گزارش «اعتماد» از حوادث شوكآور اخير در گفتوگو با دو جامعهشناس
سمفوني مرگ در خرداد ماه
۶۴ كشته و ۱۲۳ مصدوم در دو حادثه متروپل و سانحه قطار مشهد- يزد
بهاره شبانكارئيان
خرداد ماه سال جاري سه حادثه بزرگ پي در پي رخ داد. اين اتفاقات خواه ناخواه باعث احساس ناامني، ترس و نگراني بر افكار عمومي جامعه ميشود. برخي جامعهشناسان، ايجاد اين حوادث را غفلت و فقدان مديريت مسوولان ميدانند و معتقدند با جابهجايي مسوولان در سمتهاي مختلف مشكلات جامعه حل نخواهد شد و چنين مواردي باعث افزايش خشم در جامعه ميشود. خشمي كه به موجب آن اكثر حوادث را رقم ميزند ازجمله قتل، خودكشي، سرقت و... .
نگاهي بر حوادث عظيم در خرداد ماه سال جاري
۲ خرداد ماه: فاجعه ريزش برج دوقلو متروپل آبادان
۱۵ خرداد ماه: سرقت از بانك ملي تهران شعبه دانشگاه
۱۸ خرداد ماه: سانحه قطار مشهد- يزد
فاجعه فرو ريختن ساختمان متروپل در خيابان اميري آبادان آن هم به دليل سهلانگاري مسوولان باعث شد 43 نفر در اين حادثه كشته، 37 مصدوم و 38 نفر مفقود شده را در برداشته باشد. اين ريزش بر اثر شكست سازهاي به دليل نقض ضوابط فني و استانداردها اتفاق افتاد و مرگ حسين عبدالباقي مالك هلدينگ مقصر اصلي ريزش اين ساختمان در هالهاي از ابهام باقي ماند.
سرقت از بانك ملي شعبه انقلاب تهران با ربودن 168 صندوق امانات از اين بانك افكار عمومي را دچار وحشت شديدي كرد، اما 48 ساعت بعد فرمانده انتظامي تهران اعلام كرد كه سارقان دستگير و سه نفر از آنها نيز كه به كشور همسايه گريخته بودند با همكاري پليس اينترپل دستگير و به كشور منتقل شدند. بخش اعظمي از اموال مالباختگان كشف شد.
سانحه قطار مشهد- يزد در نزديكي ايستگاه مزينو در 50 كيلومتري طبس رخ داد. علت اين حادثه برخورد قطار با بيل مكانيكي بود كه بر سر راه قطار قرار گرفته بود. همچنين خطاي انساني از سوي راننده قطار باعث شد 21 نفر در اين سانحه كشته و 86 نفر مصدوم شوند.
حالا پس از رخ دادن اين حوادث به صورت سلسلهوار، دو جامعهشناس اين سه اتفاق را براي «اعتماد» بررسي ميكنند.
تا نباشد چيزكي مردم نگويند چيزها...
«مجيد ابهري»، جامعه شناس در خصوص به وقوع پيوستن اين سه حادثه در يك ماه به «اعتماد» ميگويد: «ظرف يك ماه سه رويداد در كشور اتفاق افتاد كه ابتدا با توجه به شرايط و محتوا بايد عنواني بر آنها گذاشت؛ هر چند از نظر ظاهر و نتايج هر سه داراي وجوه مشتركي هستند كه عامل انساني از بعد غفلت و فقدان مديريت اصولي و منطقي اولين وجه مشترك هر سه سانحه يا حادثه يا فاجعه بودند. قابل پيشگيري بودن فجايع مورد بحث، شگفتي و تاثر را به حداكثر ميرسانند. قابليت تكرار وقايع ياد شده در نقاط مختلف كشور اضطراب و استرس را بر افكار عمومي حاكم كرد. پس قابليت پيشگيري و امكان تكرار حوادث مورد نظر وجوه مشترك و قطعي هستند. در اين ميان، برخي حركات به مثابه پاشيدن نمك بر زخمهاي مردم و جامعه است و اين فرآيندها تركيبي از سخنپراكنيهاي شبكههاي ماهوارهاي معاند كه مخارجشان از كيسههاي سلفيهاي سعودي منافقان و مزدوران سازمانهاي جاسوسي صهيونيسم و امريكا و برخي ديگر از دشمنان فاقد منطق مبارزاتي بوده و خود را به كوچه كه نه بلكه به اتوبان علي چپ زده و خوشدل از دلارهاي اربابانشان به شايعهسازي؛ دروغپراكني عليه ملت و وطن خود مشغولند. اين قشون نوكرمآب و منكر آفتاب كه دوام خود و جيبشان را در قوام اربابان ميدانند و در راستاي تحقق اين اهداف از هيچ خوشرقصي فرو گذار نميكنند. در صحنه اول اين فيلم سياه و شوم يك ساختمان با نام متروپل در شهر غمزده آبادان كه هنوز جراحات ناسور ناشي از جنگ تحميلي و هشت ساله بر پيكر مردمش وجود داشت در عزاي دستهجمعي از عزيزان و همشهريان شان نشستند. شوك و غم ناشي از اين حادثه كه چندان هم غير عمدي به نظر نميرسد، علاوه بر خوزستان كشور را فرا گرفت و اگر عوامل اين سانحه كه نمايش گويايي از زنجيره رانتخواري به مجازات نرسند بايد در تاريخ آينده به دنبال جايي براي اختفا باشيم. چند روز بعد ناگهان خروج قطار از ريل در فاصله طبس مشهد غمي سنگين بر اندوه آبادان اضافه كرد. بعد از چهل سال تلاش در زمينههاي فرهنگي و اجتماعي به يك واقعيت تلخ و غير قابل انكار رسيديم. ضعف برخي مراكز، تصميمسازي و فقدان مديريت منسجم و توانمند سبب شده برخي نهادهاي اجرايي به مراكز سوژهسازي براي معاندان و دشمنان تبديل شوند. همانهايي كه ذرهبين به دست در مسير حركت ما قدم به قدم در تعقيب و عكسبرداري از رد ما هستند تا كاه را به كوه مبدل ساخته و براي نشخوارشان علوفه فراهم كنند. شفافسازي؛ عدم تاخير در بيان برخي وقايع صداقت رسانهاي تسليحات كارآمد ما در مقابله با قشون ياد شده هستند. ما به مثل قديمي خود در ادبيات فارسي توجه نكرده و نميكنيم كه تا نباشد چيزكي مردم نگويند چيزها... قطاري با بيش از چهارصد مسافر در مسير حركت خود با يك بيل مكانيكي مواجه شده و در برخورد با آن اين فاجعه تلخ را خلق كرده است.»
حوادث اخير چقدر مينياتوري و هنرمندانه رخ ميدهند
اين جامعهشناس ميگويد: «ضعف مديريت سيستم ريلي؛ قدمت تجهيزات و كمبود قطعات علل و عوامل مشدده اين حادثه هستند. از يك حقيقت آشكار نبايد سرسري گذشت. مجموعههاي مختلفي از صاحبان سليقههاي مختلف سياسي و مديران رده دوم تا چهارم كه از دولت قبلي در بدنه اجرايي و سازماني كشور باقي ماندهاند، هيچگونه تمايلي به توفيقات اقتصادي و فرهنگي داخلي و خارجي دولت سيزدهم و شخص جناب رييسجمهور ندارند. عدم تلاشهاي جدي از سوي لايههاي ياد شده براي حل مشكلات مختلف و همسو با اين كاستيها و انتصابات كمتر مرتبط با مسووليتها، گاهي بعضي از مديران تحصيلات عاليه ممتاز و مرتبط با حوزه فعاليت خود دارند، اما سوابق تجربي و حرفهاي آنها كوچكترين شباهت و ارتباط با حوزه مسووليت خود ندارد و معضلات زنجيرهاي حوصله و اوقات رياست جمهور و معاونان ايشان را معطوف به خود كرده است. هر چند وزير مربوطه عذرخواهي كرده ولي تا بيان علل اصلي و تنبيه عوامل بروز احساسات متلاطم مصيبتديدگان و مردم التيام نخواهد يافت. دريغ از يك استعفا از سوي مسوولان سطوح عالي و اجرايي! جامعه در شوك و اندوه اين دو حادثه بود كه ناگهان يك واقعه كه بيشتر به فيلمهاي هاليوودي و بازيهاي رايانهاي شباهت دارد، رخ ميدهد. سرقت از محكمترين و عاليترين مركز اعتماد در تهران با مقدماتي بسيار آزاردهندهتر از خود حادثه؛ يعني تعطيلي چند روزه كشور همان عذر بدتر از گناه دربار قجر؛ بازسازي ميشود. واقعا بعضي از سطور اين حادثه انسان را به مرز جنون ميكشاند. مثلا باز كردن و سرقت دوربينهاي امنيتي از جمله اين وقايع هستند. درد آنجا به اوج ميرسد كه بعضي از مسوولان اعلام كردند كه خسارات مردم را پرداخت خواهند كرد. چگونه ميتوان بر بسياري از اقلام سپرده شده قيمتگذاري كرد؟! حدود ۲۰۰صندوق كه تعداد درستي نيز اعلام نشده ۱۶۰يا ۲۰۰ يا عددي ديگر چه فرقي دارد وقتي يك مركز در اين معيار از مراقبت و درجه امنيت مورد دستبرد قرار ميگيرد بايد بر اين حادثه، خون گريه كرد. حالا همان نشخواركنندگان ترجيعبند ناتواني ما را از حفظ امنيت يكي از مهمترين مراكز كشور سر داده و باز نفت بر آتش اين فاجعه ميريزند. عجيب است كه اين حوادث چقدر مينياتوري و هنرمندانه رخ ميدهند. سادهانديشي است اگر تصور كنيم كه اين وقايع ارتباطي با مقابله و مشكلآفريني براي دولت سيزدهم ندارند. مالباختگان اميد به حمايت دولت دارند و سرمايههاي يك عمر از كف رفتهشان بايد جبران شود. چقدر دلم و دل همفكرانم ميسوزد كه توانستند بخشي از اعتماد مردم را به دولت و نظام پولي و بانكي زايل كنند و بخشي ديگر از هموطنان عقيده دارند كه چون سومين حادثه نيز اتفاق افتاده ديگر انشاءالله حادثهاي روي نخواهد داد و اين سادهانديشيهاست كه اين همه غم و غصه را بر سر ما ريخته است.»
مشكلات با جابهجايي مديران حل نخواهد شد
«عليرضا شريفييزدي»، جامعهشناس و روانشناس اجتماعي نيز در مورد اين حوادث به «اعتماد» ميگويد: «در تمام جوامع به صورت آماري از اين نوع حوادث مشاهده ميشود و مساله عجيبي نيست، اما وقتي به صورت توالي در ميآيد و مكرر تكرار ميشود نشانه ناكارآمدي سيستمهاي متصل به آن رخداد است. در جريان پلاسكو و متروپل كاملا مشخص است كه ناكارآمدي سيستم نظارتي، برنامهريزي و مديريتي است كه بخشي از آن به نظام مهندسي، بخش ديگر به شهرداري و دستگاههايي كه به نحوي با اين پديده مرتبط بودند، ارتباط داشت. يا در سانحه قطار مسافربري مشهد- يزد هنوز چند روز از آن نگذشته، يك قطار باربري از ريل خارج ميشود كه به نظر ميرسد مهمترين مساله در وقوع اين رخدادها بحران مديريتي است كه در كشور ما در سطح تصميمگيري و در برنامهريزي و نظارت و اجرا وجود دارد. يعني ما در كل كشور در ابعاد مختلف اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و آموزشي، سياسي و امثال اينها ساليان سال است كه با يك بحران عميق مديريتي روبهرو هستيم. بخشي از مشكلات سياستگذاريها و برنامهريزيهاي ما با جابهجايي مديران حل نخواهد شد. مثلا يك فردي را از شهرداري برداريم و يك سمت ديگر در جاي ديگر به او بدهيم يا فرماندار را استاندار منطقه ديگري كنيم. بنابراين جابهجايي مهرهها مساله را حل نميكند. ببينيد حد نرمال براي رخ دادن حوادث در كل جهان عادي است، اما اين حد و حجم حوادث در كشور ما نشان ميدهد ما در يك شرايط بدي به سر ميبريم. فقط هم در حوزه حوادث نيست. شرايط اقتصادي و همين افزايش تجمعاتي كه روز به روز زيادتر ميشود نشان از همين شرايط وخيم دارد. به همين دليل براي مقابله با آنها نيز قسمتهاي ذيربط ورود ميكنند. از لحاظ اجتماعي توالي اين رخدادها اولين پيامدي كه براي جامعه ميآورد، احساس ناامني و نااميدي نسبت به آينده است. يعني بيش از آنكه خود رخداد اثر مخرب داشته باشد، آثار اجتماعي آن از خود رخداد مخربتر است. متروپل يك بار فرو ريخت، اما مساله اين است كه ما عبرت نميگيريم و بعد از مدتي يادمان ميرود. جالب اينجاست كه متروپل بعد از فرو ريختن پلاسكو ساخته شده و اين فاجعه را پديد آورد. اينكه هر دستگاه با چند اخطار بخواهد از خود رفع تكليف كند مساله حل نميشود و نتيجه اين ميشود كه مردم احساس عدم امنيت كنند و اين احساس عدم امنيت سريع تبديل به ناكامي، اضطراب اجتماعي، سرخوردگي و افسردگي ميشود. از طرف ديگر اين عدم امنيت در موراد مشابه به توليد خشمهاي كور تبديل ميشود. ما شرايط غيرعادي را بايد سعي كنيم آرام نگه داريم و مشكلات را حل كنيم. در حالي كه شرايط در حال حاضر اينگونه نيست. اين مشكلات به لحاظ اجتماعي برخي افراد را به سمت اعتراضهاي كور ميكشاند، برخي افراد را به فكر مهاجرت مياندازد و برخي افراد را دچار سرخوردگي و انزوا ميكند كه نتيجه اين سرخوردگيها به طلاق، اعتياد، سرقت و... ختم ميشود.»
ناكارآمدي در فروپاشي متروپل در بحث اقتصاد هم وجود دارد
شريفييزدي در ادامه ميگويد: «در خصوص سرقت بانك ملي آنچه اتفاق افتاد در حال حاضر ديدگاه عموم را به اين سمت برده كه احساس امنيت نسبت به بانكها هم نداشته باشند. ما ميدانيم كه احساس عدم امنيت از خود عدم امنيت خطرناكتر است. يعني اين احساس ممكن است مخربتر از خود عدم امنيت باشد و به همين دليل بايد در ابتدا اعتماد عمومي را برگرداند و در مرحله دوم براي مردم توضيح داده شود كه برنامههاي شفاف و روشن در آينده چيست. شما فاجعه متروپل را متفاوت از افزايش ناگهاني يك هفتهاي سرسامآور و ركوردشكن قيمت ارز و طلا نديديد. اينها با هم مرتبط هستند. يعني همين ناكارآمدي كه در فاجعه متروپل خود را نشان داد در بحث اقتصاد هم همان فروپاشي وجود دارد. اينگونه نيست كه احساس عدم امنيت در يك حوزه فقط قرار بگيرد. مسلما سانحه قطار مشهد- يزد فقط در بحث حمل و نقل اثر نميگذارد يا متروپل فقط در ساخت و ساز اثر نميگذارد و همه ابعاد جامعه را درگير ميكند. بايد يك تجديدنظر صريح و بسيار عميق در سياستها و برنامههايمان وجود داشته باشد كه جامعه رو به آرامش برود. اين حوادث زخمهاي عميقي بر پيكر جامعه ميگذارد كه سالهاي طولاني نياز دارد تا اين زخمها تيمار پيدا كنند. دقيقا آثار و پيامدهاي منفي تمام اين رخدادها ازجمله متروپل آبادان، سانحه قطار مشهد- يزد و همين افزايش مجدد ارز در جامعه زخمهاي عميقي ايجاد ميكند. ما هنوز زخمهاي گذشته بر پيكر جامعه را نتوانستيم تيمار كنيم چه برسد به اين رخدادهاي جديد كه قطعا زخمهايي را برجاي خواهد گذاشت.»