خطاي بزرگ هيتلر
مرتضي ميرحسيني
يك: حمله آلمان نازي به شوروي اشتباه بزرگي بود كه به يكي از چند علت اصلي شكست هيتلر در جنگ دوم جهاني تبديل شد. اما او - و آن دسته از مشاورانش كه در گرفتن اين تصميم كنارش بودند - براي اين اشتباه دلايلي داشتند. ماجرا به صلحي برميگشت كه ميان دو دولت امضا شده بود، صلحي كه به قول رابرت پالمر «هرگز تفاهمي صميمانه يا ناشي از توافق نظر نبود.» هر دو طرف ميدانستند كه احتمالا روزي رودرروي يكديگر قرار ميگيرند و مجبور به جنگ ميشوند، اما در آن مقطع، يعني سال 1939 ميكوشيدند اين جنگ احتمالي را به زمان ديگري موكول كنند. جنگ ميانشان محتمل بود، زيرا هر دو دولت درباره اروپاي شرقي نقشههايي داشتند كه با اهداف نقشههاي ديگري در تضاد بود. زماني كه آلمانيها در جبهه غرب (بلژيك و فرانسه) درگير شدند، نيروهاي شوروي هم گام به گام به سوي غرب پيشروي كردند، تا شرق روماني جلو رفتند و در نواحي اشغاليشان جمهوريهاي سوسياليستي روي كار آوردند. آلمان نيز روماني و بلغارستان و مجارستان را گرفت و بر يوگسلاوي و يونان هم مسلط شد و راه گسترش قلمرو شوروي در بالكان را بست. بهار 1941 به پايان ميرسيد كه «هيتلر براي تحقق اميال خويش در منكوب ساختن انگلستان و قطع ريشه خطري كه از سمت مشرق متوجه او بود و تصاحب خرمنهاي غله اوكراين و چاههاي نفت قفقاز» عمليات نظامياش را ضد شوروي آغاز كرد. يورش همهجانبه به روسيه كه آن را عمليات بارباروسا (به افتخار فردريك بارباروسا شاه ژرمنها در قرن دوازدهم) ناميده بودند ژوئن همان سال در چنين روزي شروع شد و جنگ اروپايي را به جنگي جهاني تبديل كرد.
دو: اريك هابسبام در «عصر نهايتها» مينويسد كه آتش جنگ دوم جهاني با تهاجم هيتلر به شوروي، دوباره، اينبار با شدت بيشتري شعله كشيد. «تهاجمي چنان بيمعني كه استالين اساسا باور نميكرد كه هيتلر حتي به صرافتش بيفتد، زيرا آلمان را در دو جبهه درگير ميكرد. اما هيتلر كه فاتح سرزمينهاي گسترده مشرق با منابعي سرشار و كار اسرا شده بود، منطقا آن را قدم بعدي ميدانست. او نيز مانند تمام متخصصان نظامي، به غير از ژاپنيها، به نحو چشمگيري توانايي مقاومت شوروي را دستكم گرفته بود. البته اين امر با توجه به آشفتگيهاي ارتش سرخ كه نتيجه پاكسازيهاي دهه 1930 بود، وضعيت ظاهري كشور، اثرات عمومي وحشت و ارعاب حاكم و دخالتهاي بهشدت نادرست شخص استالين در استراتژيهاي نظامي چندان غيرموجه نبود.» حتي در آغاز، پيشروي آلمانيها برقآسا و موفق بود و براي برخيها چنين به نظر ميرسيد كه روسيه هم مثل فرانسه تسليم خواهد شد. «سپاهيان آلمان در اوايل اكتبر به حومه شهر مسكو رسيده بودند و شواهدي حاكي است كه استالين چند روز روحيه خود را باخته بود و به پذيرش صلح با آلمان ميانديشيد.» اما پيشروي سريع ارتش هيتلر، نتيجهاي را كه او در انتظارش بود به دنبال نداشت. او و مشاورانش براي عملياتي سهماهه برنامهريزي كرده بودند، اما كار طولانيتر شد. از آن پس «آلمان عملا جنگ را باخته بود، زيرا براي جنگ درازمدت نه مجهز بود و نه تاب ادامه آن را داشت.» بعد هم كه زمستان از راه رسيد و مهاجمان در استالينگراد زمينگير شدند.