داستان دو شهر و يك جنگ
مرتضي ميرحسيني
سرانجام تسليم شدند و شكست را پذيرفتند. عزم به جنگ و مقاومت داشتند، اما بمبهاي اتم كه يكي بعد از ديگري روي هيروشيما و ناكازاگي افتادند كارشان را تمام كرد. آن اوايل حتي نميدانستند با چه سلاحي مواجهند. خبرنگاري محلي به نام جينجي ساتو كه براي تهيه گزارش به ناكازاگي رفته بود، نوشت «تا اين موقع اطلاعاتي در مورد ماهيت اين بمب جديد منتشر
نشده است. بسياري از مردم نام اين بمب را پيكادون (جرقه و صدا) گذاشتهاند. بعضيها بر اين باورند كه اين بمب نيرويش را از خورشيد ميگيرد، زيرا هر دو بمب در روشنايي روز انداخته شدند.»
خسارت و تباهي اين دو بمب بسيار زياد بود و همه محاسبات و پيشبينيهاي ژنرالهاي ژاپني را بههم ريخت. اما باز چند نفري از آنان بر ادامه جنگ پافشاري ميكردند.
مثلا نهم آگوست ژنرال آنامي، وزير جنگ در پيامي خطاب به مردم ژاپن گفت: «من بر اين باورم كه اگر جنگ را ادامه دهيم، حتي اگر مجبور باشيم علف بخوريم و روي زمين بخوابيم، قادر خواهيم بود كه به نتيجه برسيم. اين تجسم روح جنگاوري نانكو است كه ميگويد تا جان در بدن داريم براي نجات كشور خود نبايد از هيچ كاري دريغ كنيم.» شايد واقعا به آنچه ميگفت باور داشت و آماده بود ماجرا را تا به انتها
دنبال كند.
عدهاي از رهبران ژاپن با او همعقيده بودند و همچنان شعارهاي ميهنپرستانه را تكرار ميكردند. اما برخي ديگر ميديدند كه مقاومت بيفايده است و جز مرگ و ويراني بيشتر، هيچ نتيجهاي ندارد. بيشترشان تا همين چند روز قبل از تصميم به ادامه جنگ دفاع ميكردند، اما بمب هستهاي معيارها را تغيير داده بود (بعد از بمباران هيروشيما، همه خطوط ارتباطي آنجا با توكيو قطع شده بود. خلباني را براي بررسي ميزان تلفات و خسارات به هيروشيما فرستادند و او همين كه به آسمان شهر رسيد، گفت «شهر سر جايش نيست!»). هري ترومن، رييسجمهور امريكا هم به صراحت ميگفت «آن حمله صرفا هشداري بود براي حوادثي كه بعدا اتفاق خواهد افتاد. اگر ژاپن تسليم نشود، بمبهاي ديگري روي مراكز صنايع نظامياش افكنده خواهد شد و متاسفانه هزاران غيرنظامي جان خود را از دست خواهند داد.» در چنين شرايطي تصميمگيري براي دولت ژاپن- كه شعارش جنگ تا آخرين نفر بود- كار آساني نبود و استدلالهاي موافقان و مخالفان تسليم به نتيجهاي مشخص منتهي نميشد تا اينكه خود امپراتور هيروهيتو مسووليت همهچيز را پذيرفت و دستور به تسليم داد. گفت براي ختم خونريزي و شقاوت چارهاي جز تسليم نداريم و حتي اگر بهاي تسليم، پايان حكومت من باشد، اين بها را ميپردازم؛ «من نميتوانم رنج بردن مردم بيگناهم را بيش از اين تحمل كنم. پايان دادن به جنگ تنها راه برقراري صلح در جهان و نيز آسوده كردن ملت از اين مصيبت هولناك است، مصيبتي كه هماكنون از آن رنج ميبرد.» چند روز بعد، با مردم هم سخن گفت؛ «دشمن وحشتناكترين بمب جديد خود را به كار گرفته است، بمبي كه قدرت تخريبي آن به راستي محاسبهنشدني است. چنانچه به جنگ ادامه دهيم، نه تنها نتيجهاش شكست مطلق و محو ژاپن خواهد بود، بلكه به محو تمدن بشري نيز خواهد انجاميد.»ماجراي تسليم شدن ژاپن از نهم آگوست 1945 شروع شد و سرانجام دوم سپتامبر، با امضاي اسناد تسليم - روي ناو جنگي يواساس ميسوري- به پايان رسيد. جنگ دوم جهاني نيز همانجا رسما خاتمه يافت.