• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۱۶ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5270 -
  • ۱۴۰۱ سه شنبه ۱۱ مرداد

گفت‌وگو با فیروزه نوایی، سرپرست «كرفلوت تهران» به بهانه كنسرت اين گروه

قلب‌هايي كه پيش از سازها كوك مي‎شوند

اميدوارم کر فلوت تهران روزي به عنوان ارکستر مستقل شناخته شود

سیمین  سلیمانی

کر فلوت تهران به سرپرستی فیروزه نوایی در سال 94 به طور رسمی ثبت شد. رهبری کر فلوت را سعید تقدسی به عهده دارد. اکثر اعضای این گروه عضو «انجمن فلوت ایران» هستند. کر فلوت تهران شامل چهار ساز از خانواده فلوت (فلوت، فلوت آلتو، فلوت باس و پیکولو) است.کر فلوت تهران هدف خود را معرفی استانداردهای بین‌المللی در نوازندگی فلوت و همچنین حمایت از کسانی که به این ساز علاقه دارند؛ بیان کرده است. بیش از هر چیز در کنار هم قرار گرفتن هنرمندان کاربلد و زبده در این کر خودنمایی می‌کند. این ارکستر سعی دارد فضایی را ایجاد کند که در آن تعامل و دوستی حرف اول را می‌زند. کر فلوت تهران با تکیه بر همین اصول سال‌ها فعالیت کرده و بهترین‌های این ساز را در یک فضای سالم کنار هم نگه داشته است. اواخر تیرماه کنسرت فلوت تهران در تالار رودکی برگزار شد؛ به سراغ «فیروزه نوایی» رفتم و درباره فعالیت‌ها و برنامه‌های آتی این گروه با او گفت‌وگو کردم. نوایی اولین زن فلوتیست ایران است که با عنوان نوازنده‌ «فلوت اول» به ارکستر سمفونیک تهران وارد شد و به استخدام رسمی آن درآمد. حالا او سرپرستی گروهی را بر عهده دارد که مي‌گويد مهم‌ترین هدفش هنر، تعامل سازنده و دوری از رقابت ناسالم است.

   در ابتدای این گفت‌وگو از آغاز فعالیت کر فلوت تهران بگویید. اخیرا سالروز تولد این ارکستر هم برگزار  شد.
حدود 37 سال به همراه همسرم سعید تقدسی در اروپا تدریس می‌کردیم و گروه کرفلوت را در آنجا توسط شاگردان خودمان بنا کرده بودیم. بعد از چند سال که هرکس به صورت جداگانه با شاگردان خود کار می‌کرد، ما این جداسازی را از بین بردیم و در هرجا که کنسرت خوبی برگزار می‌شد، شاگردان کنار هم جمع می‌شدند و این گروه کر فلوت را در آنجا داشتیم. حدود ۸ سال پیش به ایران آمدم و طی آشنایی با خانم دکتر آذین موحد به جلسه‌ای مربوط به انجمن فلوت دعوت شدم. آنجا بود که متوجه شدم چقدر نوازندگان خوبی هستند. من هم به دلیل اینکه از گذشته سابقه ذهنی گروه کر فلوت را داشتم و تعدادی نت همراهم بود، پیشنهاد یک تمرین کوچک گروهی را دادم و با اینکه بچه‌ها متوجه نبودند که قضیه از چه قرار است همگی فلوت‌های خود را درآوردند و مقداری تمرین کردیم. آن روز و در آنجا بذر کر فلوت کاشته شد. آن زمان همسرم را فردی مناسب برای رهبری گروه دیدم چرا که فلوتیست بسیار موفقی بود و در دوره‌ای بعد از تحصیلاتش هم، در هنرستان عالی موسیقی به عنوان استادیار فلوت تدریس می‌کرد که امیرکوشیار شاهرودی، رضا ناژفر و چندین فلوتیست نام‌آور دیگر از شاگردان ایشان بودند؛ بعد از آن هم به مدت دو سال سولو فلوتیست ارکستر سمفونیک تهران به رهبری فرهاد مشکات بود. بنابراین از ایشان خواهش کردم و ایشان نیز قبول کردند. 
   شما هدف از بنیان نهادن این ارکستر را پیوند نوازندگان اين ساز با یکدیگر ذکر کردید. این پیوند و این هم‌نوازی‌ها چقدر بر خروجی کار هنری می‌تواند تاثیر بگذارد.
ابتدای کار را به صورت تفریحی آغاز کردیم و اعضا حدود ۱۳، ۱۴ نفر از بهترین‌های فلوت ایران بودند. قرارهای بعدی را گذاشتیم و دوباره به ایران بازگشتیم. تمرین‌ها را شروع کردیم و با آزمون کم‌کم بقیه بچه‌ها را هم در اطراف خود جمع کردیم و کنسرت‌های خوبی برگزار شد. گروه دوبار به اروپا آمد و در اتریش و سوييس کنسرت اجرا کردند که با موفقیت زیادی روبه‌رو شد. یکی از اولین مسائلی که در ابتدای کار مطرح بود، كوک یک فلوتِ تنها بود و بعد کوکِ چهل ساز شد ولی در حال حاضر با افتخار عرض می‌کنم که وقتی نوار ضبط شده کنسرت آخر یا آنهایی را که در اروپا نواخته بودیم، گوش می‌کنم، می‌فهمم که بسیار خوب صدا می‌دهد و کاملا پوشش صوتی مشابه ارکستر زهی دارد چرا که صدای فلوت، آلتو و باس به خوبی شنیده می‌شود طوری که از گروه فلوت تهران این صداها به زیبایی و با آنسامبل بسیار خوب و هماهنگی عالی شنیده می‌شود. در شروع کار، دستمان برای انتخاب افراد باز نبود ولی با گذشت زمان توانستیم افراد بیشتری را انتخاب کنیم. برای انتخاب افراد فقط برگزاری آزمون و ارسال سی‌دی کافی نیست و همسرم یکی، دوبار با بچه‌ها کار می‌کند و آنها را می‌سنجد که ببیند توانایی‌شان در چه حدی است و بعد از انتخاب هم باید تا مدتی به صورت آزمایشی در آنسامبل کار کنند و مجدد تست شوند و بعد از این مرحله، عضو  دايمی گروه  می‌شوند.
   در کر فلوت تهران نوازندگان بسیار خوبی در کنار هم هم‌نوازی می‌کنند، این مساله در کمتر گروهی دیده می‌شود. خیلی وقت‌ها افرادی که در کارشان قوی می‌شوند خودشان به صورت مستقل کار می‌کنند؛ چگونه نوازندگان خوب در این گروه کنار هم مانده‌اند و در فضای سالم با یکدیگر کار می‌کنند؟
همکاری نوازندگان در کنار هم کار آسانی نبود و در ابتدای کار با مشکلاتی همراه شد. هر کدام از استادان مختلفی بهره می‌گرفتند که باهم تفاوت سلیقه داشتند. سعی ما در طول این هشت سال، به وجود آوردن یک رقابت سالم در محیطی دوستانه بود. به نظر من رقابت چیز خوبی است ولی به شرطی که سالم باشد و این حرفی است که در تمام صحبت‌هایم گفته‌ام. ما تا جایی که می‌شد سعی کردیم شرایطی را فراهم آوریم تا بچه‌ها به هم احترام بگذارند و نوازندگی هم را قبول داشته باشند. نقدی که از روی خصومت، ناراحتی و بغض نباشد همیشه سازنده است و ما سعی کردیم که بچه‌ها به این صورت رفتار کنند. همیشه مثال باغ و گلخانه را می‌زنم؛ در یک گلخانه، گل‌های مختلف با رنگ‌های مختلف هست. در یک گلخانه فقط یک نوع گل وجود ندارد. هر گلی عطر و بوی خودش را دارد. ما سعی کردیم که احترام گذاشتن به هم را ترویج کنیم و فکر می‌کنم رابطه خوبی که من و همسرم با اساتید مختلف مانند خانم آذین موحد، آقایان ناصر رحیمی، مجید سینکی و محمدعلی لقا داریم باعث می‌شود که برای بچه‌ها همچون آینه باشیم. مثلا زمانی که خانم موحد در آخر کنسرت، سولو می‌زند و قلب همه ما می‌تپد که ایشان به نحو عالی بتوانند خودشان را نشان دهند چرا که نوازندگی ایشان از اعماق وجودشان است، روی بچه‌ها تاثیر مثبت دارد چون می‌بینند که با پشتیبانی و همکاری باهم، کار بهتری می‌توان ارايه داد تا اینکه افراد مقابل هم باشند و هر کس کار خودش را انجام دهد. به همین دلیل تصور می‌کنم اساتید بزرگ جامعه هنری ایران، باید به این مساله دقت کنند و یاد بگیریم به ضعف و قوت هم احترام بگذاریم. یکدیگر را به طور کامل بشناسیم و برای هم قابل احترام باشیم و قلب‌مان برای هم بتپد. دست‌مان در دست هم باشد تا بتوانیم کار هنری و ارکسترال خوبی انجام دهیم. اگر نوازندگان ارکستر با هم خوب نباشند هیچ‌گاه نمی‌توانند سازشان را با هم کوک کنند. به نظر من اول باید قلب‌ها کوک شوند و بعد از آن سازها کوک شوند. تا زمانی که دو نفر با هم ارتباط خوبی نداشته باشند، نمی‌توانند در کنار هم ساز بزنند. تمام اینها مطالبی هستند که دايما با بچه‌ها صحبت  و یادآوری می‌کنیم. 
در تمام مدتی که من در خارج از ایران زندگی می‌کنم با جوانان ارتباط خود را حفظ می‌کنم و برای هم مثل یک خانواده شده‌ایم؛ زمانی که مدتی آنها را نمی‌بینم دلتنگ‌شان می‌شوم. به همین دلیل تلاش می‌کنیم در زمانی که ساز می‌زنیم حال‌مان خوش باشد و اتفاقی بیفتد که موسیقی دل و روان‌مان را شاد کند. امیدوارم در آینده هم  همین‌طور  باشد.
   از شما به عنوان نخستین زن فلوتیست ایران هم یاد می‌شود... 
نمی‌توانم به طور قطع بگویم که من اولین زن فلوتیست ایران هستم، چرا که به خاطر دارم در هنرستان چند خانم دیگر هم نوازنده فلوت بودند ولی می‌توانم به جرات و درستی بگویم که من اولین خانم ایرانی بودم که وارد ارکستر سمفونیک شدم و روی صندلی یک ارکستر نشستم که در دوره رهبری آقای مشکات بود. یک سال قبل از انقلاب که درسم تمام شد به ایران برگشتم، آقای فرهاد مشکات برای ورود به ارکستر از من امتحان گرفتند و وقتی که کارم را دیدند به عنوان یکی از صحبت‌هایی که در مورد خودم شنیدم، گفتند که افتخار می‌کنم یک خانم ایرانی به این شکل ساز می‌زند. از این ماجرا چهل و چهار سال گذشته و من فراموش نکردم و همیشه یادم است که من برای اولین بار به عنوان یک خانم ایرانی که فارسی می‌دانست روی آن صندلی   نشستم. 
   در حال حاضر جایگاه این ساز و فعالیت نوازندگان را در ایران  چطور می‌بینید؟
احساس می‌کنم بچه‌های خوبی داریم که بسیار زحمت می‌کشند و متوجه شده‌اند که بدون تمرین چیزی به دست نمی‌آورند. متاسفانه در ایران تمرین روزانه ساز کمرنگ شده؛ شاید بچه‌ها به این نکته باور ندارند در صورتی که باید نواختن هر سازی را هرروز دست‌کم سه، چهار ساعت تمرین کنند. ما تا همین چند سال گذشته روزی هفت یا هشت ساعت تمرین می‌کردیم. همیشه می‌گویم تلاش بدون پشتکار به جایی نمی‌رسد و بچه‌های ما این را باور کرده‌اند. همین که می‌بینند ما با این سن و سال هنوز تمرین می‌کنیم خودش یک دلگرمی برای آنها است. خوشبختانه در شرایط امروزه که دل بستن بچه‌ها به کار، بسیار سخت است، ما موفق هستیم و بچه‌های گروه فلوت را طوری حمایت می‌کنیم که انگیزه داشته باشند و بتوانند تمرین کنند. به هر روی من این گروه فلوت را در جامعه فعلی ایران گروه مثبتی می‌بینم و امیدم این است که پایدار بماند.
   طبیعتا ارکستر و فعالیت آن هزینه‌هایی دارد؛ هزینه کر فلوت تهران از کجا تامین می‌شود؟
در گروه فلوت هرگز اسپانسری وجود نداشت که بخواهد هزینه‌های کارها را تامین کند. قبل از کرونا من حدود 40 نفر از بچه‌ها را دوبار به اروپا بردم. در مرحله اول کنسرت‌هایی را در دانشگاه فورآلبرگ اتریش و همچنین شهر زوریخ سويیس برگزار کردیم که سولیست ما در اجرای اتریش، کیان سلطانی بود و در زوریخ پیام تقدسی پسر خودم بود. بعد از آن هم به طرف گراتس در اتریش رفتیم که آقای نصیر حیدریان میزبان ما بودند و بچه‌ها افتخار داشتند که ایشان یک قطعه را برای‌شان رهبری کردند و خانمی هم بودند که با ما ساکسیفون نواختند و بعد هم در کنسرتی که در وین داشتیم آقای رضا ناژفر سولیست ما بودند. سفر دوم ما از زیفلد Seefeld آغاز شد که فستیوالی در شهر زیفلد بود و ما هم دعوت شده بودیم همچنین در میان راه برگشت به وین برای اجرای کنسرت، اجرایی هم در یکی از شهرهای نزدیک وین داشتیم و تمام این کنسرت‌ها موفق بودند. اسپانسرهای اصلی گروه فلوت، بچه‌ها و اعضای گروه فلوت هستند‌. همه بچه‌ها تدریس می‌کنند. در این بازه که برگشتیم هرروزه تمرین داشتیم، بچه‌ها باید کلاس‌های خود را کنسل می‌کردند که این باعث می‌شد هزینه زیادی را متحمل شوند و با این شرایط در کلاس‌ها حاضر می‌شدند، به این صورت است که ما به همکاری هم و دست به دست هم گروه فلوت را پابرجا نگه می‌داریم. هزینه بلیت و هواپیمایی که صرف می‌شود یا حتی هزینه شیرینی و چای که بچه‌ها در تمرین‌ها در زمان استراحت استفاده می‌کنند یا هدایایی که برای سولیست‌ها می‌خریم و یا هزینه‌های دیگر را از خودمان هزینه می‌کنیم و نه از جای دیگر.‌‌.. این طور نیست که در صندوق گروه فلوت پولی وجود داشته باشد.
آخرین باری که به اروپا رفتیم به صندوق گروه فلوت کلی مقروض شدیم و امیدواریم شرایطی فراهم شود که قرض‌های خود را بدهیم؛ من امیدوارم که بتوانیم این سختی‌‌ها را تحمل کنیم. تمام همت من و همسرم این است که بتوانیم این گروه را پابرجا نگه داریم و ما بسیار تمایل داریم که به این گروه کمک کنیم و تمام کارهایی که بتوانیم را در این زمینه انجام دهیم. مثلا تمام هزینه‌‌های کنسرت این دفعه را خودم پرداخت کردم از جمله هزینه سالن، هزینه‌های مربوط به مجوز فیلمبرداری در سالن و... اما حالا کم کم به حسابم باز می‌گردد. در حقیقت ما خودمان اسپانسرهای واقعی گروه فلوت هستیم. البته چند سال پیش در اروپا، چند ساز تهیه کردیم که همزمان مرد خیری از دوستان ما در اتریش که خیلی به فعالیت‌های ما علاقه‌مند بود، چند فلوت باس برای ما خریدند که خودش سرمایه بزرگی برای گروه فلوت بود.
   این همه هزینه و زحمت... می‌خواهم از زبان شما بشنویم که چرا فعالیت چنین ارکسترهایی مهم است و چه دستاوردی دارد؟
شما وقتی ساز را در حد حرفه‌ای تعلیم می‌بینید و یاد می‌گیرید، فوری باید آن را عرضه کنید. کاری که ما انجام می‌دهیم این است که بچه‌ها کار را می‌آموزند ولی حقوقی دریافت نمی‌کنند. حقوق ما همان لذت‌هایی است که بعد از اجرای کنسرت‌ها، دور همی‌ها و دوستی‌ها می‌بریم. اگر کسی کمکی لازم دارد فوری در صفحه کر فلوت می‌نویسد و فوری دریافت می‌شود که از نظر مالی و مادی نیست بلکه از نظر معنوی پشتیبان همدیگر هستیم و این دوستی که ایجاد شده، به نظرم در حال حاضر دستمزد فرد فرد بچه‌هایی هست که در گروه کر فلوت کار می‌کنند. فکر می‌کنم این انگیزه و این پشتکار یک اتفاق خیلی خوب و کمیاب است. 
   برای آینده چه برنامه‌ها و اهدافی دارید؟
خیلی نقشه‌ها داریم که به اجرای آنها امیدوارم. آرزوی بزرگم این است که روزی همان‌طور که ارکستر سمفونیک یا ارکستر ملی اعضایی دارند که حقوق می‌گیرند، این ارکستر نیز پشتیبانی شود که بچه‌ها حقوقی دریافت کنند که این حقوق می‌تواند از دولت، اسپانسر و یا... باشد ولی تا آن روز که یک دولتی باشد که کار فلوت برایش مهم باشد من، همسرم و دکتر موحد با لذت زیاد مثل شیر، پشتیبان اعضا هستیم و دست به دست هم سعی می‌کنیم که این گروه از هم نپاشد. 
   ممنونم خانم نوایی عزیز؛ در پایان اگر صحبتی هست،   بفرمایید.
در یکی از اجراها ما مهمان خارجی داشتیم که با دکتر موحد کنسرت را با ما برگزار کردند و مجوز ما که دیر صادر شد بسیار نگران شدیم ولی وقتی که سایت باز شد، در عرض 24 ساعت بلیت دو تا کنسرت تمام شد و این نشانه خیلی خوبی بود یعنی اینکه پشتیبان داریم برای ما نشانه بود. امیدوارم این پشتیبانی‌ها را داشته باشیم و بتوانیم در شهرستان‌ها کنسرت اجرا کنیم و قصد داریم که چند ماه دیگر این کنسرت را به شهرستان‌ها هم ببریم و بتوانیم بچه‌های کر فلوت را به عنوان گروه مطرح کنیم. در خارج دور هم جمع می‌شوند گروه‌های مختلف، هر دهکده، هر جا برای خود ارکستری دارند (چه ارکستر بادی چه ارکستر ملی) ولی من چنین گروهی ندیدم که دستمزدی دریافت نکنند و با دل و جان چهار، پنج ساعت در کلاس تمرین حاضر شوند بعد به مراسم کنسرت بیایند و بدون چشمداشت به مسائل مادی به این زیبایی و ظرافت با هم کار کنند. از بین بردن چیزها آسان است ولی نگه داشتن آن بی‌نهایت سخت و در کل کار گروهی در ایران سخت است. امیدوارم که گروه کر فلوت از این مسائل در امان بماند و دیگران سعی نکنند این گروه از بین برود. به امید آینده و اینکه روزی کر فلوت در تهران به عنوان ارکستر مستقل شناخته شود و کار خود را انجام دهد و پشتیبانی داشته باشد. به امید آن روز، هر کاری از دست ما بر آید انجام خواهیم داد تا آن روز را ببینیم و ان‌شاالله که عمرمان یاری کند. در آخر از کانون موسیقی کوشا تشکر می‌کنم که در درجه اول ما را پشتیبانی کردند. آقای احسان تارخ که ایشان نیز بدون چشمداشت مالی پشتیبانی کردند. گاهی احساس می‌کنم که دست‌هایم پنج هزار کیلومتر بلند می‌شوند و در ایران کارها را آن‌طور که دوست دارم انجام می‌دهم. همفکری‌هایی که آقای پورقناد عزیز انجام می‌دهند. در حقیقت کر فلوت تهران ارکستر دلی است. مهم است که حدود ۵۵ نفر عضو داریم و دل ۵۵ جوان را شاد می‌کنیم و اینکه می‌بینند زحمات‌شان بیهوده نبوده و در یک جا ارايه می‌شود و برایم قابل ستایش است و خدا را شاکرم که تیمی را پیدا کردم که آنها هم مثل من فکر می‌کنند.


   حدود 37 سال به همراه همسرم سعید تقدسی در اروپا تدریس می‌کردیم و گروه کر فلوت را در آنجا توسط شاگردان خودمان بنا کرده بودیم. بعد از چند سال که هرکس به صورت جداگانه با شاگردان خود کار می‌کرد، ما این جداسازی را از بین بردیم و در هرجا که کنسرت خوبی برگزار می‌شد، شاگردان کنار هم جمع می‌شدند و این گروه کر فلوت را در آنجا داشتیم. حدود ۸ سال پیش به ایران آمدم و طی آشنایی با خانم دکتر آذین موحد به جلسه‌ای مربوط به انجمن فلوت دعوت شدم. آنجا بود که متوجه شدم که چقدر نوازندگان خوبی هستند

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون