رهبر دايم يا ميهمان؟
سجاد پورقناد
در سال 1385 يك بحث و جدل مطبوعاتي درباره رهبري اركستر سمفونيك تهران در گرفت؛ آن روزها اركستر سمفونيك تهران، فضاي پرالتهاب و پرتنشي را تجربه ميكرد و رهبران اركستر يكي پس از ديگري هدايت اين اركستر را به عهده گرفته و عموما نتيجه مطلوبي از اين همكاريها به جاي نميماند. در سال 1384 علي رهبري مدت كوتاهي رهبري اركستر سمفونيك تهران را به عهده گرفته بود و با روي كار آمدن دولت محمود احمدينژاد به فعاليت اين رهبر سرشناس پايان داده شد. نوازندگان اركستر گروهي همدل با علي رهبري بودند ولي از طرفِ گروهي كه مخالف حضور او بودند، پيشنهادهايي براي رهبري افراد كمتجربهتر و جوانتر داده ميشد.
در فاصله سال 85 تا 90، اركستر سمفونيك تهران با هدايت افراد مختلفي كه بعضي از آنها به صورت حرفهاي تجربه رهبري اركستر نداشته و تنها آهنگساز يا نوازنده بودند به روي صحنه رفت. اين كنسرتها واكنشهايي گوناگون برانگيخت تا جايي كه كامبيز روشنروان كه در آن سالها يكي از آثار خود را براي اجرا به اركستر سمفونيك تهران سپرده بود، براي اعلام نارضايتياش از اجراي رهبر دايم آن زمان، در يك برنامه راديويي، اجراي نوازندگاني را كه در جايگاه رهبر اركستر قرار گرفته بودند بارها بهتر از رهبر دايم اين اركستر اعلام كرد.
در ميان بحثهاي گوناگوني كه در سال 1385 در جامعه موسيقي درباره رهبري اين اركستر درگرفته بود، مقالهاي به قلم آيدين احمدينژاد، نوازنده سابق ويلنسل اركستر سمفونيك تهران با عنوان «اركستر بيرهبر»، در روزنامه «شرق» به انتشار رسيد كه در آن يادآوري شده بود، ميشود اركستر هيچ رهبري نداشته باشد و با موفقيت به فعاليت بپردازد، البته نويسنده در همان مقاله بيان كرده بود: «قصد از ترجمه اين مقاله ارايه كليشه نيست، بلكه معرفي يك طرز فكر ممكن است.»
در پي انتشار اين مقاله نگارنده نيز به نقد اين روش پرداخت كه در مقالهاي با عنوان «جايگاه رهبر» در ژورنال آنلاين «گفتوگوي هارمونيك» به انتشار رسيد. در اين نوشته به وظايف يك رهبر اركستر و موضوع تفسير اثري موسيقايي با هدايتِ يك رهبر كاردانِ اركستر پرداخته شده است.
در سال 1385، در ميان كنسرت اركستر سمفونيك تهران، منوچهر صهبايي درباره خروج شهرداد روحاني از ايران اظهارنظري كرد كه باعث رنجش برخي اعضاي اركستر سمفونيك تهران شد و پس از استراحت بين قطعات، يكي از نوازندگان اركستر سمفونيك روي صحنه آمد و ضمن عذرخواهي از شهرداد روحاني اعلام كرد باقي كنسرت به صورت بدون رهبر اجرا خواهد شد؛ اين اتفاق نيز افتاد و اركستر بدون حضور منوچهر صهبايي قطعاتي را اجرا كرد.
اين رويداد باعث درگرفتن مجدد اين مجادله شد كه اصلا اركستر سمفونيك تهران چه نيازي به رهبر دارد؟
با گذشت زمان و بحثهاي زيادي كه در اين باره شده، به نظر ميرسد كه ديگر نيازي به اين توضيح نباشد كه رهبر اركستر چه ميكند و چرا جز چند استثنا تمام اركسترهاي جهان رهبر دارند و امروز نياز به داشتن رهبر در اركستر سمفونيك تهران، بدون هيچ شك و شبههاي مورد قبول قرار گرفته است.
تنها پرسشي كه گاهي مطرح ميشود، اين است: آيا اين اركستر نياز به رهبر دايم دارد يا ميتوانيم با دعوت از رهبران ميهمان، اين اركستر را سامان دهيم؟
شايد اگر دليل مخالفان رهبر دايم اركستر را در يك نظرسنجي به دست آوريم، مهمترين انگيزه آنها جلوگيري از
به وجود آمدن يك ديكتاتوري جديد در سازمان اركستر باشد؛ چراكه قطعا اهالي موسيقي كلاسيك در ايران ميدانند اركستر جواني مثل اركستر سمفونيك تهران تا چه اندازه نيازمند يك رهبر- مربي٭ زبده است و نميتوان اين اركستر را همچون معدودي از اركسترهاي بسيار حرفهاي جهان كه فقط با هدايت رهبران ميهمان به روي صحنه ميروند، اداره كرد.
خوشبختانه در دوره فعاليت مدير سابق بنياد رودكي (مهدي افضلي) طرح شورايي شدن بخش سياستهاي هنري و اداري اركستر سمفونيك تهران به ثمر رسيد و امروز اين اركستر داراي يك شوراي فني است.
همين اتفاق ميتواند خطر تبديل شدن يك رهبر دايم اركستر به ديكتاتوري تمام عيار را در اين سازمان از بين ببرد. در اين ميان ميتوان به انتخاب يك رهبر كاركشته غيرايراني هم فكر كرد؛ همانطور كه پيش از انقلاب هايمو تويبر مدتي رهبر دايم اركستر سمفونيك تهران بود. اين انتخاب ميتواند باعث كمتر شدن رقابتهاي ناسالم ميان رهبران اركستر ايراني شود.
٭ در ادبيات موسيقي كلاسيك، چنين اصطلاحي نداريم، اما به جهت يادآوري «رويكردِ آموزشي» بعضي از رهبران اركستر، از اين اصطلاح جديد استفاده كرديم.