كربلا و عاشورا، رصدگاه همه عظمتها و فضيلتها و آنگونه كه مفسر بزرگ عاشورا حضرت زينب كبري سلاماللهعليها فرمود جايگاه و پايگاه همه زيباييهاست. كربلا به تعداد چشمهاي بصير، فرصت تماشا و تفسير دارد. به ميزان ضربان قلبهاي سالك و راهشناس مجال عشق ورزيدن و به اندازه همه بالهاي پروازگر؛ آسمان پرواز، به ذهن و انديشه و جان انسان ميبخشد.
جاودانگي نهضت عاشورا
جاودانگي و عوامل بقاي نهضت عاشورا، تصادفي نيست؛ بلكه يكي از اساسيترين نيازهاي بشري است. رخدادهاي مهم زندگي بشر پس از مدتزماني به فراموشي سپرده و در صفحات تاريخ مدفون ميشود ولي نهضت عاشوراي حسيني نهتنها كمرنگ و بيفروغ نميشود بلكه هر روز جلوه بيشتري مييابد. با استعانت و تمسك جستن به سراج منير و مصباح هدايت، انسانها را از ظلمات و گمراهي ميرهاند و در ميانه دوراهيها، راه درست و مبتني بر آزادي و آزادگي را بر انسان نمايان ميسازد. همين حاجت موجب شده است بشريت در طول تاريخ در تفحص پديدهاي باشد كه با شور الهي گذر از موانع را تا پاي جان پيگيري كند. بازتوليد اين نياز، يافتن واقعيتهاي تاريخي يا مبتني بر پندار است كه در ميان اقوام بشر مشاهده ميشود. متعاليترين، شفافترين، تاريخيترين و شكوهمندترين نوع از اين پديدهها عاشوراي سال ۶۱ه.ق است؛ البته بشريت پيش از اين واقعه شگرف، با پديدههاي مشابه ديگري نيز مواجه بوده و از آن الهام پذيرفته است.
هدف قيام امام حسين(ع)
كمدقتي در پاسداشت و تكريم عاشوراي بزرگ امام حسين(ع) ممكن است اين گوهر راهنما را در ديده و دل جامعه اسلامي كدر و واقعيتهاي آن را وهمآلود، اساطيري و حتي غير عقلايي سازد. بايد قيام امام حسين(ع) را به حدي وسيع دانست كه عاجز بود آن را در قيد و بند چند جمله يا عبارت خلاصه كرد و گفت: هدف الهي از قيام خونين عاشورا به وسعت عظمت آن ايجاد تحوّل عظيم در تاريخ بشريت بود.
هدف يا اهداف امام حسين عليهالسلام در نهضت عاشورا يكي از مسائل مهمي است كه با تلاش و تكاپو براي شناخت و تحليل آن، از قرن پنجم هجري به اينسو، كموبيش و بهصورت ضمني، همواره موردتوجه پژوهشگران و عالمان شيعه بوده است. در جهان عرب، بحث درباره اهداف امام رايج نشده است؛ ليكن در ايران، بحث در اين باره، بهصورت جدي، با كتاب شهيد جاويد (1349ش)، متداول شد. شناخت اين اهداف، نخست، در الگوگيري و دوم، در تحليل رفتار امام حسين و يارانش، نقش اساسي دارد. معمولا هنگامي كه از اهداف آن حضرت سخن به ميان ميآيد، اموري چون احقاق حق، امربهمعروف، نهيازمنكر، ابطال باطل، برپايي عدالت، احياي سنت و اماته بدعت به ياد ميآيد؛ يعني مسائلي كه در سخنان خود امام حسين عليهالسلام بدان تصريح شده است. اينها اهداف درجه اول امام است و در آنها هيچ اختلافي نيست.
برنامه امام حسين در هجرتشان از مدينه
بلكه آنچه مورد اختلاف در بين علما و انديشمندان واقع شده است اهداف درجه دوم امام يا به تعبيري برنامه امام است. يعني هدف امام در هجرت از مدينه به مكه، و از آنجا به كوفه چه بوده؛ آيا امام حسين(ع) براي برپايي حكومت به كوفه رفتند يا واقف به شهادتشان بودند و براي شهادت در راه خدا همراه با خانواده رهسپار كوفه شدند؟ بايد توجه داشت كه عدم شناخت محل نزاع از هدف امام باعث خلط ميان برخي مسائل شده است:
1- اشتباه اول: برخي ميان علم امام به شهادتش كه ترديدي در آن نيست، با علم امام به زمان شهادتش (عاشوراي ۶۱)، خلط ميكنند.
2- اشتباه دوم: عدهاي كه مبناي خودشان را كه بايد ميان علم امام و قصد امام تفكيك قائل شد، ناديده ميگيرند و دلايل تشكيل حكومت را نميپذيرند.
3- اشتباه سوم: ميان هدف امام و برنامهاش، تفكيك قائل نميشوند.
4- اشتباه چهار: ميان هدف امام و نتيجه قيامش، تفكيك قائل نميشوند.
ميتوانيم بر اساس استقرا، هشت نظريه درباره هدف آن حضرت بيان كنيم:
1- امتناع از بيعت (دفاع)
۲- حكومت ـ شهادت
۳- شهادت عرفاني
۴- شهادت تكليفي
۵- شهادت فديهاي
۶- شهادت سياسي
۷- تشكيل حكومت
۸- قيام براي حكومت با علم شهادت (نظريه جمع)
حال هر كدام از موارد فوق را بررسي ميكنيم
امتناع از بيعت (دفاع)
عدهاي همچون شيخ عليپناه اشتهاردي حركت امام حسين عليهالسلام از مدينه به مكه و از آنجا به طرف كوفه را به قصد قيام و پيكار با دشمن نميدانند، بلكه ميگويند براي حفظ جان امام بوده است. اين عده معتقدند كه آن حضرت غير از خودداري از بيعت هدفي ديگر نداشته و لذا اقدام آن حضرت را نه قيام كه فقط دفاع بايد خواند.
حكومت ـ شهادت
شيخ جعفر شوشتري در كتاب الخصايصالحسينيه ميگويد امام حسين عليهالسلام مامور به دو جهاد بود: جهاد عام، به منظور پيروزي و غلبه بر دشمن و جهاد خاص، براي شهادت خودش. در جايي ديگر در همين كتاب ميگويد امام حسين دو تكليف داشت: تكليف واقعي، استقبال از مرگ بود و تكليف ظاهرش رفتن به كوفه. جهاد عام: هنگامي كه امام حبيب بن مظاهر را فرستاد تا برايش ياوراني از طايفه بنياسد بياورد. اما پس از اينكه از يار و ياور مايوس شد، دانست كه آن جهادي كه به منظور غلبه بر دشمنان است از او ساقط شده و تكليفش جهاد خاص است. برخي از نوشتههاي استاد مطهري برميآيد كه وي هدف امام حسين عليهالسلام را «مرحلهاي» ميداند كه در مرحله نخست، قصد تشكيل حكومت داشت؛ ولي پس از رسيدن خبر كشتهشدن مسلم به امام عليهالسلام قصد او شهادت بود: چراكه خطبههاي امام حسين(ع) و بعدازاين كه ايشان از نصرت مردم كوفه مايوس شدند و معلوم ميشود كه ديگر كوفه در اختيار پسر زياد قرار گرفته و مسلم كشته شده، داغتر ميشود؟ ... اينها نشان ميدهد كه اباعبدالله، خونين شدن اين صحنه را ميخواست و بلكه خودش آن را رنگآميزي ميكرد. ديدگاه بزرگاني، از جمله آيهالله محمد فاضل و آيهالله شهابالدين اشراقي مبتني بر اين است كه ميگويند: ظاهر امر، تشكيل حكومت و باطن امر، استقبال از شهادت بود.
شهادت عرفاني
مساله «شهادت عرفاني» تفسيري غير اجتماعي و غيرسياسي، بلكه سياستزدايانه، از قيام امام حسين عليهالسلام است. نخستين كسي كه چنين تفسيري از قيام آن حضرت ارايه كرد، سيد ابن طاووس است. وي در سرآغاز كتابش الملهوف اين مطلب را آورده است:
هنگامي كه اولياي خداوند پي ميبرند كه زندگيشان در اين دنيا مانع پيروي از خداوند است و ماندنشان در اين دنيا، ميان ايشان و بخششهاي خداوند حائل است، جامه ماندن را از تن برميكنند و درهاي لقاي خداوند را ميكوبند و در طلب اين رستگاري، با بذل جان و دل، خود را در معرض شمشيرها و نيزهها قراردادن، لذت ميبرند. اينچنين بود كه اهل طفوف (امام حسين و يارانش) قيام كردند؛ تا آنجا كه براي جانبازي از يكديگر پيشي ميگرفتند و جانهايشان را آماج نيزهها و شمشيرها قرار ميدادند.
شهادت تكليفي
محمدحسن نجفي معروف به صاحب جواهر و قائلان به اين نظريه ميگويند كه خداوند مقرر كرده بود كه امام حسين عليهالسلام به شهادت برسد و آن حضرت براي عمل به اين تكليف كه فقط براي او و همراهانش مقرر شده بود و علت آن نامعلوم است، به كربلا رفت.
شهادت فديهاي
ملا مهدي نراقي در كتاب مُحْرِقُ القُلوب (سوزاننده دلها) توسط ملا مهدي نراقي اين قول را دارد. شهادت فديهاي، به نظريه مسيحيان درباره مصلوب شدن عيسي عليهالسلام بيشباهت نيست، يعني همانگونه كه عيسي تن به صليب داد تا فداي گناهان انسانها شود، امام حسين عليهالسلام به شهادت رسيد تا گناهان امت را بشويد و شفيعشان شود. اين تفسير، تفسير مسيحي از قيام حسين عليهالسلام است.
گذشت كه قائلان نظريه شهادت عرفاني گفتند امام قصد شهادت كرد تا خود به درجات معنوي نايل شود. اما نظريه شهادت فديهاي برعكس آن است. امام به شهادت رسيد تا گنهكاران را شفاعت كند و آنها را به درجات معنوي برساند. اين نظريه در تعزيهنامهها فراوان آمده و مدتي جزو باورهاي رايج مردم بوده است.
شهادت سياسي
مشهورترين تفسير از هدف امام حسين عليهالسلام نظريه شهادت سياسي است. امروزه در كتابها و سخنرانيها همواره اين نظريه تبيين و تبليغ ميشود. تفسير فوق در واقع تحليل سياسي از قيام امام حسين(ع) است و برخاسته از اسلام سياسي پس از اينكه مسلمانان در عصر حاضر به اسلام انقلابي رسيدند و ابعاد سياسي دين در نگاه آنان برجسته شد، اين نظريه نيز از درون آن استخراج شد.
طرفداران اين نظريه بزرگاني همچون سيد هبهالدين شهرستاني، كتاب نهضهالحسين عليهالسلام، دكتر محمدابراهيم آيتي، بررسي تاريخ عاشورا و شهيد هاشمينژاد، كتاب درسي كه حسين به انسانها آموخت علامه سيد مرتضي عسكري و دكتر علي شريعتي، كتاب حسين وارث آدم را ميتوان نام برد.
دكتر علي شريعتي يكي از معتقدان به اين انديشه ميگويد: ... در برابر همه جمعيت حجاج كه از سراسر كشورهاي اسلامي آمدهاند، اعلام ميكند كه: من به سوي مرگ ميروم: «خُطّ الْموْتُ على وُلْدِ آدم مخطّ الْقلادهِ على جيدِ الْفتاهِ،؛ مرگ براي فرزندان آدم، همانند گردنبند بر گردن دختران است». كسي كه ميخواهد قيام سياسي بكند، اينگونه سخن نميگويد. ميگويد: ميزنيم، ميكشيم، پيروز ميشويم، دشمن را نابود ميكنيم؛ اما حسين .... دكتر شريعتي، همچنين به دو گونه شهادت در اسلام، اعتقاد دارد:
اساسا در اسلام شهادت يك حكم مستقل است، مانند: صلوه، صيام، جهاد، درحالي كه به نظر عموم شهادت براي مجاهد در راه دين، يك حالت و يك سرنوشت است ... اما آنچه را من به عنوان يك اصل در كنار جهاد، نه در ادامه جهاد و نه به عنوان درجهاي كه مجاهد ... پيدا ميكند، مطرح ميكنم. شهادت خاصي است كه حسين عليهالسلام مظهر آن است ... شهادت، مرگي نيست كه دشمن ما بر مجاهد، تحميل كند، شهادت مرگ دلخواهي است كه مجاهد با همه آگاهي ... خود انتخاب ميكند.
شهادت حمزهاي و شهادت حسيني
شريعتي بر آن است كه دو گونه شهادت وجود دارد: شهادت حمزهاي و شهادت حسيني. ميگويد:
شهادت حمزهاي عبارت است از كشتهشدن مردي كه آهنگ كشتن دشمن كرده است ... اما شهادت حسيني كشتهشدن مردي است كه خود براي كشتهشدن خويش قيام كرده است. بر پايه اين نظريه گاه بايد جهاد كرد و گاه بايد به استقبال شهادت رفت. هنگامي كه قدرت هست، بايد به جهاد پرداخت، اما هنگامي كه هيچ قدرتي نيست و ظلمي سهمگين حاكم است، بايد با استقبال از شهادت به مبارزه پرداخت. امام حسين(ع)چنين كرد و ميخواست با شهادت خود دشمن را رسوا و محكوم كند:
«حسين را نگاه كنيد كه زندگياش را رها ميكند و برميخيزد تا بميرد زيرا جز اين، سلاحي براي مبارزه و براي رسوا كردن دشمن ندارد. ميداند كه اگر نميتواند دشمن را بشكند، لااقل ميتواند به اين وسيله رسوا كند. اگر نميتواند قدرت حاكم را مغلوب سازد، آن را محكوم كند. او كه يك انسان تنهاي بيسلاح و بيتوان است و درعينحال مسوول جهاد، جز انتخاب مرگ سرخ خويش، سلاحي و چارهاي ندارد.»
تحليل دكتر شريعتي از قيام امام حسين(ع) و تقسيم شهادت به دو گونه، مانند تحليل آيتالله كمرهاي از قيام آن حضرت و تقسيم جهاد به دو گونه است. وي در ضمن ترجمه اصول كافي و نيز در ضمن ترجمه نفسالمهموم، تحليلي از قيام امام به دست داده كه جالبتوجه است، ولي عجيب اينكه بدان توجه نشده و لاي اين دو كتاب مدفون مانده است.
تشكيل حكومت
برخي از عالمان بزرگ شيعه، مانند شيخ مفيد و سيد مرتضي و نيز برخي از عالمان معاصر علي بن عبدالله بحراني ستري (1319ق)، قامعه اهل الباطل بدفع شبهات المجادل، محمد علي خليلي، سيدالشهدا و فاجعه كربلا، مرحوم نعمتالله صالحي نجفآبادي در كتاب شهيد جاويد بر اين عقيدهاند كه امام حسين(ع) به قصد تشكيل حكومت، قيام كرد و هدف او شهادت در كربلا نبود كه اتفاق افتاد، بلكه پيروزي در كوفه بود كه اتفاق نيفتاد. آنها چنين باور دارند كه امام حسين(ع)، نخست براي امتناع از بيعت با يزيد بن معاويه، از مدينه به سوي مكه حركت كرد و آنگاه كه مسلمبنعقيل، حمايت مردم كوفه را به وي گزارش داد، به قصد تشكيل حكومت و احياي سنت پيامبر خدا به سوي كوفه حركت كرد.
نظر شيخ مفيد درباره قيام امام حسين(ع)
شيخ مفيد، در المسائل العكبريه، ضمن سوال و جوابي، هدف امام را مانند همه مجاهدان، پيروزي و مغلوب ساختن دشمن ميداند: چرا حسين بن علي عليهماالسلام به كوفه رفت، درحالي كه ميدانست كوفيان، او را تنها ميگذارند و كمكش نميكنند و او در اين سفر كشته ميشود؟
اما اينكه حسين عليهالسلام ميدانست كه كوفيان، او را تنها ميگذارند، علم قطعي به آن نداريم؛ زيرا نه دليل عقلي، و نه نقلي براي آن هست.
(المسائل العكبريه: ص 69-71، بحارالانوار: ج ۴۲ ص ۲۵۷-۲۵۸)
نكته قابلتامل اين است كه در نظريه هفتم مرحوم نعمتالله صالحي نجفآبادي در كتاب شهيد جاويد اعتقاد دارد امام حسين(ع) براي تشكيل حكومت قيام كرد ولي علم امام به جزييات را منكر شده است.
قيام براي حكومت با علم به شهادت
(نظريه جمع)
برخي از عالمان بزرگ شيعه، مانند علامه مجلسي و شاگردش سيد نعمتالله جزايري و نيز برخي از عالمان معاصر آيتالله سيد علي خامنهاي، آيتالله مكارم شيرازي و مرحوم آيتالله ابراهيم اميني بر اين عقيدهاند. اما نخستين كسي كه چنين تفسيري از قيام آن حضرت مطرح كرد، علامه مجلسي در كتاب رساله حكمت شهادت امام حسين عليهالسلام است. وي هدف امام را اينطور بيان ميكند؛ امام درحالي كه علم به شهادتش در سفر سال ۶۱ هجري داشت، براي تشكيل حكومت قيام كرد و در اين مسير و هدف به شهادت نايل شد.
در نقد كتاب «عاشوراشناسي»
در همين زمينه اشكالي كه دكتر سعيد طاووسي به كتاب «عاشوراشناسي» - نشر ني - استاد محمد اسفندياري وارد ميكند، قابلتامل است. ايشان ميگويد كه كتاب «عاشوراشناسي» فاقد تفكيك مثبتان و منكران علم امام به جزييات شهادتش از ميان قائلان به نظريه حكومت است بنابراين با اين اشكال تعداد اهداف را به هشت مورد رسانديم.
از ميان نظريات ارايهشده، مهمترين آنها، نظريه حكومت و شهادت است. موضوع مورد اختلاف را با عنايت به اين دو نظريه، ميتوان اينچنين تقرير كرد.
سوال: آيا خروج امام از مكه به طرف كوفه، به هدف تشكيل حكومت بود، يا اينكه امام ميدانست در همين سفر به درجه شهادت نايل ميشود و با علم به شهادت، يا به قصد شهادت، به طرف كوفه رفت؟
بهعبارتديگر، آيا امام ميخواست به كوفه برود و ممكن نشد يا ميدانست در روز عاشورا در كربلا به شهادت ميرسد.
سه جواب براي اين سوال مطرح شده است.
۱. اكثريت امروزه معتقدند: امام هدفي جز شهادت نداشت. (تعبير به نظريه شهادت محض يا قيام استشهادي).
2. اقليت امروزه معتقدند: امام به قصد تشكيل حكومت قيام كرد و در هجرت از مكه به طرف كوفه، هدفي جز پيروزي نداشت؛ هرچند بهصورت كلي ميدانست كه سرانجام به شهادت ميرسد. (تعبير به نظريه تشكيل حكومت).
3.برخي ديگر معتقدند: امام علم به زمان شهادتش داشت، ولي قصد شهادت نداشت، بلكه قصد تشكيل حكومت داشت. (به نظر اين دسته بايد ميان علم امام و قصد امام تفكيك قائل شد).
استاد محمد اسفندياري در كتاب عاشوراشناسي ميگويد. باور اين اعتقاد اين است كه حضرت در پي تشكيل حكومت بود، اما ميدانست كه اين خواسته، برآورده نميشود و به شهادت ميرسد. ازآنجاييكه اين نظريه بينابين دو نظريه فوق است، ميتوان از آن به نظريه جمع ياد كرد.
شهادت؛ هدف يا نتيجه حركت امام حسين(ع)؟
اگر پرسيده شود شهادت ميتواند هدف باشد يا خير؟ بعضي از محققان و عاشوراپژوهان همانند مولف كتاب عاشوراشناسي اين مطلب را رد خواهند كرد و خواهند گفت: اصلا شهادت هدف نيست، بلكه شهادت نتيجه است. با اعتقاد به اين نگاه كه شهادت هدف نيست، بهراحتي نظرات شهادت مورد نقد قرار ميگيرد.
طرفداران نظريه جمع در كتاب عاشوراشناسي برآنند كه امام حسين(ع) ميدانست در بعد از ظهر دهم محرم سال ۶۱ در سرزمين كربلا به شهادت ميرسد. اما اين علم و اساسا علم غيب امام معصوم، تاثيري در عمل ندارد و تكليفآور نيست و امام نميتواند آن را مبناي تصميم و عمل قرار دهد. امام موظف است به عملي كه از طريق عادي و با شواهد و قراين به دست ميآورد، عمل كند. اما در جواب به اين پاسخ كه شهادت هدف نيست بلكه نتيجه است، اين سوال پيش ميآيد كه اگر هدف امام شهادت نبوده پس چه بوده است؟
آنها در جواب خواهند گفت، حكومت بوده است زيرا امام حسين عليهالسلام در سخناني متعدد، به موضوع حكومت و حقانيت خويش براي آن و صلاحيت نداشتن يزيد تصريح كرده است؛ بنابراين قيام آن حضرت بايد براي اعاده حكومت باشد؛ نه اينكه با شهادت خويش آن را به غاصب اين مقام واگذار كند و او را آسودهخاطر سازد كه مدعي ازميانرفته است.
طبق اين تفكر كه هدف امام حكومت بوده است. دوباره با مشكلي مواجه ميشويم و آن اينكه با علم به شهادت نه قصد شهادت چطور امام ميتوانست از حكومت دفاع كند. دو پاسخ به اين سوال داده ميشود.
1- حضرت علم به جزييات نداشته يعني نميدانسته كه در همين سفر به شهادت ميرسد. اين نوع نگاه به علم امام از ديدگاه بسياري از علماي اماميه رد شده است.
۲- پاسخ علامه مجلسي است كه در نظريه هشتم آمده است كه ميگويد، امام درحاليكه علم به شهادتش در سفر سال ۶۱ هجري داشت، براي تشكيل حكومت قيام كرد يعني امام به وظيفه عمل ميكند و علم به شهادت تاثيري در عمل به وظيفه او نخواهد داشت و در اين مسير و هدف به شهادت نايل شد.
به نظر ميرسد جمعبندي علامه مجلسي از دو بحث علم به شهادت و قصد حكومت، نظريه ادق و قابلتوجهتري براي محققان و صاحبنظران باشد.
عدهاي همچون شيخ عليپناه اشتهاردي حركت امام حسين عليهالسلام از مدينه به مكه و از آنجا به طرف كوفه را به قصد قيام و پيكار با دشمن نميدانند، بلكه ميگويند براي حفظ جان امام بوده است. اين عده معتقدند كه آن حضرت غير از خودداري از بيعت هدفي ديگر نداشته و لذا اقدام آن حضرت را نه قيام كه فقط دفاع بايد خواند.
برخي از نوشتههاي استاد مطهري برميآيد كه وي هدف امام حسين عليهالسلام را «مرحلهاي» ميداند كه در مرحله نخست، قصد تشكيل حكومت داشت ولي پس از رسيدن خبر كشتهشدن مسلم به امام عليهالسلام قصد او شهادت بود: چراكه خطبههاي امام حسين(ع) و بعد از اين كه ايشان از نصرت مردم كوفه مايوس شدند و معلوم ميشود كه ديگر كوفه در اختيار پسر زياد قرار گرفته و مسلم كشته شده، داغتر ميشود؟... اينها نشان ميدهد كه اباعبدالله، خونين شدن اين صحنه را ميخواست و بلكه خودش، آن را رنگآميزي ميكرد.
مساله «شهادت عرفاني» تفسيري غير اجتماعي و غيرسياسي، بلكه سياستزدايانه، از قيام امام حسين عليهالسلام است. نخستين كسي كه چنين تفسيري از قيام آن حضرت ارايه كرد، سيد ابن طاووس است. وي در سرآغاز كتابش الملهوف اين مطلب را آورده است:
هنگامي كه اولياي خداوند پي ميبرند كه زندگيشان در اين دنيا مانع پيروي از خداوند است و ماندنشان در اين دنيا، ميان ايشان و بخششهاي خداوند حائل است، جامه ماندن را از تن برميكنند و درهاي لقاي خداوند را ميكوبند و در طلب اين رستگاري، با بذل جانودل، خود را در معرض شمشيرها و نيزهها قراردادن، لذت ميبرند. اينچنين بود كه اهل طفوف (امام حسين و يارانش)، قيام كردند؛ تا آنجا كه براي جانبازي از يكديگر پيشي ميگرفتند و جانهايشان را آماج نيزهها و شمشيرها قرار ميدادند.
محمدحسن نجفي معروف به صاحب جواهر و قائلان به اين نظريه ميگويند كه خداوند مقرر كرده بود كه امام حسين عليهالسلام به شهادت برسد و آن حضرت براي عمل به اين تكليف كه فقط براي او و همراهانش مقرر شده بود و علت آن نامعلوم است، به كربلا رفت.
شريعتي بر آن است كه دو گونه شهادت وجود دارد: شهادت حمزهاي و شهادت حسيني. ميگويد: شهادت حمزهاي عبارت است از كشتهشدن مردي كه آهنگ كشتن دشمن كرده است ... اما شهادت حسيني كشتهشدن مردي است كه خود براي كشتهشدن خويش قيام كرده است.
برخي از عالمان بزرگ شيعه، مانند علامه مجلسي و شاگردش سيد نعمتالله جزايري و نيز برخي از عالمان معاصر آيتالله سيد علي خامنهاي، آيتالله مكارم شيرازي و مرحوم آيتالله ابراهيم اميني بر عقيده قيام براي حكومت با علم به شهادت هستند . اما نخستين كسي كه چنين تفسيري از قيام آن حضرت مطرح كرد، علامه مجلسي در كتاب رساله حكمت شهادت امام حسين عليهالسلام است. وي هدف امام را اينطور بيان ميكند؛ امام درحالي كه علم به شهادتش در سفر سال ۶۱ هجري داشت، براي تشكيل حكومت قيام كرد و در اين مسير و هدف به شهادت نائل شد.
طرفداران نظريه جمع در كتاب عاشوراشناسي برآنند كه امام حسين(ع) ميدانست در بعد از ظهر دهم محرم سال ۶۱ در سرزمين كربلا به شهادت ميرسد. اما اين علم، و اساسا علم غيب امام معصوم، تاثيري در عمل ندارد و تكليفآور نيست و امام نميتواند آن را مبناي تصميم و عمل قرار دهد. امام موظف است به عملي كه از طريق عادي و با شواهد و قرائن به دست ميآورد، عمل كند.
اما در جواب به اين پاسخ كه شهادت هدف نيست بلكه نتيجه است اما اين سوال پيش ميآيد كه اگر هدف امام شهادت نبوده پس چه بوده است؟