نگاهي به سالهاي ابتدايي راهاندازي سالنهاي غيردولتي نمايش
مديران تئاتري دهه 80
برندگان ميدان خصوصيسازي
بابك احمدي
وجود سالنهاي كوچك و بزرگ نمايش در كشورهاي جهان امري است پذيرفتهشده و مورد حمايت دولتها و شهرداريها؛ نكتهاي كه مديركل هنرهاي نمايشي كنوني حتما نسبت به آن اشراف دارد، زيرا در سخنرانيها و گفتوگوهايش بارها به اين مورد اشاره كرده كه در قالب گروه تئاتري به كشورهاي خارجي رفته و نسبت به ابعاد گوناگون زيربناي مديريت تئاتر كشورهاي اروپايي چون آلمان يا آرژانتين در امريكاي لاتين آشنايي دارد. كاظم نظري روز پنجشنبه ۱۹ خرداد در جمع هنرمندان تئاتر كرمانشاه ميگويد «به شما عرض ميكنم اينطور نيست كه در سراسر دنيا هميشه همهچيز فراهم باشد. در كشوري مثل آرژانتين من خودم شخصا از يكي از هنرمندان پرسيدم كه درخصوص شرايط مالي نمايشها به چه صورت عمل ميشود؟ او گفت ما براي اجراهايمان به دولت پول ميدهيم.»
نمونههاي مشابه اين گفتار متعدد وجود دارد كه در موقعيتي ديگر و هنگام بررسي نتايج عملكرد مديران كنوني به آنها خواهيم پرداخت اما نكته اينجاست كه آيا دولتمردان مثلا مراقبت و فعال نگهداشتن فضاهاي فرهنگي- هنري، همچنين افزايش زيرساختي چنين فضاهايي را -كه طبق قانون اساسي برعهده ايشان قرار دارد- وظيفه خود ميدانند؟ يا صفر تا 100 اين بخش هم قرار است روي دوش سرمايهداران و سرمايهگذاران خصوصي باشد و دولت فقط پول بگيرد؟ در همين ارتباط نگاهي داشتهايم به ماجراي گسترش سالنهاي خصوصي تئاتر در دهه 90 و سرنوشت بعضي از مجموعهها در روزگار پس از شيوع ويروس كرونا، كنار رفتن نگاه حمايتي به گسترش زيرساختهاي نمايشي نزد مديران تازه رسيده به ميانجي وضعيت نامعلوم بعضي سالنهاي خصوصي تئاتر.
معماران نابلد و خشت كج
كليد اوليه حركت به سوي تئاتر خصوصي در سالهاي پاياني دهه 80 زده شد اما در عمل پس از حضور مديران مياني با تجربه -مانند علي مرادخاني در معاونت امور هنري وزارت ارشاد- در دولتهاي يازدهم و دوازدهم بود كه موتور اين جريان با تمام نواقصش شروع به كار كرد. به اعتبار ديگر ميتوان ديد مديران فرهنگي كشور در دولتهاي نهم، دهم، يازدهم، دوازدهم و حالا سيزدهم، عملا از الگوي اقتصادي مشابه پيروي كرده و ميكنند؛ حال با رونما و ويترين متفاوت. سايت «ايران تئاتر» سامانه خبري اداره كل هنرهاي نمايشي روز شنبه ۲۸ دي ۱۳۸۷ «برنامههاي نخستين روز سمينار تئاتر خصوصي در ايران» را منتشر كرد. برنامه به شرحي كه در ادامه ميخوانيد، توسط مديران مياني وزارت ارشاد وقت تدوين شد: سمينار تئاتر خصوصي فردا با سخنراني دكتر ايمانيخوشخو، حسين پارسايي و مهرداد رايانيمخصوص از ساعت 14 و در سالن كنفرانس مجموعه تئاترشهر برپا ميشود. در اين روز كه رياست جلسه را دكتر محمدعلي خبري برعهده دارد 4 مقاله پژوهشي ارايه ميشود. ساعت 50: 14 دكتر بهزاد قادري مقاله «تئاتر و نمايش خصوصي: برداشتهاي متفاوت فرهنگ از فرهنگ خصوصيسازي» را براي حاضران معرفي ميكند. پس از وي يكي از مهمانان خارجي سمينار، مقاله خود را ارايه كرده و در ساعت 16 نيز دكتر سيدمصطفي مختاباد «مدل اقتصادي فرهنگ در مناسبات خصوصيسازي هنر تئاتر» را تشريح ميكند. بخش پاياني اولين روز سمينار به ميزگرد «موانع ايجاد تئاتر خصوصي» اختصاص دارد كه با حضور دكتر سهيلا نجم و محمد يعقوبي ساعت 30: 16 برگزار خواهد شد. سمينار تئاتر خصوصي در ايران طي سه روز 29 و 30 دي و اول بهمن ماه 87 برگزار ميشود.» خروجي نشست، عناوين مقالهها و آن «مهمان خارجي» سمينار كه نامش در خبر نيست و اظهارات متناقض با عمل مديراني چون حسين پارسايي -كه در ادامه ميخوانيد- درنهايت به مبنايي براي آنچه امروز سالنهاي خصوصي تئاتر يا به قول بعضي هنرمندان -بنگاههاي چاپ اسكناس- نام گرفته، بدل شد. كنار كشيدن دولت از پرداخت بودجههاي حمايتي به تمام گروههاي نمايشي فارغ از سليقه سياسي و رويكرد يكجانبهگراي فرهنگي نيز از ديگر آسيبهاي طرح يادشده به شمار ميرود. حسين پارسايي در مقام مدير مركز هنرهاي نمايشي آن روزگار در پيام خود به سمينار! تئاتر خصوصي را «نقطه عطفي در پيشرفت و تكامل تئاتر كشور» دانست. درحالي كه يك دهه بعد تجربه ثابت كرد عملا اين بانيان راهاندازي چنين سمينارهايي بودند كه به قلههاي نقطه عطف و پيشرفت رسيدند.
مدير وقت مركز هنرهاي نمايشي در نامه خود اصل 44 قانون اساسي و مصوبات شوراي عالي انقلاب فرهنگي را اصول مهم مقوم گسترش چنين فضاهايي درنظر ميگيرد؛ حال آنكه به نظر ميرسد كليه دستگاهها عامدانه به بند 2 اصل 43 قانون اساسي، پيش از اصل 44 توجه نكرده و نميكنند: «تامين شرايط و امكانات كار براي همه به منظور رسيدن به اشتغال كامل و قرار دادن وسايل كار در اختيار همه كساني كه قادر به كارند ولي وسايل كار ندارند، در شكل تعاوني، از راه وام بدون بهره يا هر راه مشروع ديگر كه نه به تمركز و تداول ثروت در دست افراد و گروههاي خاص منتهي شود و نه دولت را به صورت يك كارفرماي بزرگ مطلق درآورد، اين اقدام بايد با رعايت ضرورتهاي حاكم بر برنامهريزي عمومي اقتصاد كشور در هر يك از مراحل رشد صورت گيرد.» با اين مقدمه ضمن ورود به گزارش وضعيت بعضي سالنهاي خصوصي، از مديريت اداره كل هنرهاي نمايشي و معاون امور هنري بايد پرسيد در يك سالگي دولت چه ظرفيتي به ظرفيتهاي سابقا موجود افزودهاند كه «شرايط و امكانات كار را براي فعالان هنرهاي نمايشي» فراهم ميكند؟
شروع خوبِ سالنهاي حالا خاموش
سالن استاد «مشايخي» از نخستين سالنهاي خصوصي بود كه يكشنبه ۴ اسفند ۱۳۹۲ درست در شش ماهه نخست دولت يازدهم، افتتاح شد. امري كه با وجود گذشت يك سال از شروع فعاليت دولت جديد، هنوز يك نمونهاش هم مشاهده نشده، در مقابل مديران بهشدت با سايتهاي فروش بليت آثار نمايشي و متوقف كردن اجراها سرگرم شدهاند. به گزارش روابط عمومي مجموعه هنرهاي نمايشي «تئاتر مان»، تماشاخانه «استاد مشايخي» (واقع در چهارراه وليعصر، جنب فروشگاه كفش ملي سابق) طي مراسمي با حضور هنرمندان برجسته تئاتر كشور همچون پرويز پورحسيني، جمشيد مشايخي، قطبالدين صادقي، ملك جهان خزاعي، محمدرضا خاكي و ... آغاز به كار كرد. يك سال بعد رسانهها خبر خوش ديگري منتشر كردند: «محمد رضاييراد بعد از سالها دوري از تئاتر بار ديگر با اجراي نمايش «و آنك انسان» به صحنه بازگشت.» اين نمايشنامهنويس و كارگردان نمايش «و آنك انسان» را با ايفاي نقش افشين هاشمي در همين سالن روي صحنه برد تا بعد از سالها ممنوعيت عملا به عرصه فعاليت فرهنگي بازگشته باشد. حال در فاصله يك دهه پس از راهاندازي اين مجموعه، به دليل كوتاهيهاي دولتمردان و رها كردن سالنهاي خصوصي به حال خود، نام چنداني هم از اين سالن كوچك به گوش نميرسد.
سهنقطه، يك مورد كاملا معمولي
چندماه پيش از اين، چهارشنبه روزي، 23 خرداد ۱۳۹۲ نام «ركنالدين خسروي» كه سالهاي پاياني فعاليتش در ايران با آزار و اذيت فراوان همراه بود، بر سردر يك سالن نمايش خصوصي جمع و جور ولي تازهنفس ديده شد. وقتي تماشاخانه «سه نقطه» با حضور هنرمنداني چون جمشيد مشايخي، ايرج راد و جعفر والي با پيامي از ركنالدين خسروي آغاز به كار كرد، اجراي مراسم را مسعود دلخواه و فرزانه نشاطخواه، دو تن از شاگردان خسروي به عهده گرفتند و پيام صوتي اين هنرمند نيز به مناسبت افتتاحيه تماشاخانه «سه نقطه» براي حاضران پخش شد. مراسمي كه ساعت 19 در محل تماشاخانه «سه نقطه» به آدرس ميدان وليعصر، بلوار كشاورز، بعد از خيابان فلسطين، خيابان كبكانيان، نبش كوچه مرتضيزاده پلاك 12 طبقه اول با حضور هنرمنداني چون محمد مطيع، اكبر زنجانپور، بهزاد فراهاني، بهرام شاهمحمدلو، رويا تيموريان، مسعود رايگان، كاظم هژير آزاد، سهراب سليمي، بهمن مفيد، آرمان اميد، بيوك ميرزايي، عطاءالله كوپال، محمدرضا خاكي، كاظم بلوچي، حميد مظفري و همچنين مسوولان مركز هنرهاي نمايشي برگزار شد. شايد بتوان اجراي «ريچارد سوم» به كارگرداني مهدي كوشكي را يكي از جديترين نمايشهاي به صحنه رفته در اين مجموعه دانست؛ اثري كه بهواسطه حركت بازيگرانش روي چوبپا، آنهم در فضاي محدود سالني با ديوارهاي پوشيده از موكت قرمز -براي اجرا- و كمپوزيسيون صحنه و فضاي بصري كه در نتيجه حضور بازيگران بزرگجثه در مقايسه با ديگران به وجود ميآمد، در نظر تماشاگران جلوهگري ميكرد. البته سالن در مقطعي هم مورد حمايت اداره كل هنرهاي نمايشي قرار گرفت و به عنوان محل اختصاصي برگزاري بخش «راديو تئاتر» جشنواره تئاتر فجر انتخاب شد. امروزه از اين تماشاخانه خبري در دست نيست؛ جز اينكه تمامي طبقات بنا به پلاتوي تمرين بدل شدهاند.
«موج نو» رويايي كه از دست رفت
سال 93 نوبت به اين رسيد كه هنرمندان و علاقهمندان تاسيس فضاهاي خصوصي، به فكر فاصله گرفتن از مركز شهر بيفتند. اين شروع يك رويكرد خوب به توزيع متناسب امكانات بود تا مردم نقاط مختلف شهر از وجود هنرهاي نمايشي برخوردار و بهرهمند شوند. اتفاقي كه حدود سال 91 با اجراي نمايش «ديوار چهارم» ساخته اميررضا كوهستاني در سالن همايش ديپلماتيك موسسه اكو به نوعي كليد خورده بود. اجرايي با ايفاي نقش نگار جواهريان و رامبد جوان، برداشتي آزاد از نمايشنامه «انگلستان» نوشته تيم كراوچ. دو سال بعد اعلام شد كه ميلاد شجره از بازيگران جوان تئاتر مديريت مجموعهاي به نام «موج نو» را در محدوده خيابان ميرداماد، نزديك شريعتي برعهده گرفته است. اين سالن كوچك موفق شد در بازه زماني كوتاهي به محل اجراهاي مورد حمايت گروه تئاتر ليو (خروجي آثار برگزيده فستيوال مونوليو) به سرپرستي محمدحسن معجوني بدل شود. گرچه كه جز اين نيز رويكردهايي مبني بر اجراي آثار تكنفره و دو نفره در دستور كار گردانندگان قرار داشت. مونولوگ «همهچيز ميگذرد، تو نميگذري» نوشته محمد چرمشير و كارگرداني و ايفاي نقش رضا بهبودي، از ۲۲ فروردين ۱۳۹۴ در تماشاخانه موج نو به صحنه رفت كه در شمار اجراهاي قابل توجه و پرمخاطب اين سالن قرار گرفت. او درباره انتخاب اين سالن براي اجراي نمايش خود توضيح داده بود: «حدس ميزدم سالنهاي ديگر براي ماههاي آينده پر باشند اما سالن موج نو كه با مديريت ميلاد شجره تازه تاسيس شده است، رويكرد مناسب و خلاقي براي اجراهاي متفاوت دارد؛ به همين دليل از لحاظ جو و روحي كه در سالن حكمفرماست اجراي نمايش در اين مكان را مناسب دانستم.» پدرام شريفي (دستيار و برنامهريز)، رضا قاضياني (عكاس) و مريم سپهري (روابط عمومي) گروه اجرايي اين مونولوگ را تشكيل ميدادند.
ميلاد شجره به عنوان مدير اين سالن اما آن زمان از شكلگيري مجموعه و رويايي گفته بود كه وجود ميزاني وجدان نزد مديران بايد حداقل آه و افسوس از نهاد ايشان بلند كند. اين كارگردان و بازيگر ميگويد: «سالن موج نو در ابتدا يك پلاتوي تمرين تئاتر بود تا اينكه سال گذشته، 1393 با صاحب امتياز اين پلاتو مهدي كوهيان براي تبديل آن به تماشاخانه وارد مذاكره شديم و آنجا را به صورت اصولي تبديل به يك سالن تئاتر كرديم. اين تماشاخانه در آذرماه سال گذشته با اجراي نمايش «باغ وحش شيشهاي» به كارگرداني مهرداد مصطفوي كار خود را آغاز كرد و با توجه به اينكه اولين نمايشي بود كه در يك سالن تازهتاسيس به اجرا در ميآمد با استقبال قابلتوجهي از سوي مخاطبان تئاتر مواجه شد.»
او با اشاره به برنامههاي مد نظر براي آينده سالن ادامه ميدهد: «ايدهآلي كه در ذهن ما وجود دارد اين است كه موج نو سالن تئاتري باشد كه شخصيت و وجههاي متمايز كسب كند از اين جهت كه نمايشهايي در اين تماشاخانه اجرا شود كه حداقل در يك راستا حركت و هنرمنداني با سبك و شيوه مشخص در اين تماشاخانه نمايش اجرا كنند. به عقيده من ضعف تئاتر ما اين است كه سالنهاي تئاتر براي خود شناسنامه و مانيفستي ندارند كه چه نوع نمايشهايي را به اجرا درآورند؛ اين درحالي است كه اگر هر سالن نمايش، براي خود كاراكتري مشخص داشته باشد مخاطبين تئاتر ميدانند كه در فلان سالن قرار است چه نمايشي ببينند و به كدام سالن بروند كه به سليقه آنها نزديكتر باشد و هم اينكه هنرمندان ميدانند كه چه سالني براي نوع فعاليت آنها مناسب است. تمام هدف ما اين است كه با سليقه و دانشي كه داريم آن نوع تئاتري را كه فكر ميكنيم در آن مهارت بيشتري داريم توليد كنيم و اين برنامه ما براي سال آتي است كه به هنرمنداني كه به اهداف و سلايق ما در تئاتر نزديك هستند سفارش كار بدهيم به اين معني كه خودمان بتوانيم كار توليد كنيم و در حقيقت يك كمپاني تئاتر باشيم تا تماشاخانهاي كه صرفا سالن اجاره ميدهد.»
«موج نو» امروز ديگر حتي به عنوان پلاتوي تمرين تئاتر هم وجود خارجي ندارد و در نتيجه بيتوجهي مديران به همان اصل 43 قانون اساسي و اتفاقا تدارك شرايط تبديل اصل 44 به فرصت خصولتيسازي، رشتههايش با همان تبوتاب كه آغاز كرد پنبه شد.
سالن «باران» كه اول «هامون» و بعد تعطيل شد
14 بهمن ۱۳۹۳ همزمان با زنگ افتتاح نمايش «سيستم گرون هلم» به كارگرداني عليرضا كوشك جلالي توسط داود ميرباقري، تماشاخانه تئاتر «باران» نيز اعلام موجوديت كرد. روابط عمومي سالن گزارش داده كه در آغاز مراسم افتتاحيه، چتر تئاتر «باران» كه آيين افتتاحيه هر نمايش با آن شكل ميگيرد، توسط مديران سالن و به دست الهام پاوهنژاد يكي از بازيگران «سيستم گرون هلم» گشوده شد تا هنرمندان زير چتر تئاتر باران اجراي خود را آغاز كنند. در اين مراسم كه شامگاه سهشنبه 14 بهمنماه با حضور داود ميرباقري، الهام پاوهنژاد و ديگر هنرمندان نمايش «سيستم گرون هلم» برگزار شد، خيام وقار كاشاني و فهيمه امنزاده به تشريح روند ساخت پروژه نمايشي پرداختند.
داود ميرباقري نيز راهاندازي سالن خصوصي را كاري دشوار عنوان كرد و گفت «تاسيس سالن تئاتر در شرايط فعلي كشور اقدامي قابل تحسين است و بايد اين تلاش را مغتنم شمرد. ما در شرايطي كه فعاليتهاي فرهنگي مهجور و مظلوم واقع شده بايد اين حركتها را ارج مينهيم. اميدوارم سرمايهگذاري در راستاي تاسيس مكانهاي فرهنگي سرعت گيرد.»
اگرچه اظهارات ميرباقري ظاهرا با پيشفرض ورود سرمايههاي خصوصي ايراد شد اما صحبتهاي وقار كاشاني به نوعي خاصيت تكميلكننده دارد. «خصوصيسازي در تئاتر به معني قطع يارانه دولتي نيست و اين تصور اشتباهي است. گروههاي نمايشي بايد هويت پيدا كنند و موسساتي هم بايد تعريف شوند كه هزينه اين گروهها را به شكل سالانه بپردازند. گروهها هم بايد براساس بودجهاي كه دارند برنامهريزي كرده و مابقي كمبود مالي را با كمك حامي و گيشه تامين كنند.» اتفاقي كه دولت هرگز نه با آن همراهي كرد و نه جز موارد معدود، قدم چنداني در تعميق و گسترشش برداشت. اصل خصوصيسازي انگار براي همه بيشتر به شعار بدل شده بود.»
سالن تئاتر «باران» در مدت فعاليت، حضور كارگرداناني چون محمد يعقوبي، حسين كياني، كيومرث مرادي و چهرههاي جوان را به خود ديد. مديريت اين مكان در سال ۱۳۹۷ به هادي حجازيفر، كارگردان آثار عروسكي ديروز و بازيگر سينماي امروز واگذار شد و به سالن تئاتر «هامون» تغيير نام داد. با وجود اينكه حجازيفر چندان از جامعه تئاتري دور نيست اما متاسفانه بايد گفت سالن تئاتر «هامون» پس از بحران كرونا، به تنها سالن تئاتري تبديل شده كه همچنان تعطيل مانده و گويي هيچ تمايلي هم به فعاليت ندارد، مگر برگزاري جشنواره تئاتر عروسكي كه دبيرياش برعهده حجازيفر است، كارگر افتد.
سالن «هما» يك مورد عجيب
سال 94 اما مملو بود از صداي زنگ شروع به كار مجموعههاي كوچك تئاتري، ميلاد نيكآبادي كارگردان جوان تئاتر آن روزها مديريت «عمارت مسعوديه» را برعهده گرفت كه مكاني نامتعارف و جذاب براي اجراي آثار نمايشي در اختيار داشت؛ همچنين سالني به نام «پايتخت» در خيابان طالقاني تهران تقريبا در همين دوران آغاز به كار كرد؛ البته اين مجموعه در ادامه فرازونشيبهاي متعدد از سر گذراند و عملا به «كنش معاصر» و سپس «ديوار چهارم» هم تغيير نام داد تا همچنان در زمينه برندسازي، هويتيابي و شكل دادن به گروه مخاطبان فرهنگي خود دچار ضعف باشد، اما شايد مورد سالن تئاتر «هما» به مديريت همايون غنيزاده را بتوان يكي از موارد عجيب اين سال به شمار آورد. غنيزاده كه چندسال پيش از آن براي ساخت سازهاي مثلا سبك و كموزن روي پشتبام مجموعه «تئاتر شهر» با واكنش منفي رسانهها مواجه شد، در گام دوم به سراغ ساختماني متعلق به دوره پهلوي اول رفت كه در كوچه ساعي يكم، نزديك پارك ساعي واقع بود. اين كارگردان پس از صرف هزينه تا حدي قابل توجه، خانهاي را به سالن اجرا و كافه بدل كرد كه در ادامه با شكايت صاحب ملك ورق برگشت.
تجهيز و آمادهسازي سالن «هما» ۸ ماه به طول انجاميد كه در نتيجهاش يك سالن بلكباكس با ظرفيت ۱۷۰ تماشاگر به ظرفيت سالنهاي نمايشي پايتخت افزود شد. قرار بود اين سالن محلي باشد براي اجراي آثار گروه تئاتر «مونگو» به سرپرستي همايون غنيزاده كه در ادامه از گروههاي ديگري نيز ميزباني كند. غنيزاده در بخشي از اين مراسم ضمن تشكر از تمامي كساني كه طي ۸ ماه گذشته تلاش كردند تا اين سالن تئاتري ساخته شود، ارادت خود به هما روستا و تاثيرگذارياش در عرصه تئاتر ايران را دليل نامگذاري اين سالن تئاتر خصوصي عنوان كرد. در ادامه نيز كيكي توسط هنرمنداني چون داود رشيدي، علي رفيعي، آرمان اميد و پرويز پورحسيني بريده شد؛ كيكي كه شيرينياش پس از ۲۰ تير ۱۳۹۴ در صحنه تئاتر جاري نش د تا سند ديگري بماند به يادگار از بيتوجهي نهادهاي دولتي و شهرداريها در قبال جامعه تئاتر ايران و تلاشهاي شخصي هنرمندان در رفع نواقص مديريتي و برنامهريزيهاي ديمي. قابل اشاره آنكه غنيزاده امروز در فهرست چهرههاي ممنوعالكار تئاتر قرار دارد.
معتقدم همچنان ميتوان به اين فهرست افزود اما بايد ديد واكنش مديران به گزارشهايي از اين دست چيست و استفاده از امكانات موجود چه جايگاهي در برنامهريزيها دارد. قطعا كه بازگشت به دهه 70 و تمايل مديران تئاتري براي فعال كردن ظرفيتهاي بيكار مانده در حوزه زيرساختهاي نهادهايي مثل آموزش و پرورش و ارتش ميتواند در نوع خود جالب باشد اما آقايان مدير نبايد نسبت به آنچه همين امروز كنار گوششان هست سياست بيتفاوتي پيشه كنند. علاوه بر گسترش زيرساخت، روشن نگهداشتن چراغ سالنهاي تئاتري موجود ولي بياستفاده مانده، يا فعال كردن نيروهايي كه سابق بر اين نشان دادهاند چه تواناييهايي دارند، جزو وظايف ايشان به شمار ميرود.
كشاورزان اهل جنوب ميدانند كه تفاوت هست ميان كاشتن هسته خرما در خاك به شكل افقي يا عمودي؛ آنها با خبرند كه نتيجه هر دو در نهايت ميشود درخت زيباي نخل ولي با يك تفاوت مهم، يكي محصول ميدهد و ديگري خير! حال بايد ديد آقاياني كه دوستانشان يك دهه قبل هسته خصوصيسازي تئاتر را كج در خاك فرو كردهاند براي كاهش بيعدالتي فرهنگي و كمبود زيرساخت چه راهحلي دارند.
در انتها بيان خاطرهاي از سال 1395 و «سومين ميزگرد سمينار بينالمللي تئاتر و ظرفيتهاي بخش غيردولتي» كه در «تئاتر شهر» برگزار شد خالي از لطف نيست؛ حسين پارسايي كه حالا در مقام مديركل دفتر نمايش خانگي سازمان سينمايي در جمع تئاتريها حاضر شده بود، درباره ظرفيتهاي بخش غيردولتي و تئاتر خصوصي در ايران گفت «بين سالهاي ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۲ -منظور ايشان بين سالهاي 1384 تا 1388 بوده- من مدير مركز هنرهاي نمايشي بودم. بعد هم در «تئاتر شهر» مديريت كردم و تا امروز هم در عرصه تئاتر فعاليت ميكنم. تئاتر تا چند سال پيش مجالي براي رفتن به سمت خصوصيسازي نداشت و اين دولت بوده كه هميشه باقدرت دست به انتخاب ميزده است. دولت از نگاه من مجموعه قوانيني است كه موظف است از تئاتر حمايت كند و در جهت توسعه آن گام بردارد. اين توسعه در چه سطحي صورت ميگيرد؟ بخشي از آن در دانشگاههاست. سالانه 2هزار فارغالتحصيل تئاتر داريم كه متاسفانه خيلي از آنها در رشته تخصصي كه تحصيل كردهاند كار نميكنند يا بهطوركلي سراغ شغل ديگري ميروند.»
نكته قابل توجه اينجا در بيان مدير اسبق رخ نشان ميدهد. «او با اشاره به تعريف غلطي كه از تئاتر خصوصي رواج يافته است، گفت: معناي تئاتر خصوصي اين نيست كه دولت دست از همهچيز بشويد و هيچ كاري براي تئاتر انجام ندهد و چون قدرت دارد فقط وقتي نمايشها روي صحنه ميروند به دلايلي آنها را لغو كند! تئاتر خصوصي هم بايد موازيني داشته باشد. آيا اين نوع تئاتر نبايد مسوول تماشاگران خود باشد؟ آن چيزي كه ما از آن گلهمند هستيم، تئاتر تجاري است. تئاتري كه مخاطب خود را از طريق تغيير ذايقه به دست ميآورد. كافي است كارگردان با چند بازيگر چهره قرارداد ببندد و سالنش قطعا پر خواهد شد.»
بايد توجه داشت كه اداره كل هنرهاي نمايشي در ماههاي اخير ركورد توقيف و افزايش مميزي را به نام خود ثبت كرده است ولي مدير سابق تا اين لحظه برخلاف اظهارات سال 95 خود هيچ گلهمند نيست. مرور كارنامه تئاتري عدهاي از مديران اسبق در بازه زماني سال 95 تا 98 نشان ميدهد عباراتي چون «تئاتر تجاري»، «تئاتري كه مخاطب خود را از طريق تغيير ذايقه به دست ميآورد» و حركت به سوي «پر كردن سالن با حضور بازيگران چهره» را در آثار چه جريانهايي ميشود رديابي كرد. اينجا حتي گره دليل برگزاري سمينار تئاتر خصوصي در سال 1387 باز ميشود؛ جا دارد يكبار ديگر به مسيري كه تا امروز طي شده نگاه كنيم و با جامعه تئاتر و افكار عمومي روراست باشيم. برنده خصوصيسازي در تئاتر مديران بودند يا هنرمندان؟
كشاورزان اهل جنوب ميدانند كه تفاوت هست ميان كاشتن هسته خرما در خاك به شكل افقي يا عمودي؛ آنها باخبرند كه نتيجه هر دو در نهايت ميشود درخت زيباي نخل ولي با يك تفاوت مهم، يكي محصول ميدهد و ديگري خير! حال بايد ديد آقاياني كه دوستانشان يك دهه قبل هسته خصوصيسازي تئاتر را كج در خاك فرو كردهاند براي كاهش بيعدالتي فرهنگي و كمبود زيرساخت چه راهحلي دارند.
كليد اوليه حركت به سوي تئاتر خصوصي در سالهاي پاياني دهه 80 زده شد، اما در عمل پس از حضور مديران مياني باتجربه در دولتهاي يازدهم و دوازدهم بود كه موتور اين جريان با تمام نواقصش شروع به كار كرد. به اعتبار ديگر ميتوان ديد مديران فرهنگي كشور در دولتهاي نهم، دهم، يازدهم، دوازدهم و حالا سيزدهم، عملا از الگوي اقتصادي مشابه پيروي كرده و ميكنند؛ حال با رونما و ويترين متفاوت.