• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۱ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5260 -
  • ۱۴۰۱ پنج شنبه ۳۰ تير

گفت‌وگو با مهدي نقبايي، شاعر و برگزيده جايزه كتاب سال ادبيات در شاخه شعر محاوره

در پناهگاه ادبيات سنگر مي‌گيرم

خود شعر انتخاب مي‌كند كه كلاسيك باشد يا آزاد

غزل لطفي

شعر فارسي در سده پشت سر و خاصه در چند دهه‌‎ گذشته به سبب شتاب تحولاتي كه زيست انسان و از جمله ايراني معاصر به خود ديد، تجربه‌هاي تازه و بي‌سابقه‌اي را از سر گذراند. اين تجربه‌ها هم ناظر بر درونمايه‌هاي شعري بود و هم متوجه ساختارها و فرم‌ها. به اعتباري بايد گفت هم فرم و هم محتواي شعر معاصر فاصله‌اي چشم‌پوشي‌ناپذير از شعر قبل از آن گرفت. در اين ميان گرچه عمده تحولات را ناشي از گفتمان شعر موسوم به شعر نو يا نيمايي و توضيحات نيما درباره شعر خود و آنچه او «به دكلماسيون طبيعي برگرداندن كلام» مي‌خواند، مي‌دانند اما ساده‌انگارانه است اگر شعر كلاسيك، شعر موزون و مقفا و حتي ترانه‌هاي فارسي را از اين تحولات بري بدانيم. شعر نئوكلاسيك و خاصه تجربه‌هاي غزلسرايان نئوكلاسيك فارسي به خوبي اين امر را گواهي مي‌دهد. مهدي نقبايي، شاعر را بايد از زمره همين شاعران تجربه‌گرا در حوزه شعر كلاسيك برشمرد. هر چند در كارنامه‌اش آثاري در قوالب آزاد هم ديده مي‎شود. آغاز فعاليت ادبي نقبايي به سال‌هاي نوجواني او و زماني كه در 13 سالگي اولين شعرش را نوشت، برمي‌گردد. در كارنامه اين شاعر 45 ساله 6 كتاب شعر ديده مي‎شود؛ او اولين كتاب خود را در سال 1382 با دوست شاعر و هم‌نسلش آرش فرزانم‌صفت منتشر كرد كه مجموعه‌اي بود از شعرهاي كلاسيك دو شاعر جوان و تجربه‌گراي نئوكلاسيك به نام «اما تو براي من نمي‌ميري». ديگر آثار نقبايي عبارتند از: «مثل آكواريوم ته دريا»، مجموعه شعر آزاد مشترك با همسرش پروانه حيدري راد به نام «ببين چه پيدا كرده‌ام رويايت را در ۷ سالگي»، مجموعه ترانه «رد زنجيرهاي باز شده»، مجموعه رباعي «خوشحالم از اينكه دوستت داشته‌ام» و بالاخره مجموعه شعر كلاسيك «رولان من رولان من» كه كانديداي جايزه كتاب سال غزل شده و آذر ماه گذشته جايزه ملي غزل جلالپور را از آن خود كرد. مهدي نقبايي، متولد 1356، پزشك است و در شهر زادگاهش طبابت مي‌كند. «رد زنجير‌هاي بازشده» نقبايي به تازگي جايزه كتاب سال ادبيات در شاخه شعر محاوره را از آن خود كرد. به اين بهانه با او گفت‌وگو كرديم.

  با اينكه شما را بيشتر به عنوان شاعر غزلسرا مي‌شناسيم اما در بخشي از اشعارتان مضاميني مانند اندوه و درد - به معناي وجودي كلمه- كه ازسودايي مدرن برمي‌آيد و بيشتر در شعر جديد به چشم مي‌خورد، مي‌بينيم. اساسا مضامين كتاب شما از كجا آمده‌اند؟ دغدغه‌هاي شما نسبت به زماني كه فقط به سرايش غزل مي‌پرداختيد تغيير كرده؟ آيا شما شاعر اجتماعي‌تري شده‌ايد؟
مضامين شعري من از دل زندگي خودم و روزگاري كه در آن زندگي مي‌كنم بيرون مي‌آيد. سعي مي‌كنم با مخاطب صادق باشم و به تجربه متوجه شدم وقتي شعر صادقانه باشد بهتر از طرف مخاطب پذيرفته مي‌شود. طرفدار ساختن شعر‌هاي مصنوعي نيستم و ترجيح مي‌دهم چيزي كه روي كاغذ مي‌نويسم ترجمه حالات و عواطفي باشد كه بر من و مردمان سرزمينم مي‌گذردو اگر اين امر در شعر به تمامي اتفاق بيفتد هرگز نمي‌تواند خالي از اندوه و درد باشد.غزل امروز هم صرفا يك قالب عاشقانه نيست، بلكه سرشار از مضامين اجتماعي-سياسي و موضوعات روز زمانه است.
  پرسش بعدي در مورد قالب كار است. خيلي از آثار شما در گذشته محاوره‌اي نبوده‌اند اما امروز برنده جايزه شاخه شعر محاوره شده‌ايد. چه امكاناتي را در زبان محاوره ديده‌ايد كه به آن متمايل شديد؟ ظرفيت‌هاي زبان محاوره براي شما متضمن چه تجربه‌اي شد؟ نسبت مضاميني كه در شعرهاي‎تان مطرح كرديد با زبان محاوره چيست؟
من معمولا قبل از سرودن شعر قالب را انتخاب نمي‌كنم. شعرها سروده مي‌شوند ساخته نمي‌شوند. معمولا شعر خودش به زبان غزل يا به زبان ترانه يا به زبان شعر سپيد جاري مي‌شود. صميميتي در قالب ترانه هست كه به شاعر امكان بيان ويژه‌اي اعطا مي‌كند. مضاميني وجود دارد به خصوص در جهان عاشقانه‌ها كه اگر با امكانات زبان محاوره بيان شود، تاثير و نفوذ بيشتري خواهد داشت. ضمن اينكه وزن ترانه انعطاف بيشتري نسبت به وزن قالب‌هاي كلاسيك دارد و در قالب ترانه هم شما مثل شعر نيمايي مي‌توانيد به فراخور مضمون مصراع‌ها را كوتاه و بلند كنيد مثل ترانه «بوي عيدي» يا حتي در يك ترانه از دو وزن مختلف كمك بگيريد. كاري كه ايرج جنتي عطايي به خوبي در ترانه «تو يه سايه بودي» انجام داد.
  شما در بخش شعر محاوره برنده جايزه شده‌ايد. به نظر شما ملاك‌هاي انتخاب آثار اين بخش چه بود كه داوران روي كتاب شما به توافق رسيدند؟
من حقيقتا ملاك‌هاي انتخاب آثار را نمي‌دانم. اين را بايد از هيات محترم داوران و دبيرخانه جشنواره سوال كرد.
  هر هنرمندي در هر ژانري كه بنويسد خالي از دغدغه هستي‌شناسي نيست. در اشعار شما اين موضوع ديده مي‌شود: «خود را شبي در آينه ديدم دلم گرفت/ از اينكه قد نكشيدم دلم گرفت...» اين ناموزوني و عجز و ناكلامي، قدري با مضامين جاري در شعر كلاسيك به معناي پيشامدرن فاصله دارد. قوالب موزون، عروضي و كلاسيك چقدر براي اجراي شعري اين مضامين مناسب است؟ اين ناموزوني و شكنندگي كه عصر مدرن براي انسان به همراه دارد، آيا متوجه قوالب قطي كلاسيك نمي‎شود و خود قوالب را نمي‌شكند؟ آيا همچنان معتقديد شعر براساس همان دريافت قدمايي، كلامي ضرورتا آهنگين و مقفاست؟
قطعا هر هنرمندي درگير مفاهيم و دغدغه‌هاي اگزيستانسيال هست و من هم از اين قاعده مستثني نيستم مگر مي‌شود نبود؟ من قالب‌هاي ديگر را هم امتحان كردم يكي از ۶ كتابي كه منتشر كردم در قالب شعر سپيد است كه مشتركا با همسرم كه يك شاعر سپيدسراست منتشر شده اما تا اين لحظه با قالب‌هاي كلاسيك راحت‌تر بوده‌ام حتي وقتي سراغ بيان مفاهيم اگزيستانسيال مي‌روم هم باز هم در قالب‌هاي كلاسيك روان‌تر بيان‌شان مي‌كنم. در همين كتاب دوتا ترانه وجود دارد كه من به رسم حق‌شناسي قاعدتا بايد آنها را تقديم به اروين يالوم و اريك فروم مي‌كردم چون در حال و هواي سوالات و آموزه‌هاي اگزيستانسيال مطرح شده توسط اين دو انديشمند و با وام گرفتن از آنان سروده شده. خصوصا دو دغدغه وجودي تعيين‌كننده يعني مرگ و تنهايي. موقع نوشتنش به اين فكر كردم كه ترانه جاي مناسبي براي نوشتن اين مفاهيم نيست يا اينكه قابليت اجرا نخواهد داشت خود مضمون مستقل از اجرا برايم اهميت داشت. در پاسخ به سوال آخر شما بايد عرض كنم كه خير، به نظر من شعر كلام آهنگين نيست، بلكه كلام مخيل است.
  در يكي از اشعارتان انسان را موجودي به بيان در نيامدني خوانده‌ايد: «آدما قصه‌هاي ننوشته‌ان/ چجوري نانوشته رو ميشه خوند؟ - يه‌سري نامه دست هر كسيه. كه به دست كسي نمي‌شه رسوند». مضموني كه در اين سطور جاري است؛ ناظر بر تنهايي ناشي از ناتواني قوه ارايه و بيان آدم‌هاست. رسيدن به اين ادراك بسيار مهم است. سوال اين است كه اين درونمايه مدرن چگونه در قالب قدمايي مي‌گنجد؟ چطور بين آنها پيوند برقرار مي‌كنيد؟ آيا اگر به بيان نيما كلمات را به مجراي طبيعي خودشون دربياوريم، آثار درخشان‌تري نخواهيم نوشت؟
اين سوال شما يكي از مهم‌ترين دغدغه‌هايي است كه من با خودم حمل مي‌كنم. در واقع نقدي وارد شد بر آخرين كتاب من كه نامش هست «رولان من رولان من» و آن نقد اين بود كه چرا براي بيان مفاهيم و دغدغه‌هاي به ظاهر مدرن از قالب كلاسيك استفاده كردم؟ ايرادي كه وارد كردند، اين بود كه جاي بيان اين حرف‌ها و اين دغدغه‌ها در شعر سپيد است و امكانات غزل باعث قرباني كردن جان كلام مي‌شود و معتقد بودند من در انتخاب قالب به بيراهه رفته‌ام؛ ولي به شخصه تا اين لحظه مشكل چنداني در بيان حرف‌هاي خودم نداشتم و هر زماني احساس كنم در قالب‌هاي كلاسيك از پس بيان حرف خودم برنمي‌آيم سراغ بقيه قالب‌ها مثل ترانه و شعر سپيد مي‌روم. كما اينكه رفتم و حتي اين اواخر چيزهابي از ذهنم گذشت كه ديدم قابل نوشتن در قالب‌هاي شعري نيست و آن را به شكل داستان‌هاي كوتاه نوشتم. فكر مي‌كنم قالب، حرف اول را نمي‌زند. كافي است مولف روايتي را كه در ذهن دارد به رساترين، صادقانه‌ترين و هنرمندانه‌ترين شكل ممكن با خودش، كاغذ و مخاطب خودش در ميان بگذارد؛ حالا مي‌خواهد در قالب غزل باشد، ترانه يا شعر سپيد يا داستان و حتي خاطره و ناداستان. چه فرقي مي‌كند؟ جان كلام بايد منتقل شود. در اين صورت مولف موفق شده با جهان مخاطب ارتباط برقرار كند و مترجم خوبي براي احساسات و عواطف دروني‌اش با ابزار زبان باشد. مي‌خواهم از تعبير هانا آرنت كمك بگيرم. توفان شني در راه است كه قصدش هم شكل كردن انسان‌ها و مدفون كردن انسان بودگي آنهاست. ادبيات يك پناهگاه است كه در آن سنگر بگيريم و سعي كنيم رخنه‌اي در اين توفان شن يكپارچه بيندازيم و به هر زبان و قالبي كه به عنوان سلاح در اختيار داريم به ثبت و ضبط انسان بودگي خودمان بپردازيم، چون ادبيات تنها جايي است كه در آن انسان با تمام وجوه تاريك و روشنش ثبت مي‌شود.


    قطعا هر هنرمندي درگير مفاهيم و دغدغه‌هاي اگزيستانسيال است. مگر مي‌شود نبود؟ 
    تا اين لحظه با قالب‌هاي كلاسيك راحت‌تر بوده‌ام؛ حتي وقتي سراغ بيان مفاهيم اگزيستانسيال مي‌روم هم باز هم در قالب‌هاي كلاسيك روان‌تر بيان‌شان مي‎كنم.
    مي‌خواهم از تعبير هانا آرنت كمك بگيرم. توفان شني در راه است كه قصدش هم شكل كردن انسان‌ها و مدفون كردن انسان‌بودگي آنهاست. ادبيات يك پناهگاه است كه در آن سنگر بگيريم و سعي كنيم رخنه‌اي در اين توفان شن يكپارچه بيندازيم.
    معمولا شعر خودش به زبان غزل يا به زبان ترانه يا به زبان شعر سپيد جاري مي‌شود. صميميتي در قالب ترانه هست كه به شاعر امكان بيان ويژه‌اي اعطا مي‌كند. مضاميني وجود دارد به خصوص در جهان عاشقانه‌ها كه اگر با امكانات زبان محاوره بيان شود تاثير و نفوذ بيشتري خواهد داشت.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها