در باب معرفت و مسووليتپذيري
مثل سياوش يزداني نباشيم
سامان سعادت
تا وقتي خود مصاحبه تصويري منتشر نشد كسي باور نميكرد سياوش يزداني گفته باشد «افتخار ميكنم براي محمود فكري بازي نكردم. ميدانستم فكري دوام نميآورد.» اما واقعا اينها صحبتهاي سياوش يزداني مدافع استقلال است كه رسما ميگويد زماني كه محمود فكري سرمربي تيم بود توان صددرصديام را در زمين مسابقه و تمرين نميگذاشتم، چراكه ميدانستم با اين وضعيت سرمربي تيم به زودي بركنار ميشود.
محمود فكري زماني كه سرمربي استقلال بود بارها و بارها به اين نكته اشاره كرد كه بازيكنان به دلايل مختلف تلاش نميكنند و براي كنار رفتن من لحظهشماري ميكنند اما كسي باور نميكرد. حالا با اعتراف مدافع استقلال مشخص شده حاج محمود بيراه نميگفته و در بركناري او كاسهاي زير نيمكاسه بوده.
سياوش يزداني دلايل خاص خودش را دارد كه چرا در برههاي براي پيراهني كه بر تن داشته كمفروشي كرده. ميگويد باشگاه به همه پول داده بود اما به من نه! ميگويد مربي به جاي اينكه پشت من بايستد پشت باشگاه را گرفت. ميگويد به فكري گفتم اندازه پولي كه به من ميدهيد تمرين ميكنم!
همه روي اين مساله اتفاق نظر دارند كه موفقيت يك تيم نيازمند هماهنگي تمام اعضاي باشگاه با هم است. ساپورت مالي و امكاناتي به اضافه رابطه درست ميان مربي و بازيكن ميتواند ضامن پيشرفت يك تيم باشد. در تيمهاي مختلف دنيا هم ديده شده كه بازيكنان به دلايل مختلف تصميم ميگيرند كيفيت لازم را ارايه ندهند تا مربي بركنار شود. نمونهاش در بايرنمونيخ تحت هدايت كواچ يا منچستر تحت هدايت مورينيو. هر چند هر جاي دنيا اين كار از نظر اخلاقي درست نيست و مصداق بارز رفتار غيرحرفهاي به حساب ميآيد اما در ايران شرايط حتي حادتر هم هست.
چطور ممكن است بازيكني كه ميداند برد و باخت تيمش روي زندگي ميليونها آدم تاثير ميگذارد اينقدر خودخواه باشد كه به خاطر چند روز عقب جلو شدن پولش در زمين مسابقه كمفروشي كند و بعد آن را با افتخار جار بزند؟ چطور يك بازيكن به خودش اجازه ميدهد به خاطر درگيري شخصي با يك بازيكن يا مربي با احساسات ميليونها نفر بازي كند؟ اين حجم از بيمسووليتي و خودخواهي حقيقتا نوبر است. آن وقت فرهاد مجيدي اعتقاد داشت انگشت كوچك همين بازيكن به تمام مدافعان ليگ ميارزد! كاش مجيدي بيايد و توضيح بدهد چطور ميشود به بازيكني كه به خاطر دهن به دهن شدن با سرمربي، تيم را به سمت باخت سوق داده اعتماد كرد؟ اگر سياوش يزداني را بردند جام جهاني و آنجا به خاطر مثلا سرد بودن غذا ناراحت شد و جلوي هري كين وا داد چه؟
بيچاره هواداراني كه تمام آرزوهايشان را به برد و باخت تيمهاي محبوبشان گره زدهاند و آن وقت متوجه ميشوند يك نفر صرفا به خاطر يك دعواي بچگانه گند زده به همه چيز! بيچاره هواداراني كه تصور ميكنند بازيكن وقتي وارد زمين ميشود به عشق آنها و آوردن لبخند روي لبشان تلاش ميكند ولي در عوض متوجه ميشوند تنها چيزي كه اهميت نداشته و ندارد همين هواداران هستند.
محمود فكري كه هيچ! حتي اگر شمر هم سرمربي يك تيم باشد وقتي بازيكن قرارداد بسته و پول ميلياردي ميگيرد موظف است همه تلاشش را در زمين و تمرين بكند. نه بازيكن كه هر شخصي كه مسووليتي ولو بدون دستمزد را پذيرفته بايد كارش را درست انجام دهد، چراكه اين حق انتخاب را داشت كه آن وظيفه را نپذيرد. اين در مورد فوتباليستها كه عملكردشان پاي ميليونها نفر را وسط ميكشد حساستر هم هست. بازيكن بايد هر آنچه دارد رو كند و بگذارد، اگر ضعفي هست صرفا متوجه دستورات و تاكتيكهاي سرمربي باشد نه اينكه جوري بازي كند كه تيمش تا دقيقه ۵۰ دو گل بخورد و مربي مجبور شود او را بيرون بكشد تا مبادا ايشان دسته گلهاي بيشتري به آب بدهد.