شهيد آيتالله بهشتي
نامي كه جاودانه خواهد ماند
محمود فاضلي
سيدمحمد حسيني بهشتي فرزند سيدفضلالله در دوم آبان 1307 در اصفهان متولد شد. پدرش از بزرگان و علماي شهر اصفهان بود. از 4 سالگي تحصيل را آغاز و هنگام ورود به دبستان در امتحان ورودي بهعلت بالا بودن رتبه علمي در كلاس ششم پذيرفته شد، اما بهعلت كمي سن در كلاس چهارم ثبتنام شد. در امتحانات ششم ابتدايي رتبه دوم را به دست آورد. پس از دو سال تحصيل در دبيرستان به مدرسه علميه صدرا وارد شد. در سال 1325 براي تكميل دروس حوزوي به قم رفت. پس از اخذ ديپلم ادبي، وارد دانشكده معقول و منقول شد. در سال 1330 موفق به دريافت درجه ليسانس شد و از تهران به قم بازگشت.
پس از بازگشت به قم بهدليل تسلط بر زبان انگليسي، در دبيرستان حكيم نظامي قم به تدريس زبان انگليسي پرداخت. سپس دبيرستان دين و دانش را در قم بنيان نهاد و به تربيت نسلي از دانشآموزان مذهبي دست زد. او در كنار تدريس در آنجا، تحصيلات حوزوي و دانشگاهي خود را ادامه داد. بههمين علت در سال 1335دوره دكترا را در دانشكده معقول و منقول آغاز كرد و در سال 1353 موفق به اخذ مدرك دكترا شد. از همان جواني فعاليتهاي آموزشي و تبليغي خود را با دوستان و همفكرانش آغاز كرد و سپس مسافرت تبليغي به شهرها و روستاهاي محروم و دورافتاده را تجربه كرد.
بهعلت فعاليتهاي گسترده فرهنگي و سياسي مسافرتهاي متعددي به كشورهاي عربستان، عراق، سوريه، لبنان، تركيه، آلمان و فرانسه انجام داد و در آنجا با استادان دانشگاهها بهويژه برتولد اشپولر، تاريخپژوه برجسته آلماني و استاد دانشگاه هامبورگ ملاقات كرد. فعاليتهاي سياسي او از سال 1331 و تحتتاثير مبارزات آيتالله كاشاني و محمد مصدق در نهضت مليشدن نفت آغاز شد. در اعتصابات منتهي به واقعه 30 تير و سقوط دولت قوامالسلطنه در اصفهان حضور داشت.
بعد از كودتاي 1332 به اين نتيجه ميرسد كه در نهضت مليشدن صنعت نفت، مشكل پيروزي نهضت در نداشتن كادرهاي ساختهشده بود. در 1333به همراه جمعي ديگر، دبيرستان «دين و دانش» را در قم تاسيس كرد. تاسيس مدرسه «حقاني» نيز حاصل اين تفكرات و برنامهريزيهاي او بود.
با آغاز نهضت اسلامي در سال 1341، فصل جديدي از تحولات و مبارزات سياسي او در حوزه علميه قم و محافل مذهبي آغاز شد. ايشان در خلال اين مبارزات بارها از سوي ساواك دستگير و زنداني شد. در جلسات مخفي روحانيون كه بهدنبال دستگيري امام خميني تشكيل ميشد حضور فعال داشت و بههمين دليل دستگير و مدتي زنداني شد. در تهران و اصفهان به مبارزات سياسي خود ادامه داد و در سال 1343 و پس از ايراد سخنراني درباره رسالت انبيا و وظيفه مسلمانان در اصفهان مجددا دستگير شد.
پس از شكلگيري هياتهاي موتلفه اسلامي، به پيشنهاد امام خميني به عضويت شوراي فقهاي اين گروه درآمد تا هم بر فعاليت آنها نظارت كند و درصورت ضرورت به آنها كمك كند. در سال 1343به هامبورگ آلمان رفت و رياست مركز اسلامي آن شهر را بهمدت پنج سال برعهده گرفت. او در اين سالها علاوه بر تصدي امور ديني ايرانيان و مسلمانان مقيم هامبورگ و آلمان و برخي كشورهاي اروپايي توانست اتحاديه انجمنهاي اسلامي دانشجويان گروه فارسي زبان را ايجاد كند. ايشان در معرفي اسلام به اروپاييان قدمهاي موثري برداشت. بهشتي در سال 1349 به كشور بازگشت و در حالي كه قصد مراجعت به آلمان را داشت، با ممانعت ساواك مواجه شد و بههمين علت در كشور ماندگار شد.
از جمله فعاليتهايش در اين دوران ميتوان به «تشكيل و اداره جلسات مكتب قرآن و ترويج انديشه ظلمستيزي (كه در سال 1354 تعطيل شد و منجر به بازداشت ايشان از سوي ساواك انجاميد)، بنا نهادن پايههاي تشكل نيمه مخفي بنياد تشكيلات روحانيت مبارز با همراهي آيتالله مطهري، مفتح، امامي كاشاني و ملكي، حضور موثر در بخش برنامهريزي درس تعليمات ديني وزارت آموزش و پرورش و مشاركت با محمدجواد باهنر، علي گلزاده غفوري و سيدرضا برقعي در تاليف كتابهاي درس ديني و قرآن مدارس سراسر كشور، سازماندهي گروههاي مذهبي و ايجاد ارتباط و هماهنگي بين آنها، عضويت در شوراي انقلاب اسلامي از سوي امام خميني و سازماندهي مردم و روحانيون، كوشش براي احياي نقش انقلابي مساجد، تحصن در دانشگاه تهران بههمراه آيتالله مطهري و آيتالله مشكيني براي مقابله با اقدامات بختيار براي جلوگيري از ورود امام خميني به ايران» نام برد.
يكي از مهمترين عرصههاي خدمترساني ايشان پس از انقلاب، عضويت در مجلس خبرگان (تدوين قانون اساسي)، تهيه پيشنويس مباني نظري قانوناساسي و اداره كردن مجلس خبرگان و نقش ممتاز در تدوين قانوناساسي بود. نظارت بر تصويب لوايح قانوني و رياست ديوان عالي كشور ازجمله مسووليتهايش پس از پيروزي بود. به همراه آيتالله خامنهاي، موسوي اردبيلي، محمدجواد باهنر و هاشميرفسنجاني در 29 بهمن 1357 در تاسيس حزب جمهوري اسلامي نقش داشت. فعاليتهاي بهشتي او را به هدف حمله مخالفان نظام تبديل كرد، ولي قاطعانه در برابر توطئههاي دشمنان ايستادگي كرد. از جمله چهرههايي بود كه با اقدامات بنيصدر، رييسجمهور وقت و مشي بهكار گرفتهشده او در اداره كشور بود، مخالفت ميكرد. از طرف بنيصدر، روزنامه انقلاباسلامي و دفتر هماهنگي رييسجمهور، شديدترين حملات عليه او صورت گرفت. پس از راي عدم كفايت سياسي مجلس به بنيصدر در 31 خرداد 1360 همراه با محمدعلي رجايي و رفسنجاني عضو شوراي موقت رياستجمهوري شد. در 7 تير 1360 هنگام سخنراني در گردهمايي حزب جمهوري، در سرچشمه تهران با انفجار بمبي كه توسط محمدرضا كلاهي صمدي يكي از اعضاي نفوذي سازمان مجاهدين خلق در سالن اجتماعات حزب كار گذاشته شده بود، همراه با 72 نفر از يارانش به شهادت رسيد.