خاطرات سفر و حضر (252 )
اسماعيل كهرم
مرحوم عليخان سيغاريان اصل خلبان سازمان بود كه طبعا به عنوان يك پرندهشناس با او به همه جاي ايران پرواز داشتيم. يك جوان خوشرو و آراسته بود كه الفباي پرواز را به من ياد داد و يك هواپيماي پايپر piper دونفره را هدايت ميكرد. او جلو مينشست و من عقب. تا ارتفاع 4000 متري بالا ميرفت. در اين ارتفاع ديد خوبي از پرندگان داشتيم. به خاطر دارم كه وقتي بر فراز دشتهاي غرب ايران پرواز ميكرديم، گوسفندان از اطراف و اكناف دشت به طرف مركز ميرفتند و وقتي كه به هم ميرسيدند به شدت به همديگر فشار ميآوردند و سر خود را زير بدن ساير گوسفندها پنهان ميكردند. اين يك حركت تدافعي بود و وقتي كه به همديگر ميچسبيدند احساس امنيت ميكردند. سگهاي شجاع گله آن پايين به ما چنگ و دندان نشان ميدادند و پارس ميكردند. به طور قطع سگها شجاعت را از اجداد خود يعني گرگها به ارث بردهاند. آنها حدود هفت هزار سال پيش از گرگها (به توسط انسان) جدا شدند و وفاداري و شجاعت را از آنها ياد گرفتهاند. با خرسهايي كه 10 برابر آنها وزن دارند، ميجنگند. جنگ آنها به خاطر حفاظت از صاحبانشان است و تا دم مرگ از او دفاع ميكنند. از گلستان سعدي، اجل كائنات از روي ظاهر آدمي است و اذل موجودات سگ!! و به اتفاق عقلا: سگ حقشناس به از آدمي ناسپاس. (سگي را لقمهاي هرگز فراموش/ نگردد گر زني صد نوبتش سنگ / وگر عمري نوازي سفلهاي را / به كمتر تندي آيد با تو در جنگ) روانت شاد اي بزرگوار. مطالعه گلستان بايد در دبستان اجباري شود.