گشت ارشاد
و زبان نرم
فريدون مجلسي
با گذشت بيش از 43 سال از انقلاب مردم ايران در سال 57 به نظرم ديگر زمان آن رسيده است كه موضوع راهبردهاي قهري در خصوص مقولات فرهنگي از جمله «حجاب» مورد بررسي قرار بگيرد و ارزيابي شود كه اين روشهاي سخت و سلبي آيا توانسته تاثيري در افكار نسلهاي مختلف ايراني داشته باشد يا نه؟ آيا امروز ميتوان ادعا كرد كه روشهاي سلبي باعث شدهاند، جوان ايراني در قرن جديد خورشيدي متوجه مزاياي استفاده از حجاب شود و آن را انتخاب كند؟ اساسا آيا مركزي وجود دارد كه پايشي علمي، ميداني و تخصصي در اين مقوله صورت دهد و دادههاي برآمده از تحقيقات علمياش را منتشر كند؟ پاسخ به اغلب اين پرسشها، متاسفانه خير است. واقع آن است كه رفتارهاي تند، خشن و سلبي كه طي دهههاي اخير در خصوص مقوله حجاب در پيش گرفته شده، نهتنها باعث ترويج فرهنگ حجاب در جامعه نشده است، بلكه باعث رويگرداني برخي از جوانان از اين مقوله فرهنگي و اجتماعي نيز شده است. اساسا اين خاصيت گزارههاي فرهنگي است كه بدون بهرهمندي از زبان فرهنگ، ادب و هنر و در كل زبان نرم به ضد خود بدل ميشوند و مسير متفاوتي را طي ميكنند. كافي است، نگاهي به واقعيت حجاب طي نسلهاي مختلف ايراني انداخته شود. اغلب مادربزرگها در خانوادههاي ايراني كه متعلق به سالهاي ابتدايي قرن 14خورشيدي هستند (1300 تا 1340) از حجاب متعارف برخوردارند. بعد از اين نسل به نسل مادران ايراني ميرسيم كه متعلق به نسل دهه 40 و 50 به بعد هستند. اين نسل نيز هرچند نه به اندازه نسل قبلي، اما تا حدي مفهوم حجاب و پوشش را ارج مينهند. و نهايتا با نسلهاي جديدتر ايراني كه در فضاي برخوردهاي سلبي، خشك و آمرانه زيست كرده و باليدهاند، مواجهيم كه نوع ديگري از رويكرد را در پيش گرفتهاند و به گونهاي ديگر ميانديشند. حدود يك قرن قبل، ماجراي كشف حجاب توسط رضاشاه شكل گرفت.
تصميمي كه در نقطه مقابل رويكردهاي سلبي اين روزها قرار داشت. به همان اندازه كه رفتارهاي خشونتبار دوران رضاشاه باعث شد تا نسلهاي ايراني براي مبارزه منفي با سيستم به سمت استفاده بيشتر از حجاب حركت كنند، رفتارهاي سلبي، خشك و خشن براي واداشتن نسلهاي مختلف به بهرهمندي از حجاب نيز نتيجه عكس به دنبال خواهد داشت. همانطور كه اشاره شد اين خاصيت مقولات فرهنگي است كه زبان ويژه خود كه زبان فرهنگ، هنر، علم و تخصص است را ميطلبند. در سالهاي ابتدايي انقلاب، شرايط خاصي وجود داشت؛ كشور دچار هيجانات برآمده از انقلاب بود، كينهتوزيهايي نسبت به روشهاي حكومت قبل وجود داشت و تلاش براي تغيير و دگرگوني كامل در دستور كار قرار داشت.
در آن برهه ميشد فهميد كه برخي رفتارهاي خشك و خشن در خصوص مقولات فرهنگي و اجتماعي از جمله بحث حجاب رخ دهد، اما امروز كه بيش از 4دهه از تثبيت سيستم گذشته است، استفاده از روشهاي غير متعارفي مانند گشت ارشاد و برخوردهاي نامحترمانه و خشن با مردمي كه سطح سواد و آگاهي بسيار بالايي كسب كردهاند و مناسبات جهاني را ميشناسند، چندان قابل قبول نيست. ضمن اينكه تجربيات دهه اخير نيز ثابت كرده است، اين روشها نه تنها تاثيرگذار نيستند، بلكه نتيجه عكس به دنبال دارد. در ماجراي پارك پرديسان كه اين روزها افكار عمومي را جريحهدار ساخته، شاهديم كه يك زن و شوهر همراه با بچه 11ماههشان در يك پارك دور افتاده براي ورزش و تفريح مراجعه كردهاند. اما برخورد تند و خشن يك مامور گشت ارشاد با اين خانواده باعث شد تا موضوع در سطح عمومي جامعه به اين شكل بازتاب پيدا كند و موضعگيريهاي منفي در خصوص اصل حجاب مطرح شود. در حالي كه بحث حجاب در ابعاد شرعي و ديني ريشه دارد و براي مواجهه با آن بايد رويكردهاي نرم و فرهنگي را در پيش گرفت.از همان آغاز نيز بزرگان دين و بزرگان انقلاب توصيه ميكردند، افرادي با روشهاي دوستانه، اخلاقي و نرم نسبت به ترويج امر حجاب توصيه كنند. اتفاقا ايرانيان به نسبت همه كشورهاي اسلامي از حجاب مطلوبي نيز برخوردار هستند. اينكه برخي افراد و جريانات قصد دارند به مردم بگويند فقط آنگونه لباس بپوشيد و حجاب داشته باشيد كه ما ميگوييم و فقط الگوي مورد نظر ما را رعايت كنيد، طبيعي است كه براي بسياري از جوانان قابل قبول نباشد. شايد ديگر وقت آن رسيده باشد كه اجازه داده شود موضوعات فرهنگي، اجتماعي و عمومي در بستر اصلي خود كه زبان نرم، هنري و دوستانه است، طرح شوند. بدون ترديد در اين صورت نتايج مطلوبتري ثبت خواهد شد؛ اگر بدانيم...