تركيه و روسيه، همپوشاني منافع
در مقابل تهديد مشترك
علي رضوان پور
ديپلماسي ايراني: روسيه و تركيه تلاش خود را در راستاي ايجاد نظم منطقهاي جديد كه عمدتا پاسخگو به منافع ملي آنها باشد، افزايش دادهاند. در سالهاي اخير، اوراسيا به يك فضاي ژئوپليتيكي حياتي تبديل شده است كه در آن قدرتهاي جهاني منافع خود را از طريق روايتهاي تاريخي، اجتماعي و فرهنگي تعريف ميكنند. منطقه درياي سياه بهطور فزايندهاي در شبكهاي از همپوشاني منافع سياسي، نظامي، تجاري و انرژي قدرتهاي بزرگ جهاني و سنتي قرار گرفته است. اين منطقه به دليل موقعيت جغرافيايي خود بين چندين حوزه استراتژيك كه به شكل بيضي روي نقشه نشان داده ميشود، نه تنها امكان قدرت نمايي در قاره اروپا (عمدتا بالكان و اروپاي مركزي) را دارد بلكه اين قدرتنمايي را در مناطقي چون درياي مديترانه شرقي، قفقاز جنوبي و شمال خاورميانه نيز دارد. پس از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي، حوزه درياي سياه از اهميت استراتژيك بالايي برخوردار شد چرا كه برخوردار از مسير حملونقل در انتقال منابع هيدروكربني درياي خزر، آسياي مركزي و خاورميانه به اتحاديه اروپا بود. با اين حال، تحولات قابل توجهي در محيط ژئوپليتيك درياي سياه در دوره پس از سال 2000 رخ داده است. در سالهاي اخير، حوزه درياي سياه به كانون اصلي تقابل ايدئولوژيك شرق و غرب، رقابت بين روسيه ارتدوكس و تمدن غرب و منطقه دايمي براي كشمكش در دستيابي به قدرت بيشتر تبديل شده است. اين تحولات از طرق مختلف بر امنيت و ثبات منطقه درياي سياه تاثير ميگذارد. نظاميسازي كنترلنشده، جنايات سازمانيافته، تروريسم، نفوذ فزاينده اطلاعات نادرست و فقدان سياستهاي جامع داخلي و منطقهاي با هدف تعميم صلح، اين منطقه را بهشدت آسيبپذير كرده است. در حالي كه اين منطقه از پايان جنگ سرد تا حد زيادي در برنامهريزي دولتهاي غربي ناديده گرفته شده بود، روسيه و تركيه بهشدت براي تقويت قابليتهاي سياسي و اقتصادي خود در اين منطقه تلاش كردهاند. در حقيقت، هر دو كشور تلاشهاي خود را براي ايجاد نظم منطقهاي جديد كه بيشتر پاسخگو به منافع ملي آنها باشد، افزايش دادهاند. رژيم منطقهاي جديد با يك مكمل متوازن مشخص ميشود كه هر دو كشور را قادر ميسازد از استراتژيهاي ديپلماتيك انعطافپذير استفاده كنند. در شكل فعلي، مدل مكمل روسيه - تركيه مبتني بر شناخت متقابل حوزههاي نفوذ و تمايل به دادن امتياز براي نتايج سودمند متقابل است. هدف اصلي، ايجاد قوانين مشترك براي مديريت بهتر روابط و همچنين مديريت بر اولويتهاي منطقهاي است. اين استراتژي با تلاش هر كشور براي توسعه اقتصادي ملي استوار همراه بوده است. با اين حال، آنها با گسترش مستمر موقعيت نظامي و اقتصادي خود، تطبيق آن با يك پويش اطلاعاتي قاطعانه و لفاظيهاي سازشناپذير، به قدرتهايي با نفوذ تبديل شدهاند. يكي از عناصر برجسته استراتژي انطباق سياستهاي روسيه و تركيه، جلوگيري از افزايش نفوذ غرب در اين منطقه است. پس از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي، آنكارا از سوي شركاي غربي خود به عنوان وزنه تعادلي در برابر روسيه تلقي ميشد و به نظر ميرسيد تنها قدرتي است كه ميتواند در برابر تحركات روسيه در منطقه درياي سياه ايستادگي كند. ليبرالهاي تحت رهبري غرب عموما معتقد بودند كه آنكارا نمايه امنيتي منطقه را شكل داده و در نتيجه سلطه غرب را در آينده افزايش خواهند داد. با اين حال، تغيير فرآيندهاي ژئوپليتيكي پس از سال 2007، پوياييهاي كاملا غيرمنتظرهاي را در سياست خارجي تركيه ايجاد كرد. بازگشت پراشتياق روسيه در سال 2007 و توجه آن به تحولات منطقه، الحاق بلغارستان و روماني به اتحاديه اروپا در حالي كه مذاكرات الحاق تركيه با اتحاديه اروپا مكررا به بنبست ختم ميشد و برنامههاي جديد گسترش ناتو كه در اجلاس بخارست در سال 2008 اعلام شد، يك تغيير استراتژيك را در آنكارا تشويق كرد. تركيه با روابط تاريخي خود و طولانيترين خط ساحلي در ميان كشورهاي ساحلي منطقه، شروع به دنبال كردن سياستي فعال براي ايجاد منطقهگرايي آگاهانه در درياي سياه كرده است. اين كشور با راهاندازي تشكلهاي مختلف، نقش رهبري را در اين منطقه بر عهده گرفته است. پس از جنگ 2008 روسيه و گرجستان، رجب طيب اردوغان، رييسجمهوري تركيه پيشنهاد ايجاد پيمان ثبات و همكاري قفقاز با مشاركت روسيه و كشورهاي قفقاز جنوبي را ارايه داد. با اين وجود، فقدان مفاهيم منطقهاي، تسلط روسيه و ابزارهاي سياست خارجي محدود تركيه تاكنون امكان منطقهاي كردن حوزه درياي سياه را غيرممكن كرده است و به همين دليل بود كه شركاي غربي از اين قالب كنار گذاشته شدند. با اين كار، آنكارا پيام روشني را به شركاي غربي خود ارسال كرد كه از محتواي پيام ميتوان فهميد كه اين كشور ترجيح ميدهد ساختار امنيت منطقهاي را همراه با روسيه تعريف كند. اين روند يك بار ديگر در جريان درگيري بين ارمنستان و آذربايجان بر سر منطقه قرهباغ كوهستاني در سال 2020 آشكار شد. آنكارا به منظور تضمين جايگاهي مناسب در جنوب قفقاز، مستقيما با روسيه درباره ابتكار آتي صلح مذاكره كرد و نقش گروه مينسك و سازمان امنيت و همكاري اروپا را كه تنها قالب گفتوگو براي برقراري امنيت در اين مناقشه بود تضعيف كرد. با وجود اختلاف منافع در سوريه و ساير اختلافات جدي بين دو طرف، تركيه و روسيه در سالهاي اخير با احتياط عمل كردهاند تا به منافع مشترك خود در منطقه درياي سياه آسيب نرسانند. از زمان كودتاي نظامي در سال 2016، آنكارا درك خود از فرهنگ امنيت ملي را به ميزان قابل توجهي تغيير داده است. اكنون هر دو كشور اين عقيده را دارند كه جامعه ليبرالي و عناصر دموكراتيك تحت رهبري غرب امنيت ملي آنها را تهديد ميكند. اين نگرش به سياستهاي داخلي سركوبگرانه قوي تبديل شده است كه تاثير زيادي بر گفتمان سياست خارجي دارد. اين موضوع خود را در بازتوليد مسير سياست تهاجمي روسيه در استراتژي سياست خارجي تركيه نشان داد. در سالهاي اخير، اردوغان رييسجمهوري تركيه براي نشان دادن اينكه تركيه خود را قدرت سياسي و نظامي برجسته در خاورميانه و منطقه درياي سياه ميبيند، بهشدت در اين مسير حركت كرده است. رفتار تهاجمي تركيه در مناقشه آذربايجان و ارمنستان در سال 2020 و نشان دادن رشد روزافزون صنايع دفاعي اين كشور بيانگر آن بود كه تركيه به جاي نشان داده شدن به عنوان پل ارتباط بين شرق و غرب يا نماينده بلوك غرب، به دنبال نقشآفريني در منطقه است. تصميم اخير تركيه براي رد درخواست سوئد و فنلاند براي عضويت در ناتو با اين استدلال كه هر دو كشور از «تروريستها»، يعني گروه شبهنظامي حزب كارگران كردستان (پ.ك.ك) و گروه واي.پي.جي (YPG) حمايت ميكنند، نشانهاي از شكاف ايدئولوژيك و سياسي بين آنكارا و شركاي غربي آن است. يكي ديگر از عناصر استراتژيك تركيه، مسير نامشخص آن در رابطه با جنگ اوكراين است. درحالي كه آنكارا از تماميت ارضي اوكراين حمايت ميكند، همچنان در خصوص حملات روزانه روسيه عليه اوكراين سكوت كرده است. در چند سال گذشته، غرب آشكارا اين پويايي سياسي در حال تغيير در منطقه درياي سياه را دستكم گرفته است. بحث سياسي در ايالات متحده و اروپا در قبال منطقه عمدتا بر روايتهاي تهاجمي روسيه متمركز بود. با اين حال، استراتژي غرب به بازنگري راديكال و پاسخي روشن به همگرايي ايدئولوژيك روسيه و تركيه نياز دارد. آنها بايد روايتهاي كليدي خود در مورد وضعيت جديد ژئوپليتيكي و تاثير همكاري رو به رشد بين مسكو و آنكارا را تعريف كنند، به ويژه كه مشاركت با تركيه مستلزم ديدگاههاي جديد و درك جديدي از اعتماد و قابليت اطمينان است.
مدرس دانشگاه و تحليلگر مسائل اوراسيا