اميرحسين آريانپور
از حزب توده تا نظريهپردازي
در جامعهشناسي
محمود فاضلي
اميرحسين آريانپور كاشاني جامعهشناس، نويسنده، فرهنگنويس، مترجم، استاد دانشگاه، انسانشناس ماركسيست و از اعضاي حزب توده در سال 1303 در كاشان بهدنيا آمد. از 13سالگي به ترجمه و نگارش پرداخت و از 15سالگي به بعد، جز معلمي كه در مواردي با كتابداري، ترجمه و كتابنويسي همراه بود، شغلي پيش نگرفت. دوران متوسطه را در دبيرستان مشهد گذراند و در سال 1321 مدتي در دانشگاه امريكايي بيروت تحصيلات خود را در رشته علوم اجتماعي گذراند. پس از بازگشت به ايران در رشته فلسفه و علوم تربيتي در دانشگاه تهران ليسانس گرفت. همچنين در دو رشته علوم سياسي و ادبيات فارسي در دانشگاه تهران نيز ليسانس گرفت. آريانپور بعد به انگلستان رفت و در رشته ادبيات انگليسي تحصيلات خود را دنبال كرد و از دانشگاه كمبريج فوقليسانس گرفت. سپس راهي امريكا شد و در دانشگاه پرينستون موفق به اخذ دانشنامه دكتراي علوم سياسي اجتماعي شد. همچنين در رشتههاي ادبيات فارسي و فلسفه نيز از دانشگاه تهران دكترا گرفت و به استخدام دانشگاه تهران درآمد. آريانپور به زبانهاي آلماني، فرانسه و انگليسي تسلط كامل داشت و با زبانهاي لاتين، عربي و ايران باستان آشنا بود. او صدها معادل فارسي براي واژههاي بيگانه ارايه كرد كه بسياري از آنها مورد استفاده قرار گرفتهاند. كار بزرگ او در اين زمينه كه حاصل 50 سال تحقيق وي بهشمار ميرود، فرهنگ تفصيلي چهارزبانه است كه بهطور عمده، واژههاي فلسفه و علوم اجتماعي را در بر ميگيرد. وي مدتي نيز در شركت نفت ايران و انگليس و انجمن فرهنگي ايران و انگليس به فعاليت مترجمي و كتابداري مشغول بود. در سال1341 به عنوان دبير در دانشسراي عالي تهران بهتدريس پرداخت و در امتحان دانشياري هم پذيرفته شد و در دوره فوقليسانس دانشكده معقول و منقول به تحصيل ادامه داد و در همان سال، كه همزمان با تاسيس حزب سوسياليست ملي بود، به همكاري با آن دعوت شد. آريانپور كه با مباني ديني مخالفت داشت، در سال 1342 سفري يك ماهه به شوروي داشت و در يكي از كلاسهاي درس دانشگاه گفت: «چرا بايد در دانشگاه مسجد ساخته شود، اين اصولا كهنه و پوسيده است.» او كه در انجمن دوستداران سازمان ملل متحد، انجمن فرهنگي ايران و انگليس، انجمن فرهنگي ايران و امريكا، انجمن فرهنگي ايران و شوروي و انجمن فلسفه و علوم انساني يونسكو عضويت داشت، در مجله سخن مقالاتي منتشر ميكرد. ساواك در گزارشي به سال 1346 وي را داراي مدرك دكتراي جامعهشناسي از امريكا، كه يك مدرك دكترا نيز از دانشگاه تهران دريافت و سپس به عنوان استاد دانشگاه بهتدريس مشغول شده، معرفي و درباره او نوشت: «در هيچيك از احزاب سياسي عضويت نداشته، علاقهمند به حفظ رژيم موجود و از انقلاب سفيد شاه و مردم پشتيباني ميكند و چنانچه تحبيب شود و حق او ادا گردد، به بهترين نحو در دانشگاه ميتوان از او استفاده كرد.» آريانپور در طول دوران تدريس و حيات علمي خود بهويژه در شناخت و تبيين انديشههاي جامعهشناسان عصر كلاسيك از جمله اگوست كنت، ماكس وبر، اميل دوركيم، جورج هربرت ميد و... تلاشهاي فراواني داشت. وي در زمينه پيدايش جامعهشناسي و فرآيند شناخت جامعهشناسي، تحقيقات و مكتوباتي از خود به يادگار گذاشت. او از نخستين مولفان و مترجمان آثار جامعهشناسي ايران بود كه با نوشتههايش، براي نخستينبار كنگرههاي علمي جامعهشناسي را به شيوههاي آكادميك به علاقهمندان شناساند. اثر مهم آريانپور كه تا سالها ذهن دانشجويان را برپايه دستگاه جامعه شناختي فعال كرد، جامعهشناسي هنر نام دارد. آثار و تاليفات ديگر او عبارتند از: در آستانه رستاخيز، فرويديسم و عرفان، متدلوژي تحقيق و ماخذشناسي، زمينه جامعهشناسي كه بعدها، نقدهاي آن بههمراه پاسخهاي آريانپور بهصورت ضميمهاي در بيش از 50 صفحه همراه با چاپ ششم كه ويرايش تازه اين كتاب بود، منتشر شد. از ترجمههاي او ميتوان به «دشمن مردم، تاريخ تمدن، آموزشگاههاي فردا، سير فلسفه در ايران» و دهها مقاله در نشريات مختلف اشاره كرد. آثار متعددي از ايشان در زمينه تأليف و ترجمه باقي مانده است كه ميتوان به ترجمه كتابهاي «ارمغان جنگ» دافنه دو موريه، «آموزشگاههاي فردا» جان ديويي، «دشمن مردم» هنريك ايبسن، «تاريخ تمدن» ويل دورانت (كتاب اول بخش سوم، كتاب دوم بخش اول)، «مقدمهاي بر فلسفه آموزش وپرورش» جان ديويي، «علم اخلاق» ارسطو، «بزرگ مردان تاريخ» دونالد كل روس پيتي، «زمينه جامعهشناسي» آ.ك. برن و نيمكف و «سير فلسفه در ايران» اقبال لاهوري اشاره كرد. همچنين او كتابهاي «تعليمات اجتماعي براي سال اول دبيرستان» همراه حسن مينوچهر، «تعليمات اجتماعي براي سال سوم دبيرستان» همراه مهدي محقق، «متدولوژي تحقيق و مأخذشناسي» (آيين پژوهش)، «ايبسن آشوب گراي» (كاوشي در زمينه جامعهشناسي هنر، «دو منطق: ايستا و پويا»، «در آستانه رستاخيز» و «فرهنگ چهارزبانه (فارسي، انگليسي، فرانسه و آلماني)، «طبيعت، حيات، منشا و تكامل آن» را تاليف و دهها مقاله در مجلات ماهنامه «جامعه معلمين»، «صدف»، «جهان نو»، «سپيده فردا»، «سخن»، «كتاب هفته»، «نامه دانشسراي عالي»، «پيام نوين»، «فردوسي»، «كلك» و «دنيا» منتشر كرد. بهواسطه روحيه او، بارها از سمت خود اخراج شد. او در سال 1322 از دانشگاه ادبيات دانشگاه تهران، در سال 1335 از موسسه علوماداري دانشگاه تهران، در سال 1347 از موسسه تحقيقات و مطالعات اجتماعي دانشگاه تهران، در سال 1355 از دانشكده الهيات و معارف اسلامي اخراج و قبل از اينكه پاياننامه دانشگاهي خود را با درجه دكترا، در دانشگاه «پرينستون» امريكا به پايان برساند از امريكا اخراج شد.آريانپوراز سال 1359 و از دوران بازنشستگي به بعد خلوت گزيني اختيار كرد. در سالهاي پايان عمر خود به بيماري پاركينسون دچار شد و در سال 1380 در سن 77 سالگي درگذشت.