بياييد انسان باشيم
از روز چهارشنبه هشتگ «سايه» در توييتر فارسي داغ است. آنچه ميخوانيد منتخبي از اين توييتهاست.
«جناب ابتهاج چه دلتنگ نوشته بود؛ روزگاري است كه همصحبتِ من تنهايي است»، «سايه ما با هفت هزار سالگان سربهسر شد. شاعري برآمده از گيلان، شاعري نامدار و نه صرفا شاعر، بلكه پژوهشگر ادبيات و موسيقيشناس، آن را بر جريده عالم ثبت كرد و عملا علمدار زيبايي و جاودانگي در اين روزگار شد»، «خيلي دلم ميخواست براي درگذشت هوشنگ ابتهاج يه بيت از شعرشو توييت كنم با هشتگ استاد آندرلاين سايه اما چون تنها شعري كه ازش ميشناسم به در نگاه ميكنم دريچه آه ميكشد هست، بنابراين هيچ كاري نكردم؛ دروغ كه ندارم»، «يلدا ابتهاج، دختر هوشنگ ابتهاج در حساب اينستاگرام خود نوشت: «با هماهنگيهايي كه با ايران انجام شد، مراسم تشييع پدرم از كنار درخت ارغوان (در تهران) انجام خواهد شد و از آنجا براي خاكسپاري به سمت شهر رشت خواهيم رفت»، «خاك رشت فرزند خود هوشنگ ابتهاج را در آغوش ميكشد، بعد از موافقت خانواده، وزارت ارشاد با هماهنگي وزارت خارجه در حال انجام تشريفات انتقال پيكر استاد به ايران هستند، به دستور وزارت ارشاد و استاندار گيلان ستاد بزرگداشت و خاكسپاري در ارشاد گيلان تشكيل شد. امور از اين ستاد مديريت و اطلاعرساني خواهد شد»، «صحبت از كسي كه دنيا را ترك گفته آسان است، چراكه او نميتواند جواب بيمهريها را بدهد. هوشنگ ابتهاج در مجموعه دوجلدي پير پرنيان انديش به صورت مفصل به بسياري از شايعات پاسخ گفته. پس انصاف است حال كه دستش از زمين و زمان كوتاه شده از محسناتش بگوييم و به روانش درود بفرستيم كه حقا حافظ زمانه ما بود»، «جايي كه هوشنگ ابتهاجها و شجريانها و... يك روز سقف آسمانند و روز ديگر كف زمين توقعي نداشته باشيد كه درست قضاوت شويد كارتان را بكنيد، كار درست را، بعدها خواهند فهميد»، «هميشه به دوستان نزديكم توصيه ميكنم كه دنيا خيلي بزرگ است و جا براي همهمان هست. پس لازم نيست براي موفقيت، كسي را به زير بكشيم يا اداي كسي را در بياوريم، فقط خودت باش و بهترين خودت باش، همين»، «تو رو خدا جنازه هوشنگ ابتهاج را حتما بياريد ايران دفن كنيد. فردا روز حوصله نداريم بيفتيم اين سازمان و اون سازمان بينالمللي كه ثابت بكنيم اين بابا ايراني بوده»، «از قديم گفتهاند كه وقتي بد مياد، پشت هم مياد. خاطرهشان را از ياد نبريم و گرامي داريم»، «چه خوب گفت هوشنگ ابتهاج: اما چه بايد گفت؟! از انسان نماياني كه ننگنام انسانند، درنده خويان كه همدندان گرگانند، آنان كه عشق و مهرباني را در دستهاي كور و كين كشتند. بياييد انسان باشيم...»، «پيش چشم تو بميرم كه مست است، بيا تا به خوشباشي مستان مي نابي بخوريم، صله سايه همين جرعه جام لب توست، غزلي نغز بخوانيم و شرابي بخوريم»، «امروز با عبدالله كوثري درمورد سايه صحبت ميكردم. كوثري از هفده سالگي خانه سايه ميرفت و شعرهايش را براي او ميخواند، كوثري توصيف جالبي از سايه كرد. گفت: سايه از همان چهل سالگي كه من ديدمش وقار خاصي داشت. هر چند تبختر ابلهانه نبود. آدمي بود كه به قول حلاج «ما دانيم قدر ما» ميگفت»، «فرق است بين ارغوان تمثيلي و ارغوان فيزيكي. هيچ فكر كردهايد اگر در شعر ارغوان خود درخت مادي طرف گفتوگو بود، شعر سست ميشد؟ وقتي ارغوان ارغوان راه مياندازيد، كمي بيشتر فكر كنيد. شعر را عوامانه نفله نكنيد. ارغوان سايه در جهان مادي نيست» و «حسين دهباشي يك گفتوگوي تصويري، مفصل و منتشر نشده با ابتهاج داره كه بنا به درخواست سايه قرار بود بعد از مرگش منتشر بشه. بيصبرانه منتظرش هستم. اين مصاحبه براي سال ۹۶ و قبل از سفر آخر ابتهاج به آلمانه.»