• ۱۴۰۳ يکشنبه ۱۱ شهريور
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5235 -
  • ۱۴۰۱ يکشنبه ۲۹ خرداد

فرار سلطنتي

مرتضي ميرحسيني

تقلاي بي‌فايده‌اي بود، آن‌هم با شرايطي كه آنها داشتند. بدتر اينكه حتي در آن تنگنا همچنان به حفظ تشريفات اصرار مي‌كردند و مدام اصول اوليه پنهان‌كاري را كه براي فرار ضروري بود ناديده مي‌گرفتند. لويي شانزدهم و خانواده‌اش مي‌خواستند از دست انقلابي‌ها بگريزند، از پاريس دور شوند و به كمك آخرين دسته‌هاي منسجم از سلطنت‌طلب‌ها به اتريش يا به اسپانيا پناه ببرند. ابتدا نقشه چنين بود كه سوار دو كالسكه ساده، يكي براي شاه و ديگري براي ملكه اين سفر را شروع كنند و پسر با پدر و دختر با مادر همراه شود و يك يا حداكثر دو خدمتكار هم كنارشان باشد. اما برنامه‌ريزي‌ها در زمان اجرا تغيير كرد. به جاي دو كالسكه ساده، يك كالسكه بزرگ آماده شد، همگي باهم سوارش شدند و بعد هم جمع خدمتكاران و همراهان به بيشتر از 10 نفر رسيد. همچنين چون شاه و ملكه پوشيدن لباس ساده را عيب و عار مي‌دانستند، چند چمدان بزرگ از لباس‌هاي سلطنتي را به كالسكه بستند كه هم بار آن را سنگين‌تر مي‌كرد و هم كنجكاوي مردم را برمي‌انگيخت. خلاصه اينكه اين فرار كه- اگر نه تاريخ فرانسه، اما حداقل- مي‌توانست فصل بعدي زندگي شاه و خانواده‌اش را متفاوت رقم بزند، به سفري تشريفاتي تبديل شد، چون همين تشريفات و حواشي، چارچوب فكر و باور خاندان سلطنتي را شكل مي‌داد. آنان نمي‌توانستند جور ديگري زندگي كنند و در بدترين شرايط، كنشي متفاوت داشته باشند. به قول اشتفان تسوايگ «وقتي قرار است شاه و ملكه بيست‌وچهار ساعت در راه باشند، ولو اينكه از جهنم نيز فرار كرده باشند، بايد راحت و آسوده سفر كنند. لذا كالسكه نو و عريض‌تري را سفارش مي‌دهند كه فنربندي خوب و رنگ تازه‌اي دارد كه بوي ثروت و تجمل مي‌دهد. بديهي است كه چنين كالسكه‌اي در هر ايستگاه كه براي تعويض اسب‌ها توقف مي‌كند، توجه هر پيك و پستچي و دهقان‌زاده كنجكاوي را به خود جلب خواهد كرد... به جاي كالسكه معمولي در واقع يك كشتي جنگي با چهار چرخ ساخته مي‌شود كه نه تنها شش نفر خانواده سلطنتي، پرستارها، كالسكه‌چي‌ها و پيشخدمت‌ها را بايد حمل كند، بلكه بايد براي همه وسايل آسايش، ظروف غذاخوري، لباس‌ها و مواد غذايي و حتي مستراح كوچك اعلي‌حضرت هم جاي كافي داشته باشد. محفظه‌اي هم مخصوص بطري‌هاي شراب ساخته مي‌شود، زيرا از عطش هميشگي شاه خبر دارند. براي نشان دادن حماقت بيشتر داخل كالسكه را هم با مخمل روشن تزيين مي‌كنند... براي حمل اين‌بار سنگين و سرعت نسبتا قابل قبول به هشت و اغلب اوقات به دوازده اسب نياز است. به عبارت ديگر اگر براي آماده كردن يك كالسكه پُست با دو اسب پنج دقيقه وقت لازم باشد، تعويض اسب‌ها و بستن آنها به اين كالسكه نيم‌ساعت طول مي‌كشد كه در سراسر مسافت تاخير چهار تا پنج ساعته‌اي را موجب مي‌شود، در حالي كه هر ربع ساعت سرنوشت، مرگ و زندگي آنان را تعيين مي‌كند.» اين كوشش براي فرار كه شب بيستم ژوئن 1791 آغاز شد، از همان ابتدا محكوم به شكست بود. چون بسيار دير رسيدند، گروه محافظاني كه در مرز منتظرشان بود- با اين فرض كه فراريان نمي‌آيند- از آنجا رفتند و بعد هم مردم عادي آنان را شناختند و متوقف‌شان كردند. به پاريس خبر دادند و نيروهاي گارد ملي را براي بازگرداندن خانواده سلطنتي فراخواندند. شاه و ملكه و همراهان‌شان را به اجبار و اكراه نگه داشتند و در ميان مردمي كه بسياري از آنان آزرده و برخي هم خشمگين بودند به پاريس بردند. گروهي از انقلابي‌ها كه پيشروتر (يا تندروتر) از ديگران بودند از اين فرصت بهره گرفتند، كار تغيير نظام از سلطنتي به جمهوري را جلو بردند و بعد هم شاه و بعدتر ملكه را زير گيوتين فرستادند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون