرداخته خيال. آرزوي محال، آرزويي كه هرگز محقق نخواهد شد مانند تمام آرزوهايي كه تا به حال نيز محقق نشده است. آنان بر اين عقيده‌اند تاريخ چيزي جز تكرار پي‌درپي اسطوره‌ها نيست. اسطوره‌هايي كه خود را به عنوان آمال و آرزوهاي پرشور بشري مطرح مي‌كردند و موتور حركت تاريخ مي‌شدند. اساس اسطوره رسيدن به هدف نيست. در واقع اسطوره به مقصد نمي‌رساند يا حالت ايجابي ندارد و تنها مي‌خواهد انسان را برانگيزاند، بشارت دهد يا تحريك كند. در واقع هيچ ملاحظه عقلاني و منطقي براي هيچ كنش بزرگي وجود ندارد؛ تنها نيروي محركه قوي براي بسيج مردم يا افراد براي عمل قهرمانانه است. اسطوره بشارت پيروزي مي‌دهد، اما وعده داده شده محقق نمي‌شود. اين ويژگي اسطوره در داستان‌هاي اين مجموعه قابل مشاهده است.
مجموعه داستان «ما گمشده‌ايم» را نشر ثالث منتشر كرده است.


    با تامل در داستان‌هاي مجموعه «ما گمشده‌ايم» نشانه‌هايي از پيوند با مباحث اسطوره‌اي به روش‌هاي مختلف وجود دارد. زندگي در شيراز، مهد حافظ از بزرگ‌ترين شاعران اسطوره‌پرداز، نيز در اين راستا بي‌تاثير نبوده، شهري كه به‌ خاطر همجواري‌اش با آثار كهن هخامنشي و ساير ويژگي‌هاي تاريخي- ملي‌اش در رويكرد نويسنده به اسطوره بي‌تاثير نيست. دهقان در داستان‌هايش به بازسازي اسطوره‌ها به چهار شيوه مي‌پردازد. 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون