درختاني كه ايستاده ميميرند
مهناز نصراللهي
شك ندارم اين صداي آشناي ماست؛ «مشترك مورد نظر پاسخگو نميباشد»، اما مشترك مورد نظر؛ من منتظر پشت در گفتوگو ايستادهام ...
و او حتما بعدا تماس خواهد گرفت يا جواب خواهد داد و بعدا يك اميد نزديك بود.
مسوولان شهرداري را ميگويم و نميدانم در تخيل كاري آقايان شهرداري چه ميگذرد (البته نميخواهم هم بدانم) كه نسبت به رسيدگي به امور و فضاي سبز شهري اهتمام لازم به خرج نميدهند.
محمدشهر، شهري در جنوب كرج / استان البرز.
شهري به ظاهر سرسبز. در قلب اين شهر بلواري وجود دارد به نام دشت بهشت با دو رديف درختان ستبر. جايي براي استراحت و ورزش اهالي اين شهر. اما وقتي به حال و روز و اوضاع تكتك درختان عميق ميشوي، درخواهي يافت كه درختان بيمار هستند، به طرزي كه از درون پوك و با يك لايه نهچندان ضخيم پوسته به زمين متصلاند كه شك ندارم با وزش تندبادي شكسته و بر سر عدهاي بيخبر فرود خواهند آمد.
درختاني كه در اثر كمآبي از درون تهي و خشك شدهاند و كسي نيست كه پاسخگو و دافع اين سيكل معيوب آبياري باشد!
ميگويند؛ ترجمان تندرستي، زيست بوم سالم است و وقتي زيست بوم سالم نباشد، تندرستي چه مفهومي دارد!!!
درختان از گذشته آمدهاند تا به آينده برسند چون نسل كودك و نوزاد امروز به خدمات اين درختان و آمايش سرزمينشان نياز پيدا خواهند كرد.
يك درخت، يك سبزه، به خودي خود يك درخت و يك رويش گياهي نيست، يك اكوسيستم است. يك بخش ضروري از اكوسيستم زندگي...
پاسخ چرايي اين برهوت ايجاد شده در دل درختان را چه كسي به عهده دارد؟
باغبان بلوار ميگويد؛ درختان كم آبياري ميشوند تحت عنوان «آبياري مدرنيزاسيون» و اين دستكاري يعني از بين بردن يك اكوسيستم، بيهيچ تعريف ديگر.
در دهههاي قبل طبق آمار سازمان جنگلداري ۳/۵ ميليون هكتار در شمال كشور جنگل داشتيم و اينك اين رقم به ۱/۰۶ ميليون هكتار كاهش يافته و از درختاني نظير «توسكا» و «بلند مازو» و «جنگل هيركاني» و... در اثر قطع و ساخت و ساز مدرن و صادرات (صادرات چوب) فقط نامي مانده. انجمن علمي جنگلداري اعلام نموده كه تنها نيم ميليون جنگل باقي مانده و جنگل باقيمانده هم يك جنگل تخريب شده است با ظاهري سبز كه تنوع رويشي آن از بين رفته و اين يعني انقراض وحشتناك پوشش و تنوع گياهي كه به دنبال خود انقراض جانوري را هم در پي دارد و نتيجه كلي اينكه تنفس و غذايي هم كه از اين منابع تخريب شده به دست ميآيد، مضر و خطرناك است. وقتي پوشش گياهي خوبي وجود داشته باشد، منابع غذايي حيوان و انسان هم بهتر و با كيفيتتر خواهد بود.
امروز بايد نگران آينده باشيم و آينده در گرو گذشته و گذشته، تمدن انسان است. وقتي شير ايراني و ببر ايراني با كلمه انقراض به تاريخ ميپيوندد و يوزپلنگ ايراني و پلنگ ايراني به مرز انقراض ميرسند، درمييابيم كه اين روزنه سياهي رو به ما باز است هنوز. شير ايراني الان در كشور هندوستان زندگي ميكند و ما زماني ميتوانيم اين نوع جانور را به كشور بياوريم كه زيستگاه مناسبي برايش فراهم كنيم.
ما براي آينده چه جوابي داريم!!!
طبق آمار انجمن جنگلداري؛ ۲۵درصد گونه گياهي از بين رفته. ۶۸درصد منابع آب شيرين از بين رفته...
استخراج بيش از حد منابع آبي و تخريب و از بين بردن پوشش گياهي، سرزمين ما را از درون پوك و شبيه چوب پنبهاي گشته كه مدام فرونشست را در پي دارد.
فرونشست در چهار سال اخير در جنوب غرب تهران.
فرونشست در فاصله جهرم تا فسا.
فرونشست در چلو گاو ميشي (ميناب).
فرونشست در روستاي مورچه خورت (اصفهان).
فرونشست در اشتهارد (البرز).
فرونشست در مهديآباد (فارس).
در ميبد يزد وو.....
طبق آمار همين انجمن اگر سالانه ۴ ميليمتر فرونشست زمين به وجود آيد، از اين به عنوان فاجعه زيست بوم ياد ميشود و الان ما شاهد ۱۴۰ ميليمتر فرونشست سالانه هستيم.
جامعه جهاني - توسعه ارگانهاي بينالمللي ميگويد: اگر ۲۰ تا ۴۰درصد از منابع آبي تجديدپذير كشورتان را مصرف كنيد، محيطزيست سالم خواهد ماند. اما در كل جهان تنها دو كشور هستند كه بالاي اين ارقام از منابع آبي استفاده كردند؛ يكي كشور مصر با مصرف ۴۶درصد و اولين كشور هم ايران با مصرف ۹۷درصد.
در دوره سازندگي، بيش از ۶۵۰ سد روي رودخانهها احداث شد و ۴۰درصد از اين سدها خالي هستند و اين يعني كشور توان و گنجايش چنين سدهايي را نداشت.
از سوءمديريت غلط در استخراج و فروش آب و خالي شدن سفرههاي زيرزميني تا بستن سد روي رودخانهها و خشكاندن تالابها كه يكي از اين قربانيان سدسازي، درياچه اروميه بود، محيطزيست ما دستخوش حوادث و تبعات ناگوار شد.
اين درست كه ما به منابع پولي و ارزي نياز داريم اما طبق اظهارات پروفسور كردواني ما ميتوانيم از مزيتهاي مانا و واقعي اين سرزمين مثل استحصال انرژي نو، انرژي گياهي، انرژي خورشيدي و بادي و چشماندازهاي هوشربا را تبديل به منابع ارزي و توليد پول پايدار كنيم تا احتياجي به صادرات آب شرب و چوب و تعطيلي كشاورزي نداشته باشيم.
ما مالك نيستيم، ما مسووليم!
آرزو ميكنم روزي برسد به اندازه نياز استخراج كنيم نه به اندازه طمع ...
آرزو ميكنم مسوولان از بلندپروازيهايشان دست بردارند و در حفظ و انتقال منابع آبي و گياهي به آيندگان مجد باشند و ردپاي آسيب زدن به محيطزيست را كم كنند و روزي برسد كه عبارت «كمآبي» يك خاطره شود در اذهان.
اگر ما به بقاي خود فكر كنيم و به بقاي نسل آينده فكر نكنيم، اين يعني «خيانت ملي»
بايد مسوول بود، همه