بحران خشكسالي و هشدار
براي اقدام در سطح ملي
مهدي زارع
چشمگيرترين گواه خشك شدن ويرانگر و طولانيمدت سي سال گذشته، ناپديد شدن درياچهها و تالابها در بخشهايي از ايران است. فشار بيش از حد بر منابع آبي در سراسر كشور، به ويژه در مناطق مرزي شرق و غرب، آشكارتر شده و ناديده گرفتن آن غيرممكن است. تامين آب سالم و كافي براي آشاميدن، بهداشت و سلامت، كشاورزي، دامپروري و برق در خطر است. در حالي كه ناامني غذايي و شكست انسجام اجتماعي در صورت عدم رسيدگي به فشارهاي فزاينده بر خانوارها و جوامع به احتمال زياد به دنبال خواهد داشت. رييس گروه تغيير اقليم سازمان حفاظت محيطزيست روز 5 تير 1401 گفت «با توجه به روندهاي موجود پيشبيني ميشود تا سال۰۲۵ ، نياز آبي جهان در بخش كشاورزي ۱.۳، صنعت ۱.۵ و شرب ۱.۸برابر شود كه اين روند، كشورهاي خاورميانه و آسياي مركزي را در زمره بحرانيترين مناطق جهان قرار خواهد داد. كشور ما نيز از اين بحران مستثني نبوده و در ۵ دهه اخير افزايش ميانگين دما، كاهش متوسط بارندگي، كاهش منابع آب تجديدپذير كشور و بهرهبرداريهاي بيرويه از منابع آب منجر به پيدايش و تشديد بحران آب در كشور شده است.»
يكي از دلايل مهم سوء تغذيه و گرسنگي، خشكسالي جهاني و منطقهاي است كه باعث كاهش توليدات كشاورزي ميشود. علاوه بر خسارتهاي سالانه كشاورزي مرتبط با خشكسالي، توليد غلات جهاني كه شاخص اصلي امنيت غذايي است، به ويژه در آفريقا در حال حاضر كندتر از افزايش جمعيت رشد ميكند زيرا براي تغذيه 2 ميليارد نفر تا اواسط قرن بيستويكم نياز به افزايش توليد مواد غذايي تقريبا تا 70 درصد وجود دارد. اين وضعيت با گرم شدن آب و هوا پيچيدهتر ميشود كه فرض ميشود خشكساليها را تشديد ميكند، سطح، شدت و مدت زمان آن را افزايش ميدهد و منجر به كاهش بيشتر توليدات كشاورزي ميشود. در سالهايي كه خشكسالي متوسط تا شديد بيش از 20 درصد از مناطق اصلي كشاورزي جهان را پوشش ميدهد، توليد مواد غذايي كمتر از آنچه جهان براي مصرف نياز دارد، است. وضعيت در قرن بيستويكم بدتر شده، به نحوي كه در 17 سال اول، توليد غلات جهان تقريبا در نيمي از سالها كمتر از مصرف بود. در سالهاي 2003، 2004، 2006، 2011، 2012، 2013 و حتي 2017 توليد غلات 3 تا 6 درصد كمتر از مصرف بود همچنين در تمام اين سالها خشكسالي عامل اصلي تاثيرگذار بر امنيت غذايي و پايداري جهان بوده است.
اگرچه نميتوان از خشكسالي جلوگيري كرد، در عوض ميتوان آن را زود تشخيص داد و خسارات وارده به كشاورزي را قبل از برداشت محصول پيشبيني كرد تا كمكهاي غذايي به موقع براي جلوگيري از گرسنگي ارايه شود. بنابراين يكي از مهمترين وظايف براي پيشبيني ناامني غذايي، تشخيص زودهنگام خشكسالي و تخمين زيان توليدات كشاورزي چند ماه قبل از برداشت است.
خشكسالي هر ساله بدون هشدار رخ ميدهد، مرزها، اختلافات سياسي و اقتصادي را نميشناسد. اين پديده اثرهاي گستردهاي دارد، ابتدا نه تنها بر كشاورزي، بلكه بر منابع آب، سلامت اكوسيستم، انرژي، جنگلداري، حملونقل، گردشگري، عرضه-تقاضاي غذا و ساير منابع و فعاليتها. خسارات ناشي از خشكسالي، به ويژه در بخش كشاورزي، خيرهكننده است. به عنوان مثال، در ايالات متحده امريكا، كشوري با فناوري كشاورزي پيشرفته، متوسط اثر خشكسالي سالانه بر بهرهوري محصولات و مراتع حدود 6 ميليارد دلار برآورد شده است. در سالهاي خشكسالي شديد، مانند 1988، هزينه به 60 ميليارد دلار افزايش يافته است.
بيش از 1 ميليارد نفر، يعني نزديك به يكششم جمعيت جهان، به دليل كمبود غذا از گرسنگي مزمن و سوءتغذيه رنج ميبرند (گزارش فائو -2017) نزديك به 800 ميليون نفر دچار سوء تغذيه بودند. يك نگراني جدي اين است كه گرسنگي در جهان در سالهاي اخير باز هم افزايش يافته باشد. اكثريت قريب به اتفاق گرسنگان جهان در كشورهاي در حال توسعه زندگي ميكنند. جنوب آسيا نيز با حدود 280 ميليون نفر از افراد مبتلا به سوءتغذيه، با بيشترين بار گرسنگي مواجه است. در كشورهاي جنوب صحراي آفريقا، ميزان سوءتغذيه حدود 23 درصد است. تغذيه نامناسب باعث تقريبا نيمي از مرگ و ميرها در كودكان زير پنج سال ميشود و از هر چهار كودك يك كودك از رشد كوتاهمدت رنج ميبرد. متاسفانه سوءتغذيه و تغذيه كم (براي نزديك به 2 ميليارد نفر) عامل اصلي بيماريهاي جهاني هستند. علاوه بر سوءتغذيه، نزديك به 700 ميليون نفر در 76 كشور از نظر غذايي ناامن هستند. در ايران تلاقي كاهش بارندگي در 30 سال گذشته، پروژههاي زيرساختي نامناسب و ضربه اقتصادي سياسي به دليل تاثيرات، آثار خشكسالي را تشديد كرده است. در تمام اين مدت از حدود 3.5 ميليون پناهنده از سرزمينهاي جنگ زده ميزباني شده است. نزديك به پنج ميليون نفر - 70 درصد از جمعيت روستايي استانهاي آسيب ديده از خشكسالي - بيشتر در مناطق روستايي دور افتاده در معرض خطر بالاي اثرهاي ناشي از خشكسالي هستند. معيشت از بين رفته است و براي تطبيق با واقعيتهاي جديد و كاهش سازوكارهاي مقابلهاي منفي كه غالب است، نياز به بازسازي و پالايش دارد.