سفر بایدن و مساله فلسطین
كوروش احمدي
طی روزهای اخیر در مورد سفر جو بایدن، رييس جمهور ايالات متحده به خاورمیانه زیاد گفته و نوشته شده است. اما آنچه کمتر مورد توجه قرار داشته، مساله ادامه اشغال سرزمین فلسطین است. از این نظر میتوان سفر بایدن را نقطه عطفی در تلاشهای بینالمللی جهت یافتن راه حلی برای این مساله به شمار آورد.
در بین ناظران و مقامات رسمی اجماع وجود دارد که بایدن در سفرش به منطقه دو هدف اصلی را دنبال میکرد: یکی ایجاد شرایط لازم برای افزایش صدور نفت از منطقه با هدف تضعیف موقعیت روسیه در بازار نفت و دوم ادغام بیشتر اسرايیل در منطقه، ازجمله با هدف ایجاد ائتلافی بین اعراب و اسرايیل علیه ایران.
اگر چه بایدن به ساحل غربی نیز سفر و با مقامات دولت خودگران فلسطین دیدار کرد، اما این بار هیچ طرح، فکر یا ایدهای مدنظر او برای حل مساله فلسطین و حتی تشویق طرفین به مذاکره نبود. این در حالی است که تقریبا همه روسای جمهور سابق امریکا از دهه 1970 به این سو همیشه طرحی را برای این منظور مدنظر داشتند و همگی تلاشهایی گستردهای را برای نزدیک کردن مواضع طرفین در مورد «وضعیت نهایي» شامل آینده قدس، مساله پناهندگان، تکلیف آبادیهای یهودینشین و مساله دولت فلسطینی و مرزها انجام
دادند.
اگر چه بدون تردید اولویت همه آنها تامین منافع اسرايیل بود، اما همزمان تردیدی وجود نداشت که اگر قرار به ایفای نقشی توسط یک دولت خارجی در این قضیه باشد، امریکا به خاطر اهرم فشار بالقوه بر اسرايیل تنها دولتی است که میتواند چنین نقشی را ایفا کند. تلاشهای کارتر و جورج بوش پدر معرف حضور همه هست.
بیل کلینتون نیز پیرو مذاكرات مقدماتی نهایتا در جولاي 2000 شخصا دو هفته کامل را با یاسر عرفات و ایهود باراک در کمپ دیوید گذراند و به فرمولی هم برای حل مساله بسیار نزدیک شد. اوباما نیز بیشترین درک نسبی را در مورد مساله فلسطین نشان داد و جان کری، وزیر خارجه او در 2013 و 2014 بسیار در این رابطه کوشید و عمدتا دنباله طرح کلینتون را گرفت. ساکنان جمهوریخواه کاخ سفید تلاشهایی کردند. جورج بوش پسر طرح «یک دولت فلسطینی صلحجو و دموکراتیک» را مطرح و از «نقشه راه کوارتت» حمایت کرد و ترامپ هم «معامله قرن» کذایی را ارائه داد.
آنچه در مورد بایدن مهم است، فقدان هر ایده و تلاشی از سوی او در این رابطه است. اگر چه او به راه حل دو کشور معتقد است، اما شرایط طی سال های اخیر به گونهای رقم خورده که دیگر زمینهای برای تلاشی از جانب امریکا باقی
نمانده است.
حداقل دیگر زمینهای برای اینکه در سطح ريیس جمهور امریکا به این موضوع پرداخته شود، وجود ندارد. واقعیت این است که پیرو برقراری رسمی و غیررسمی رابطه بین برخی دولتهای عربی با اسرايیل و توفیقی که آنها در بزرگنمایی آنچه «تهدید ایران» مینامند و ایجاد نوعی ائتلاف نظامی برای مقابله با آن، مساله فلسطین اولویت خود را در دستور کار دولتهای منطقه از دست
داده است. تاسفآور اینکه پیرو این تحولات، دولتهای عربی تنها اهرم فشار خود بر اسرايیل یعنی مشروط کردن رابطه با اسرايیل به حل مساله فلسطین را عملا وانهادهاند. در چنین شرایطی واشنگتن فشاری برای انجام تلاشی در این رابطه احساس نمیکند و روسیه، چین و قدرتهای اروپایی نیز نهتنها توان تاثیرگذاری بر رژیم اسرايیل را ندارند، بلکه روابط نزدیکی نیز با این رژیم برقرار کردهاند.
در چنین شرایطی بایدن در سفر به رامالله تنها بر هماهنگی برای ادامه و احتمالا افزایش کمکهای اقتصادی 500 میلیون دلاری به دولت خودگردان متمرکز بود که قبلا برقرار شده است. این کمکها در زمان ترامپ قطع شده بود. همچنین نشانهای مبنی بر اینکه بایدن قصد برگرداندن اقدامات خصمانه ترامپ مانند انتقال سفارت به غرب بیتالمقدس و پس گرفتن شناسایی شهرکسازی یهودی در ساحل غربی و بازگشایی کنسولگری امریکا در بیتالمقدس شرقی و نمایندگی فلسطین در واشنگتن وجود ندارد. ضمن اینکه اقدام غیرمسوولانه اخیر امریکا در تصادفی خواندن شلیک به شیرین ابوعاقله و تصمیم به خودداری از فشار به اسرايیل برای محاکمه قاتلان او به عامل تنش دیگری در روابط امریکا و فلسطین تبدیل شده است.
به موازات این تحول، اکنون امریکا به جای تمرکز بر مساله فلسطین بر مدیریت و تقویت ائتلاف بین اسرايیل و کشورهای عربی به عنوان اولویت اول خود متمرکز شده است. در شرایطی که واشنگتن متوجه مهار روسیه و چین است، کمال مطلوب برای مقامات امریکایی این است که به موازات افزایش نقش اسرايیل به عنوان محور امنیت کشورهای عربی، از تعهدات خود در قبال متحدان منطقهایاش و هزینههای مربوطه بکاهند.
در شرایطی که موقعیت مساله فلسطین در بین ملتهای عرب نیز بهویژه بعد از «بهار عربي» دستخوش تحولاتی شده است، مردم فلسطین اکنون چارهای ندارند جز اینکه عمدتا به خود و تواناییهایشان برای شکست اشغالگران و رقم زدن سرنوشتی متفاوت برای خود تکیه کنند.