قدرداني از كريمخاني قدرشناسي از موسيقي اصيل
مجتبي قيطاقي
هنرمنداني كه انديشه آنان ريشه در هنر مقدس دارد، آثارشان اينگونه مينمايد كه اثرشان را به زيبايي هرچه تمامتر ارايه ميدهند؛ گويي هرچه بيشتر و آراستهتر به نيايش ميپردازند يعني در تمام مراحل شكلگيري اثر، خود را مشغول نيايش ميبينند.
در معرفي هنرمند اصيل ميتوان گفت كه شهود يك روح پاك و متعالي به حقايق و معبود تبارك و تعالي، با عرفاني ناشي از عشقي والا وجود او را نور بخشيده است و براي همين است كه هنرش رنگ و روي ديگري دارد. مهمترين تاثير زيبايي آثار اينگونه هنرمندان اين است كه ما را به آغاز و منبع اصلي اثر ميرساند يعني ابزاري براي دريافت معرفت، براي رسيدن به منبع آغازين زيبايي كه آغاز معرفت است و شروع هنر مقدس است.
به قول حضرت مولانا:
«عشق آمد و از غير بپرداخت مرا/ برداشت به لطف چون بينداخت مرا / شكر است خداي را كه مانند شكر/ در آن وصال خويش بگداخت مرا»
و رباعي ديگر:
«عشق آمد و شد خونم اندر رگ و پوست/ تا كرد مرا خالي و پر كرد ز دوست /اجزاي وجودم همگي دوست گرفت/ نامي است ز من بر من و باقي همه اوست»
براي همين است كه هنرمند به مراقبه مينشيند و از هنرش كه ريشه در آفرينش دارد، مراقبت ميكند. هنرمند اصيل در مكتب هنر ايران، فلسفه هنرياش را مصداق لطف خداوندي ميداند و در كمال ادب طي طريق هنرش تمرين بندگي ميكند و فارغ از هر آنچه رنگ تعلق ميپذيرد، روح خودش را به پرواز درميآورد و احساسي را به نمايش ميگذارد كه بخشي از اسرار و رمز و رموز زيبايي در آفرينش و طبيعت است.
رديف آوازي دستگاهي در موسيقي ايراني، بسيار حكيمانه و عالمانه است كه هنرمنداني چون محمدعلي كريمخاني را بار ميدهد و خيلي از بزرگان ديگر كه هماره افتخار آواز اين سرزمين بودند. از ضرورتهاي نوحهخواني، روضهخواني و تعزيهخواني در قديم و در اصالت فرهنگي آن، آگاهي به رديف آوازي بود كه امروزه حلقه مفقوده مداحان و ذاكران اهل بيت است.
تعزيه پشتوانه رديف بود و رديف آوازي پشتوانه تعزيه كه ريشه در تاريخ اين مرز و بوم دارد -تعزيه در ايران كه ريشه باستاني دارد در سال ۲۰۱۰ در فهرست ميراث معنوي ثبت جهاني شده است- رديف آواز سنتي ايران در بستر هنر قدسي است، هنر سنتي همواره در حال بازآفريني است و نخبگان آوازي و موسيقي همواره بر آن ميافزايند و حماسهاي را از عشق به نمايش ميگذارند كه بايد باشد.
كريمخاني نيز در سير و سلوك آوازياش ميكوشد تا تناسب خويش را با اين انديشه و فلسفه حفظ كند و خود را روزيخور اين سفره فرهنگي ميداند و به گواه آثارش در اين راه از هيچ تلاشي فروگذار نخواهد كرد و از حكمت رديفهاي آوازي در موسيقي دستگاهي و مقامي ايران به خوبي بهره ميگيرد تا زلالي وجودش را در مرتبه بندگي تعالي بخشد؛ چيزي كه وجه اشتراك همه هنرمندان اصيل ايراني است.
يادمان باشد كه مردم با اينگونه از هنر و هنرمندان خويشاوندي دارند و چه خوب ميشد اگر دوباره اين فرهنگ بالانشين ميشد و چه خوب ميشد اگر دوباره هنرمندان آواز و تعزيهخوانان آييني، دوباره به اين مهم توجه ميكردند.
بنابراين قدرداني از كريمخاني قدرشناسي از موسيقي سنتي و اصيل ايراني است.
پژوهشگر موسيقي و هنرهاي اسلامي