• ۱۴۰۳ جمعه ۶ مهر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5280 -
  • ۱۴۰۱ چهارشنبه ۲۶ مرداد

خاطره‌اي از يك پدر اسير

عثمان مزين

انسان به عنوان موجودي آزاد و رها خلق شده و مي‌تواند طبق آزادي اعطايي و موجود در ذات خود زندگي كند كه بر همين اساس هم حق دارد محل زندگي خود را تعيين كرده و يا به شهر و روستاي ديگري كوچ كند. ايجاد محدوديت بر حق انسان‌ها براي زندگي در فضاي آزاد شديدترين و سخت‌ترين شكنجه است كه تمامي ابعاد زندگي يك انسان و بستگان و اعضاي خانواده را تحت تاثيرات ناگوار خود قرار مي‌دهد. از ديرباز هم زندان و اسارت يكي از ابزار موجود در دست حاكمان بوده تا با توسل به آن مخالفان خود را محبوس سازند تا با حبس مخالفان، مانع تحقق مقاصد و اهداف مخالفان شده و با ساقط كردن آنان از زندگي موجبات سكوت و عدم فعاليت مخالفان را فراهم سازند. در جنگ‌ها هم يكي از راه‌هاي تضمين پيروزي بر نيروي مقابل اسارت و به بند كشيدن سربازان جبهه مقابل بوده است كه اين روش همچنان ادامه دارد.
در جنگ هشت ساله عراق عليه ايران، افراد زيادي از نظاميان و غيرنظاميان به اسارت كشور عراق درآمدند كه برخي از آنان بيش از ده سال هم شرايط ناگوار و سخت اسارت را تحمل كردند. در جريان جنگ و عمليات نظامي بيشترين صدمات به نيروهاي غيرنظامي وارد مي‌شود چون آنان اصلا در جنگ دخالت نداشته و فاقد هرگونه دانش مقابله با طرف مقابل يا اسلحه و تجهيزات دفاعي بوده و عقل و منطق ايجاب مي‌كند كه جنگ و اثرات آن به غيرنظاميان تسري پيدا نكند كه در جنگ هشت ساله مزبور به وضوح شاهد قرباني، مجروح و اسارت نيروهاي غيرنظامي هستيم. از جمله اينكه بيش از 70 درصد آزادگان و اسراي شهرستان سردشت افراد غيرنظامي هستند كه در مناطق مرزي و بدون دخالت در عمليات نظامي به بند اسارت گرفتار آمده‌اند. در سال 59 در زمان حضور پدرم در مناطق كشاورزي اطراف روستا توسط نيروهاي عراقي به اسارت درآمد كه در آن زمان بنده و دو برادرم تحت مسووليت پدربزرگ و مادر خود قرار گرفتيم و مدت‌هاي مديد هيچ خبري از وضعيت و محل نگهداري پدر در دست نبود اما در اين مدت پدربزرگم راهي كشور عراق شد و تمام تلاش خود را براي آزادي فرزندش به كار برد ولي گويا دولت عراق از همان زمان و حتي قبل از شروع جنگ عزم خود را براي اسارت افراد غيرنظامي و كشاندن جنگ به مناطق مسكوني  جزم كرده بود و هر روزه اخبار جديدي از اسارت مردم به دست نيروهاي عراقي منتشر مي‌شد.
فقدان پدر در دوران طفوليت كه دوران تشكيل شخصيت و پرورش روحي و جسمي است واجد اهميت بوده و تحمل توامان درد يتيمي و آوارگي ناشي از جنگ و فقدان حامي و سرپرست براي سه كودك كه مجبور به ترك روستا شده و به اجبار بايد در شهر زندگي كنند بسيار سخت و طاقت‌فرساست، خصوصا اينكه هر روز شاهد گسترش جنگ بوديم. در زمان اسارت سرپرست خانواده، قطعا بيشترين صدمات بر روي خانواده و افراد تحت تكفل زنداني وارد مي‌شود و فقدان سرپرست و نبود منبع درآمد موجب به خطر افتادن معيشت و زندگي فرزندان گرديد. متاسفانه در اين گونه موارد خانواده اسراي غيرنظامي هم گرفتار تبعيض مي‌شوند، چون سازمان‌هاي حمايتي صرفا خود را در قبال خانواده و فرزندان اسراي نظامي مسوول و پاسخگو دانسته و عملا خانواده اسراي غيرنظامي به فراموشي سپرده شده و مورد بي‌توجهي مطلق قرار مي‌گيرند.
در زمان اسارت، خانواده و فرزندان اسير همواره در انتظار شنيدن خبر پايان جنگ و آزادسازي و تبادل اسرا هستند. با شنيدن كوچك‌ترين خبر در مورد تغييرات مقامات يا موفقيت نظامي طرفين يا پيشنهاد صلح به طرفين جنگ، موجي از شادي و قرار گرفتن طرفين در پشت ميزهاي مذاكره ايجاد خواهد شد. اما طولاني شدن جنگ و توسعه جبهه‌هاي جنگ اميد به پايان جنگ را تبديل به يأس و نااميدي مي‌كرد كه به ياد دارم در هر موقعيتي و در زمان بيان شكر نعمت‌هاي الهي بر سر سفره همواره به زبان و به قلب پايان جنگ و بازگشت اسرا را از خداوند طلب كرده و در زمان حضور مقامات در شهرستان اولين خواسته‌اي كه به صورت مكتوب هم بيان مي‌شد خاتمه دادن به جنگ و تلاش براي برگشت اسرا بود.
در طول اسارت ده ساله پدر، هيچ تماس و خبري از جانب اسرا در دست نبود و هر سال يك عكس گروهي و چندين نامه با متن ثابت كه صرفا خبر از ادامه حيات اسير مي‌داد واصل مي‌شد كه چون اسرا حق درج هيچ مطلبي جز صحت و سلامت و زنده بودن خود نداشتند كه آن هم اميدواركننده بود، عكس اسرا هم به صورت گروهي بود كه براي تشخيص نام خود را بالاي سر خود مي‌نوشتند. اسرا در تصاوير داراي لباس متحدالشكل بودند. پس از خاتمه جنگ و مذاكره طرفين، تبادل اسراي طرفين شروع شد و هر روز شاهد بازگشت چندين اسير و حضور مردم جهت استقبال از آنان بوديم. در مرداد و شهريورماه سال 68 تكاپو و جنب و جوش خاصي در شهر حاكم بود و به محض اعلام خبر بازگشت تني چند از اسرا مردم به صورت گسترده در ورودي شهر از آنان استقبال مي‌كردند كه در روز بازگشت پدر اعلام شد كه آن روز دو آزاده به شهر برمي‌گردند. همگي در ورودي شهر حضور داشتيم كه وارد شهر شدند و چون شناخت دقيقي از سيماي پدرم نداشتم به مدت نيم ساعت در آغوش يكي از آن دو آزاده بودم كه بعدا متوجه شدم پدرم نبوده است. نكته جالب اين بود كه آن آزاده پسري هم‌سن من داشته و به تصور اينكه پسرش را در آغوش گرفته من را در آغوش گرفته بود. معضلات و مشكلات خانواده‌ها و اسرا پس از بازگشت شكل جديدي يافته زيرا نگهداري در شرايط سخت زندان‌هاي غيراستاندارد و شكنجه‌هاي طولاني‌مدت جسمي و رواني موجب گرديده تا صدمات ناگواري بر آنان وارد شود و زندان آنان را در شرايط سكون قرار داده و حتي متناسب با گذشت زمان  با وضعيت جديد خود را تطبيق ندادند، شخص اسير حدود ده سال در شرايطي قرار گرفته كه زمان براي وي متوقف شده اما خانواده وي بر اساس اقتضائات زماني دچار تحول شده و تاحدودي آزاده به عنوان عضو جديدي از جامعه محسوب مي‌گردد و از اين حيث ضرورت انطباق آزاده و خانواده با شرايط جديد كمترين اقدام لازم صورت نگرفته است.
اثرات صدمات دوران اسارت و عدم امكان پذيرش شرايط جديد به تدريج آشكار شده و بين آزاده و خانواده‌اش فاصله‌اي بزرگ ايجاد نموده و به عينه شاهد اختلاف سليقه و نگرش آزاده با شرايط جديد بودم كه متاسفانه شكنجه‌هاي جسمي و رواني موجب مرگ زودرس و بروز بيماري‌هاي روحي و رواني آنان گرديد.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون