• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5268 -
  • ۱۴۰۱ يکشنبه ۹ مرداد

ادامه از صفحه اول

شلوارهاي گِلي  يا توسعه پايدار

نسخه شفابخش حاكميت براي مقابله با آن چيست؟اگر اين باور وجود دارد كه بايد پيش‌بيني‌هاي هواشناسي را جدي گرفت و‌ مي‌دانيم كه زيرساخت‌ها و مسيرهاي موجود توان مقاومت در برابر اين سيل ويرانگر را ندارد، چرا متعاقب هشدارها محدوديت تردد براي مناطق در معرض بحران ايجاد نكرديد تا جان شهروندان اينچنين گرفته نشود. آيا نمي‌شد با توجه به پيش‌بيني‌هاي هواشناسي اين ميزان بارش را به نحوي مديريت كرد كه در خدمت بيشتر به كاهش بحران آب ايران باشد؟نقش و هشدار فعالان مدني و كارشناسان محيط زيست در اين روندها چيست؟ تا چه حد نظر و مشاركت آنها در پيشگيري و مديريت منابع آبي و بحران‌هاي زيست محيطي كشور مورد توجه قرار مي‌گيرد؟در مناقشه بين محيط زيست و افزايش توليدات كشاورزي و مديريت آب و توليدات صنعتي و... كدام يك دست بالا را دارند ‌و آيا اساسا امكان ايجاد توازن بين آنها و مديريت آب و بخش‌هاي ديگر وجود دارد كه محيط زيست و سلامت شهروندان و آينده سرزمين ايران در اين ميان قرباني نشود؟ اين پرسش و پرسش‌هايي از اين دست پس از هر حادثه‌اي در محافل سياسي و مدني و رسانه‌اي مطرح مي‌شود و پاسخ‌هاي قابل اعتنا نيز براي همه آنها داده مي‌شود، اما شوربختانه بايد گفت: آنچه به جايي نرسد، فرياد است. مخلص كلام اينكه به ميزاني كه كشور و حكمراني در ايران از ريل توسعه دموكراتيك، پايدار، همه‌جانبه و متوازن فاصله بگيرد، فرصت‌ها يكي پس از ديگري تبديل به تهديد مي‌شوند و سرزمين پرگهر مادري ما به سرزميني سوخته تبديل خواهد شد. بيش از همه اين وظيفه حكمراني است كه تا همه فرصت‌ها از دست نرفته، همه صاحب‌نظران و كنشگران مدني و تلاشگران محيط زيست ايران را بدون مرزبندي‌هاي سياسي و خودي و غيرخودي براي نجات اين سرزمين به گفت‌وگو و مشاركت فرا بخواند. 

حجاب يا «اجبارِ» حجاب؟  مساله كدام است؟

يكي از حجاب و اجبارِ آن دفاع مي‌كرد و آن ‌ديگري معتقد بود كه نبايد اجباري در كار باشد كه بعدا به درگيري فيزيكي انجاميد و خانمي كه قصد داشت به ‌زور و اجبار سبك پوشش خود را بر ديگري تحميل كند، توسط اكثرِ مسافرين بي‌آرتي به ‌زور مجبور به پياده‌ شدن از بي‌آرتي شد. «مساله» كه مي‌گويم، به‌ معناي واسع و دقيقِ كلمه است. مقصودم از «مساله»، متمركز بر وجهِ «Problem» آن است. در اين معنا، موضوع حجاب و اجبارِ آن ظرف ۴۴ سال اخير، يكي از مهم‌ترين «مسائل» جامعه ما بوده است. «مساله»اي كه هيچ‌گاه حل نشده، به ‌شكل متداوم ادامه يافته و اين روند تداومِ موضوعيتِ آن هيچ‌گاه متوقف نشده، هيچ‌گاه تكليف موضوع روشن نشده، هميشه محور ستيز و مخالفت بين بخش اعظمي از جامعه (چه زنان - چه مردان) و حكومت بوده و هميشه نيز جنجال به دنبال داشته است. معمولا قاعده بر اين است كه هنگامي كه يك «مساله» در جامعه وجود دارد، سيستم با دعوت از طبقه اليت جامعه و متخصصينِ حوزه مرتبط با آن «مساله»اي كه به وجود آمده، به حلِ مساله بكوشد. قدم نخست نيز در حل هر مساله‌اي، پذيرش موجوديت و موضوعيت آن در جامعه و سپس تلاش جهت حل آن با رويكردي شديدا واقع‌گرايانه و تساهل‌محور است.اما در جامعه ما كاملا برعكس عمل مي‌شود. سياستگذاران نه‌تنها نمي‌پذيرند كه با جامعه‌اي متكثر طرف هستند كه ارزش‌ها، هنجارها، باورها، سبك زندگي‌ها و خيلي چيزهاي آن «تغيير» و «تكثر» پيدا كرده و هر روز هم كه مي‌گذرد، اين «تغيير» و «تكثر» در حالِ پيمودنِ مسير و روند افزايشي است، بلكه به ‌نوعي عكسِ اين نگاه را نيز دارند و تصور مي‌كنند كه با جامعه‌اي طرفند كه در دهه شصت، يا با كمي مسامحه، در دهه هفتاد و حتي هشتاد وجود داشت. متاسفانه و هزاران متاسفانه، خلاصه تصور و ذهنيت حكومت همين است. چه آگاهانه، چه ناآگاهانه. چه سهوا، چه عمدا. چه دانسته، چه ندانسته. چه خواسته و چه ناخواسته... همين مشكل را اپوزيسيون هم دارد. در حقيقت، بخش اعظمي از افرادي كه با حجاب اجباري مبارزه مي‌كنند، روي ديگر سكه سياست حجاب اجباري هستند و دچار همان خطايي مي‌شوند كه منتقدش هستند. جامعه‌اي را مي‌توان جامعه‌اي نرمال دانست كه نگرش‌هاي مختلف در آزادي كامل قابليت اجرايي داشته باشند و از امنيت و احساس امنيت يكسان (در تمامي جنبه‌هاي آن) برخوردار باشند. بنابراين مشكل در نفسِ حجاب يا بي‌حجابي نيست. مشكل از آنجايي آغاز مي‌شود كه كلمه ناميموني به ‌اسم «اجبار» سبز مي‌شود و هر چيز و همه‌ چيز را به‌ تباهي مي‌كشاند.‌تر و خشك را با هم مي‌سوزاند. هم بنياد باورهاي ديني را برمي‌اندازد، هم تيشه بر ريشه نهاد دين در جامعه مي‌زند، هم نتيجه عكس مي‌دهد و اخلاقيات و معنويات را قلع و قمع مي‌كند و هم دمار از روزگار مردم در مي‌آورد. نهايتا نيز جامعه‌اي آشفته، بلاتكليف و پيچيده مي‌ماند و اهالي آشفته‌ترِ آنكه نمي‌دانند چه بايد بكنند تا آنچه نشود كه نبايد بشود. مشكل صرفا در «اجبار» است. به عنوان يك قاعده كلي، ذات اجبار آميخته با تباهي است و به ويراني مي‌انجامد. در هر موضوعي نيز چنين است. موردي نمي‌توان يافت كه با اجبار انجام پذيرفته باشد و ختم به خير شده باشد. «حجاب اجباري» يا «اجبارِ حجاب» نيز نمونه‌هايي از اين قبيلند. ظرف ۴۴ سال گذشته نه‌تنها ذره‌اي موفقيت نداشته است، بلكه روزبه‌روز ناموفق‌تر شده و دقيقا نتيجه‌اي از آن حاصل مي‌شود كه كاملا عكسِ هدفي است كه در راستاي آن هدف تلاش و كوشش صورت مي‌پذيرد و چه بودجه‌هاي هنگفتي نيز كه صرف‌شان نمي‌شود. هر چند بسيار بعيد به‌ نظرم مي‌رسد، ولي واقعا علاقه دارم كه به‌ خود آيند و خردمندانه تصميم بگيرند. در واقع، فقط اميد دارم، اما انتظاري ندارم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون