جاي خالي رسانه عمومي
گروه اجتماعي| مراسم رونمايي از سند ملي رسانه، چهارشنبه اول تير 1401 در محل انجمن صنفي روزنامهنگاران استان تهران برگزار شد. اين مراسم با حضور افشين اميرشاهي دبير انجمن، عباس عبدي رييس هياتمديره انجمن صنفي روزنامهنگاران استان تهران، سعيد اركانزاده روزنامهنگار، مهدي محسنيانراد استاد ارتباطات، عبدالعلي رضايي پژوهشگر و جامعهشناس، كمال اطهاري اقتصاددان، محمد درويش پژوهشگر و كنشگر محيطزيست، مجيد رضاييان نويسنده و پژوهشگر ژورناليسم، مجيد حسينينژاد بنيانگذار عليبابا، علي ميرزاخاني روزنامهنگار و سردبير باسابقه روزنامه دنياي اقتصاد، مهرداد خدير روزنامهنگار و مژگان جمشيدي روزنامهنگار و جمعي از روزنامهنگاران و فعالان عرصه رسانه برگزار و پيام هادي خانيكي، استاد ارتباطات نيز در اين مراسم قرائت شد. آنچه در ادامه ميخوانيد، سخنان عبدالعلي رضايي است: بحث نظام رسانهاي بحثي است كه از گذشته و در اوج جنگ رسانهاي به خصوص در جنگ سرد در امريكا مطرح شد. سوال اين است كه چرا رسانهها به مقاصدي در برخي كشورها خدمت و اهداف سياسي را دنبال ميكنند اما در برخي جاها اين اهداف و مقاصد سياسي را دنبال نميكنند. ربط نظام رسانهاي و نظام سياسي چيست؟ ارتباط نظام رسانهاي با بخشهاي مختلفي چون بازار، سرمايه، ترتيبات نهادي و فرهنگي چيست؟ اين مساله از همان زماني كه شروع شده، داراي يك مضمون اساسي بوده كه رسانه و نظام رسانهاي هميشه رنگ و شكل ساختارهاي نظامهاي سياسي و اجتماعي را كه در آن عمل ميكند منعكس كرده است. به عبارت ديگر، نظام رسانهاي به نوعي بازتابدهنده فلسفه سياسي و ايدئولوژي جامعه و حكومتي است كه در چارچوب آن جامعه كار كرده است. واژه قدرت به نابرابري ربط دارد. در يك جامعه بيشتر از 300 نماينده يا 30عضو كابينه بيشتر نداريم. شركتهاي خيلي بزرگ به تعداد محدود داريم. پس نظام غيرايدئولوگ اساسا نداريم و همه ايدئولوگ هستند. همه جا هم اين طوري است. همه نظامهاي قدرت ايدئولوگ هستند، ولي حالا كه نظامهاي قدرت اينطور هستند چه كاري ميتوان انجام داد؟ چگونه ميتوان نظام رسانهاي ساخت كه علاقه و منافع جامعه هم بتواند در مقابل علايق و منافع دستگاههاي قدرت چه در بازار چه در سطح سياست حرف بزند و صدايش شنيده شود و از اين موازنه قواي اجتماعي يك نظام بهتر و زندگي بهتر، نظامهاي دموكراتيكتر، بيرون بيايد؟ در ايران نظام رسانهاي در حال حاضر داراي يك تركيب سه وجهي است. رسانههاي حكومتي داريم. اين رسانهها شامل كانالهاي تلويزيوني متعدد، شبكههاي راديويي، انواع سايتها، شبكههاي مجازي و ... است. تعدادشان هم زياد است. سطح دوم رسانههاي بخش خصوصي است. به عنوان نمونه روزنامه دنياي اقتصاد، دنياي صنعت و ساير رسانههايي كه آنها هم بهطور منظم و سيستماتيك علاقههاي بخشي از جامعه را منعكس ميكنند. مثلا علايق بخش بازار و سرمايه را منعكس ميكنند. بخش ديگري هم روزنامههاي موجود كشور است كه متاسفانه بسيار كماثر هستند. البته گاهي درباره رسانههاي ايران مغالطههاي عجيب صورت ميگيرد و مثلا در گزارش نمايندگان جهاني ايران پايينتر از كشورهايي مانند بوركينافاسو قرار ميگيرد كه قاعدتا نميتواند درست باشد و بايد به اين مسائل دقت كرد. اما در مقايسه با كشورهايي كه قابل مقايسه هستند شرايط ايران خوب نيست و در سطح پايينتري قرار داريم. سطح ديگري هم داريم كه به شبكه مجازي يا همان شبكههاي اجتماعي برميگردد. صداي جامعه را ميتوان در اين فضا دنبال كرد. هرچند يك فضاي بسيار گستردهاي است و بيدر و پيكر. طبيعت اين فضاي مجازي چيز ديگري است. فضاهاي مجازي ذهنيت جمعي كه در دوره تلويزيون به عنوان افكار عمومي صحبت ميكرديم را تجزيه و چندپاره كرده است. به عبارتي جهتگيريهاي ارزشي را چند پاره كرده است. در اين فضا هم نميتوان انتظار داشت كه صداي اكثريت را بشنويم. چون اين فضاها در واقع اتاقهاي پژواك هستند.