گوشت قرباني ميان طمع دلالها و ناكارآمدي فدراسيون
كيروش سرمربي تيم ملي ايران نميشود
علي ولياللهي
دلالها و بازوهاي رسانهايشان بدجور به آب و آتش ميزنند تا مهره تمام شدهاي به نام كارلوس كيروش را به نيمكت تيم ملي برسانند. در يك روز و بعد از شكست در بازي تداركاتي تيم ملي به صورت هماهنگ نام كيروش را برجسته ميكنند و قصه ميسازند. از اين مينويسند كه در بين مقامات بالاتر از فدراسيون عدهاي ميخواهند سرمربي پرتغالي را برگردانند چون بازي مقابل انگليس و امريكا بحث امنيت ملي است! ادعايي كه هيچوقت توسط آن بالاييها نه تاييد ميشود نه تكذيب از بس كه نامشخص و گنگ است. مهم هم نيست مقامات فدراسيون بگويند اسكوچيچ ميماند، آنهايي كه از شيره جان فوتبال ايران ميمكند به هيچ چيز جز رسيدن به منافعشان اهميت نميدهند. آنها حتي تا يك ساعت قبل از بازي با انگليس در روز افتتاحيه جام جهاني هم اميدوارند بتوانند آدم خودشان را روي نيمكت تيم ملي بنشانند. جالب اينجاست كه با نام «نجات تيم ملي» وارد گود ميشوند و خودشان را دلسوز فوتبال معرفي ميكنند.
فوتبال ما از اين پيشنهادات تخيلي زياد داشته. از اين لينك شدنها و جدا شدنها. از اين بمبهاي خبري كه در نهايت صداي ترقه هم نميدهد. به نيمكت استقلال نگاه كنيد. يك تيم كامل از مربيان خارجي و داخلي تا به امروز به استقلال لينك شدند. بعد معلوم شد ۷۰درصد اينها حتي پيشنهاد رسمي هم از باشگاه دريافت نكردند. استراماچوني و گونش تنها دو نمونه هستند. نه اينكه هيچ بحثي نبوده. روال كار دلالها به اين شكل است كه سر خود ميروند پيش فلان مربي يا بازيكن و ميگويند نظرت چيست به فلان تيم بيايي و بعد ميروند سراغ مدير باشگاه و طرف را پيشنهاد ميدهند. بعد بازوهاي رسانهايشان همين رفتوآمد را به عنوان پيشنهاد مطرح ميكنند و مدام اين و آن را به هم لينك ميكنند.
اينكه تيم ملي اينچنين بازيچه شايعات قرار ميگيرد و روانش بههم ميريزد فقط و فقط يك باعث و باني دارد و آنهم فدراسيون ضعيف است. مگر در آستانه جام جهاني ۲۰۰۶ كسي جرات داشت هر روز يك نفر را به نيمكت تيم ملي لينك كند و براي برانكو جانشين خيالي بسازد؟ فدراسيون آنچنان پشت نيمكت تيم ملي بود كه اين شايعات در نطفه خفه ميشد. يا در ميانه بازيهاي مقدماتي جام جهاني ۲۰۱۴ و زماني كه تيم ايران به لبنان باخته بود و بايد از ۳ بازي باقيمانده خود كه دوتايش در زمين حريف بود ۹ امتياز ميگرفت. حتي در آن روزها و با همه انتقاداتي كه به علي كفاشيان و مهدي تاج وارد بود باز كسي سمت قصه بافتن از جابهجايي در نيمكت تيم ملي نميرفت. حالا چه؟ با اولين تكذيب مقامات فدراسيون يك نفر از ته سالن سوال ميكند شما ببينيد خودتان تا ۵ ماه ديگر هستيد بعد در مورد ابقاي اسكوچيچ تز بدهيد! راست هم ميگويند.
وقتي ميگوييم تيم ملي مثل گوشت قرباني افتاده وسط جنگ قدرت در فدراسيون فوتبال و دلالها و بازوهاي رسانهايشان منظور همين است. كادرفني و بازيكنان تيم يك روز خوش از زماني كه به جام جهاني صعود كردند، نديدند. تيم مدام درگير حاشيههاي تمام نشدني و تغييرات مديريتي در فدراسيون و كنسلي اردوها بوده. سرمربي تيم به درستي ميگويد قرار بوده تيم سه بازي در قطر برگزار كند و اين سه بازي تبديل شده به يكي آن هم يك بازي بيربط. به درستي ميگويد قرار بوده تيم برود كانادا و آنجا دو بازي دوستانه براي شبيهسازي مسابقات جام جهاني برگزار شود و به يك باره تمامش رفته روي هوا. به درستي ميگويد قرار بوده فلان اتفاق و بهمان اتفاق بيفتد كه نيفتاده. آن وقت يك عده منفعتطلب عوض اينكه فدراسيون را بابت برنامهريزي فاجعهبار تحت فشار بگذارند ميخواهند عتيقههايشان را بنشانند روي نيمكت تيم ملي تا شايد از اين نمد كلاهي هم براي آنها درست شود. تيم ملي قبل از هر چيز نياز به مديريت قوي در راس فدراسيون دارد. يك مديريت قوي شايد بتواند در فاصله حتي دو ماه يعني از شهريور كه انتخابات برگزار ميشود تا پايان آبان سر و ساماني به وضعيت تيم ملي بدهد. خداداد افشاريان عضو هياترييسه فدراسيون فوتبال ميگويد برگزاري اردوها پول هنگفت ميخواهد. معلوم نيست ايشان انتظار دارد مردم از توضيح واضحات چه برداشتي كنند؟ پول بريزند به حساب فدراسيون يا بگويند حالا كه اردو هزينه ميخواهد اصلا بيخيال آمادهسازي تيم ملي براي جام جهاني؟ هرچه هست اين را نشان ميدهد كه فدراسيون نه تواني براي مديريت دارد و نه حتي انگيزهاي. انگار هر روز جلسه ميگذارند و همان ابتدا يكي ميگويد پول نداريم و بقيه هم وسط موز خوردن سري به تاسف تكان ميدهند و ميروند براي ختم جلسه با يك صلوات.
آن وقت اين وسط يك عده عوض كمك كردن به بهبود شرايط يادشان ميافتد الان وقت دوباره مطرح كردن نام پيرمرد پرتغالي بعد از ناكامي با تيمهاي ملي كلمبيا و مصر است. الان زمانش رسيده كه حمله ببريم به سمت نيمكت تيم ملي تا شايد مشتي دلار هم به جيب ما سرازير شود. فدراسيون كه خواب است، ملت هم كه دنبال دو قطبي و داستان. چه شرايطي از اين بهتر؟