پايان تاريخنگاري و خاطرات
سيدمحمدعلي ابطحي
اين را بخوانيد:
۱- چون خاطراتم را در سالهاي دور و در دوران رياست دفتري رياستجمهوري آقاي خاتمي در همان روزها نوشتهام، به هيچ وجه قصد تغيير در آن ندارم. تنها نسخهاي است كه روزمره آن روزها، در همان روزها نوشته شده است.
۲- من به صورت روزانه نوشتهام و بر اساس تاريخ در اينجا منتشر ميكردم. ۲۰ قسمت نوشتم.
۳- در ادامه ماجراي مرحوم آيتالله منتظري، به ترتيب تاريخ به جلسهاي رسيدهام كه آقاي امام جماراني از طرف رييسجمهور به ديدار مراجع رفته است و هر كدام نظرشان را گفتهاند. من هم براي تاريخ يادداشت كردهام. همچنان در همان روز با يكي از شخصيتهاي مهم زنده مذاكرات مهمي داشتم كه به «ملاحظه اخلاقي و قانوني افراد» اين دو بخش را نميتوانم منتشر كنم.
۴- با توجه به اينكه در آذر ۷۶ هنوز اختلافنظرها شروع نشده و دوران ماه عسل آقاي خاتمي و حاكميت است، هر چه جلوتر برود نقطهچينها و صفحات سفيد بايد بيشتر شود، شايد ديگر به صورت تاريخي منتشر نكنم.
۵- تاريخ بايد مشمول مرور زمان از نظر شخصيتهاي تاريخساز باشد. گمان ميكردم 20 سال كافي است، ولي ظاهرا نيست.
6- من ميخواستم در تاريخ بماند كه خاطراتم را از دوران اصلاحات در همان روزها نوشتهام كه قطعا روايت دست اول تاريخ دوران اصلاحات است و نميخواهم براي تاريخ، اصالت خاطراتم خدشهدار شود.
7- حتما گاهي بدون تقيد به سير زماني خاطراتي را از آن دورانها- كه بشود منتشر كرد- خواهم نوشت.