• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5227 -
  • ۱۴۰۱ پنج شنبه ۱۹ خرداد

نگاهي به اهميت آثار فرخي سيستاني در ادبيات فارسي

پاسبان فرهنگ ايراني

ميلاد نورمحمدزاده

پس از فروپاشي حكومت ساساني و آشفتگي اوضاع سياسي و فرهنگي و اجتماعي، ايرانيان بر آن شدند تا با جنبش‌هاي نظامي و فرهنگي از آنچه از تمدّن كهن اين مرزوبوم بر جاي مانده بود پاسباني كنند. ناگفته پيداست كه بخش برجسته‌اي از اين ميراث با درهم‌تنيدگي در زبان و ادبيات فارسي و از رهگذر بيان اساطير و حماسه ملّي حفظ و به دست نسل‌هاي آينده سپرده شده است. گُشتاسپ‌نامه دقيقي، شاهنامه فردوسي، گرشاسپ‌نامه اسدي، فرامرزنامه از سراينده‌اي ناشناس، كوش‌نامه ايران‌شان بن ابي‌الخير و‌... رهاورد اين جريان فرهنگي هستند. اين آثار و سرآمد همگي آنها شاهنامه همچون پناهگاهي بلند دور از گزند حوادث دو مفهوم ايران و زبان فارسي را در آغوش خود گرفتند تا از رهگذر همين دو مفهوم ملموس و ناملموس شاهكارهاي ادبي جهان در اين پهنه گسترده فرهنگي ساخته شود.
نكته گفتني در اين گفتار كوتاه آن است كه بگوييم در كنار حماسه‌ها و اساطير ملّي و متون برآمده از نهاد آن، عنصر ديگري هم بود كه نقش بسزايي در پاسداري از فرهنگ ايران‌زمين و زبان فارسي داشته است و آن نيست مگر: قصيده‌هاي سبك خراساني. آري! استادان سخني چون رودكي، ابوشكور بلخي، شهيد بلخي، عنصري بلخي، عسجدي، منوچهري دامغاني، مسعود سعد، مُنجيك ترمذي، قطران تبريزي، ناصرخسرو قبادياني و ده‌ها شاعر گمنام ديگر با آفرينش قصيده‌هاي سخته و استوار و روان جنبشي پديد آوردند كه همچون جنبش به نظم كشيدن اساطير ايراني، به نگهباني فرهنگ ملّي و زبان و ادبيات فارسي برخاستند. از گفتن اين دريغ و تاسّف ناگزيرم كه گاه پژوهشگران ادبي نگاه شايسته و مثبتي به اين آثار ندارند و اين سروده‌ها را تنها قصيده‌هاي مدحي مي‌پندارند ولي از درك ايفاي نقش بسيار مهمّي كه آن سروده‌ها عهده‌دار آن بوده‌اند غافل هستند. يكي از دلايل درستي اين مطلب عدم تصحيح منقّح و انتقادي از ديوان‌هاي اين سرايندگان است.باري يادكرد از اين بزرگان شعر فارسي بي‌اشاره به حلّه‌باف سيستاني كه پود و تار زاده طبعش از دل و جان بود يعني علي بن جولوغ معروف به «فرّخي سيستاني» (درگذشته ۴۲۹ هجري) شاعر پرآوازه دوره غزنوي ابتر و بي‌ثمر خواهد بود. اكنون بايد اين پرسش را مطرح كرد كه فرّخي چگونه يكي از پاسبانان فرهنگ ايراني است. چنان‌كه مي‌دانيم زبان فارسي و پيرو آن شعر فارسي مامن و ماوايش جز دربار سلاطين و شاهان نبوده است. در ايران پس از اسلام و با روي كار آمدن حكومت‌هايي مانند صفّاريان، سامانيان و غزنويان به سبب استقلال از دستگاه خلافت اين مجال پيدا شد كه اميران و دولتمردان براي تاييد قدرت خود ريشه حكومت خويش را به ايران پيش از اسلام برسانند تا مردم بپذيرند كه آنان فرمانرواياني نژاده و ايراني هستند. آنها براي اين كار از قدرت رسانه‌هاي روزگار خود استفاده كردند. حاكمان شاعران را در دربار گرد مي‌آوردند و با اهداي صله آنان را تشويق مي‌كردند تا با اشعارشان از آنان افزون بر زمامداراني اهل دين و شريعت حاكماني ايراني‌نژاد بسازند. به همين سبب دربار دولت غزنوي به‌ويژه در عهد سلطان محمود كانون رفت‌وآمد شاعران قصيده‌سرا بود. نكته ديگر آن است كه خلق شخصيتي از سلطان چونان يك ايراني نژاده، نيازمند اين بود كه شاعر او را دوستدار واقعي فرهنگ ايران كهن مطرح كند. براي اين امر دربار مي‌بايست به احياي ميراث كهن ايران دست يازد و هم شاعران با شناختن و شناساندن آن آداب و سنن ديرينه ملّي و آميختن آن با زبان فارسي در قصيده‌هايي شكوهمند به اين طريق از ايران و فرهنگ ايراني نگاهباني كنند. بدين سبب فرّخي سيستاني يكي از پاسبانان فرهنگ ايراني است. او در جاي‌جاي ديوانش به جشن‌هاي كهن چون نوروز و سده و مهرگان اشاره كرده است. او به‌خوبي اشاره مي‌كند كه سلطان و اطرافيانش چگونه اين بزم‌هاي ديرينه را اجرا مي‌كنند. اگر شاهنامه فردوسي سرشار از يادگارهاي پيشين است، ديوان فرّخي نيز به اندازه توان خويش از آن ميراث ياد مي‌كند. براي نمونه چند بيت او - كه ضمن مدح سلطان و ديگر درباريان از جشن سده نام برده است‌- در ذيل مي‌آيد. چنان‌كه در قصيده‌اي جشن سده را تهنيت مي‌گويد و اين‌گونه مي‌سرايد: 
روشني بر آسمان زين آتشِ جشنِ سده‌ست/ كز سراي خواجه با گردون همي همسر شود - آتشي كرده‌ست خواجه كز فراوان معجزات/ هر زمان گيرد نهادي، هر زمان ديگر شود - جادُوِي آغاز كرده‌ست آتش ار نه از چه روي/ گاه پشتش روي گردد گاه پايش سر شود؟ - گاه چون برگِ رزان اندر خزان لرزان شود/ گاه چون باغِ بهاري پُر گل و پُر بر شود
در بيتي ديگر در ستايش پسر خواجه احمدبن حسن ميمندي، وزير معروف غزنويان مي‌گويد: «شبِ سده‌ست يكي آتشِ بلند افروز/ حق است مر سده را بر تو، حقّ آن بگزار»
آنچه در خور توجّه است اين است كه در بيتي پيش از آن سروده است: «ايا ز كينه‌وران همچو رستمِ دستان/ ايا ز ناموران همچو حيدرِ كرّار»
حضور شخصيت‌هاي حماسي در ديوان فرّخي هم مويد اين مطلب است كه آبشخور فكري اين شاعر قصيده‌سراي سهل‌ممتنع گوي فرهنگ ايران باستان است. نكته گفتني در همين بيت يادكرد لقب حضرت علي(ع) است كه شاعر مي‌كوشد ممدوح را به جايگاه شخصيتي ملّي- مذهبي برساند. در جاهاي ديگري از ديوان پيوسته از جشن سده ياد مي‌كند: «فرّخت باد سده تا چون سده سيصد چشم/ شاد بگذاري با اين ملِك شير‌شِكر -‌ اي خداوندِ ملوك عرب و آنِ عجم/‌اي پديد از ملِكان همچو حقيقت ز مجاز - سده آمد كه تو را مژده دهد از نوروز/ مژده بپذير و بده خلعتِ كارش به طراز...» يا: « چنين صدهزاران سده بگذراني/ به پيروزي و دولت و كامراني»
در ديوان شاعران سبك خراساني نوروز نيز جايگاه بسيار ويژه‌اي دارد. در ديوان فرّخي بارها بدان اشارت رفت. او به ما از چندوچون برگزاري اين بزرگ‌ترين جشن ملّي در دربار غزنويان خبر مي‌دهد. چند بيت در يادكرد نوروز: «تا ز ديبا بفگند نوروز بر صحرا بساط/ تا ز دريا بركشد خورشيد بر گردون بخار - دير باش و دير زي و كام جوي و كام ياب/ شاه باش و شاد زي و مملكت گير و بدار» يا: « روزِ نوروز است امروز و سر سال است/ ساتگيني خور و از دست قدح مفكن
همچنين فرّخي در كنار قصيده‌هايش ترجيع‌بندهايي دارد كه يكي از آنها را در بيست‌وچهار و ديگري را در بيست‌وپنج بند سراسر در حال و هواي نوروز سروده است. چنان‌كه بيت ترجيع يكي اين است: «بدين شايستگي جشني بدين بايستگي روزي/ ملك را در جهان هر روز جشني باد و نوروزي»
و بيت ترجيع آن ديگري: «از اين فرخنده فروردين و خرّم جشنِ نوروزي/ نصيبِ خسروِ عادل سعادت باد و پيروزي»
در كنار جشن سده و نوروز، مهرگان نيز در ديوان فرّخي چونان يكي از جشن‌هاي باستاني جايگاه بسزايي دارد. اين بيت‌ها را بخوانيد:«مهرگانش خجسته باد چنان/ كاو خجسته‌پي و خجسته‌لقاست - كاندرين مهرگانِ فرّخ‌پي/ زو مرا نيم‌موزه نيم‌قباست» يا: «اين مهرگان به شادي بگذار و همچنين/ صد مهرگان به كامِ دلِ خويش بگذران»
و در قصيده‌اي نغز در ستايش محمود غزنوي در چند بيت پيوسته از اين جشن ياد مي‌كند و اين‌گونه مي‌نويسد: «به فرّخي و به شادي و شاهي ايران‌شاه/ به مهرگاني بنشست بامدادِ پگاه - بر آن‌كه چون بكند مهرگان به فرّخ روز/ به جنگِ دشمنِ واژون كشد به سغد سپاه - به مهرماه ز بهر نشستن و خوردن/ به تابخانه فرستند شهرياران گاه - خدايگان جهان آنكه از خداي جهان/ جهانيان را پاداشن است و بادافراه - چو مهرگان بكند خانه را ز سر فگند/ به جنگ و تاختن دشمنان بود شش ماه»
اين ابيات و بسياري ابيات ديگر ما را بر آن مي‌دارد كه بگوييم فرهنگ ايران و زبان فارسي در كنار حماسه‌سرايي محافظان سخندان و سخن‌سنجي داشت كه كمتر به آنها پرداخته‌اند و فرّخي سيستاني يكي از آنان است و سزاست كه بگوييم او يكي از پاسبانان فرهنگ ايراني و زبان فارسي بود.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون