• ۱۴۰۳ يکشنبه ۴ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5231 -
  • ۱۴۰۱ سه شنبه ۲۴ خرداد

ماجراي پرونده مهمي كه فراموش شد (1)

حميدرضا گودرزي

آقاي رامتين آقاجانلو داديار شعبه سوم اجراي احكام دادسراي عمومي جنايي هفته گذشته اعلام داشت كه طبق حكم قطعي مادر بابك خرمدين به نام خانم ايران موسوي به تحمل 45 ماه حبس تعزيري محكوم شده است. اتهام او معاونت در قتل بود، همدستي با همسرش اكبر خرمدين و در واقع ارتكاب چندين فقره معاونت در ماجراي قتل فرزندان و داماد ... در اين پرونده ابتلاي اكبر خرمدين به بيماري رواني قطعي بود و روانپزشكان نوع بيماري او را اختلال شخصيت ضداجتماعي و سايكوپات تشخيص دادند اما او به عنوان گناهكار در دادسرا تحت تعقيب قرار گرفت و همچنان در بازداشت بود تا اينكه قبل از صدور قرار نهايي در زندان فوت كرد.
حال با پايان يافتن ماجراي دادرسي و رسيدگي به اين پرونده سوالات مهمي در جامعه مطرح مي‌شود.
1ـ  در كشور ما مجرماني كه داراي بيماري‌هاي رواني هستند تا چه اندازه به درستي شناخته مي‌شوند؟
در كشور ما اكثر بيماران رواني وقتي كه مرتكب جرم مي‌شوند آن زمان است كه شناسايي مي‌شوند مگر آنكه بيمار رواني شخصا يا توسط خانواده‌اش به مراكز روانپزشكي معرفي شود و الا هيچ نهادي ناظر بر رفتار و شخصيت رواني افراد جامعه نيست. كما اينكه اكبر خرمدين خيلي راحت در جامعه زندگي مي‌كرده و مورد احترام همه بوده در حالي كه داشته دست به ارتكاب قتل‌هاي عديده‌ مي‌زده است و احدي باور نمي‌كرده كه او يك بيمار رواني خطرناك است.
مساله روانكاوي و مشاوره رواني يكي از مهم‌ترين چالش‌هاي معاصر كشور ماست و انجام مشاوره بايد از مدارس، دانشگاه‌ها، ادارات، پادگان‌ها، مشاغل و شركت‌ها شروع شود. اكنون حضور روانپزشكان و روانكاران در بستر جامعه اصلا ملموس نيست و به هر كس مي‌گويند براي مشاوره به روانپزشك مراجعه كن مي‌گويد مگر من ديوانه‌ام؟ خانواده‌ها هم از معرفي عزيزان خود به روانپزشكان هراس دارند در حالي كه با مصرف قرص‌هاي آرام‌بخش بسياري از درجات خشونت در افراد كاهش مي‌يابد.
اگر مطالبي كه در فضاي مجازي منتشر شده صحت داشته باشد كه نوشته‌اند اكبر خرمدين در مراسم اكران فيلم فرزندش بابك درباره زندگي خودش بيان كرده است (و مسووليت صحت و سقم آن برعهده اينجانب نيست) حكايت از اين دارد كه در ماجراي اين پرونده پدر خانواده يعني آقاي اكبر خرمدين افسري بوده است كه 30 سال در ارتش خدمت كرده است. 69 ماه در جبهه بوده، چهار بار شيميايي شده و تركش خورده حتما دوري از خانواده‌اش برايش مشكلات روحي فراواني را ايجاد كرده است، اما هيچ‌وقت روانكاوي نشده كه اگر مي‌شد بيماري او را تشخيص مي‌دادند و درمان مي‌كردند و كارش شايد به اينجا هم اصلا كشيده نمي‌شد. نظاير چنين افرادي كم نيستند، اساسا مشاوره رواني آنها امر واجبي است. بسياري از قاتلان زنجيره‌اي بيماران رواني هستند يا بيماري علامت‌دار و سابقه‌دار، بسياري از آنها از دوران طفوليت رنج‌ها برده‌ و از نوجواني جامعه با آنها برخوردهاي خشن داشته‌ است و شايد ده‌ها بار مرتكب جرم شده‌اند؛ جرايم خرد و كوچك و كلان و سرقت و نظاير آن اما هيچ‌وقت تحت مشاوره جدي قرار نگرفته‌اند و رازشان برملا نشده است.
پس حضور روانپزشكان در خانواده درست مثل پزشكان عمومي واجب و ملموس است. بايد از ماجراهايي كه رخ داده درس بگيريم و نتايج آن را براي جامعه به آزمون بگذاريم صرف شرح ماجرا و تعريف آن در روزنامه و فضاي مجازي كافي نيست.
 2ـ پروسه شناسايي اين بيماران چقدر زمان‌بر است؟ و آيا دستگاه قضايي، چنين زماني را صرف اين افراد مي‌كند؟

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون