ادامه از صفحه اول
ارزشهاي خبري بر تارك رسانههاي نوين
ارزشهاي نهفته در خبر همچنين قادر است بستري از كامنتهاي (پينوشتها) را نيز با خود همراه كند آنگونه كه شايد اصل خبر در كنار كامنتها محو و ارزشهاي تازهاي از خبر خلق شود كه مخاطب تازهاي را با خود همراه كند اينجاست كه تفاوتها ميان رسانههاي نوين و جريان اصلي بيشتر نمود پيدا ميكند!
نكته بعدي در تفاوت نمود ارزشهاي خبري در رسانههاي نوين و جريان اصلي آن است كه به دليل ماهيت اين نوع رسانهها و حضور مخاطب فعال ارزشهاي خبري كه قبلا توسط روزنامهنگاران بنا به ذوق و سليقه و رويكرد آنها قادر به شكلدهي به خبر بود، در اين رسانهها هر موضوع كه از نظر مخاطب جذاب باشد قادر است ماهيت خبري به خود بگيرد هر چند ارزشهاي خبري مورد نظر روزنامهنگاري رسمي را در بر نداشته باشد؛ به عبارتي ارزشهاي خبري در رسانههاي نوين وسعتي به جمع همه رويدادهاي زندگي بشري پيدا كردهاند كه گزينش آن ديگر از سوي خبرنگاران حرفهاي نيست بلكه اين مخاطبان هستند كه آنها را به امري خبري تبديل ميكنند.
اين مهم توسط دكتر شكر خواه به روشني آورده شده است «به نظر ميرسد كه اكثريت قريب به اتفاق روزنامهنگاران ـ حتي به گونهاي غيـرارادي ـ بـه ارزشهاي خبـري توجـه ميكنند و لـذا نميتوان با خوشبيني اين راي را پذيرفت كه رويدادها خودشان باعث انتخاب خود ميشوند. شـايد گيتـاچمن (Gaye tuchman)پژوهشگر عرصه ارتباطات، بهتر از هر كس اهميت گزينش خبر به وسيله روزنامه نگران متعهد را دريافته و موشكافي كـرده اسـت. او ميگويد: داوري در قبال خبر، دانش مقدس و توانايي پنهاني است كه روزنامهنگاران را از ديگران متمايز ميسازد»(1)
در اين ميان توجه به اين اصل هم قابل تامل است كه با تولد رسانههاي نوين سبكهاي زندگي هم تغييرات ويژهاي داشتهاند كه نمود آنها در فضاي رسانههاي نوين و عرصه اجتماعي قابل مشاهده است لذا ارزشهاي جديد خلق يا ارزشهايي متحول شدهاند كه در عرصههاي خبررساني ورود پيدا كردهاند كه شايد پيش از اين در قالب خبر تعريف نميشدند!
نكته بعدي كه در خصوص ارزشهاي خبري ميتوان طرح كرد دور شدن آن از فضاهاي تسلط صاحبان رسانهها و عناصر ذينفوذ در آن است مفهومي كه تا پيش از اين ميتوانست ارزشهاي خبري را در بستر خواست آنها مفهومدار كند و نشر دهد اما با حضور همگاني در رسانههاي نوين و گسترده شدن ارزشهاي خبري و صاحبان جديدي كه در عرصه رسانههاي نوين حضور دارند يعني مخاطبان اين ارزشها از خواست و رويكرد آنها فاصله گرفته است!
اگر تا پيش از اين كشورهاي در حال توسعه با مفاهيم فقر، توسعهنيافتگي(2).....كه در اختيار صاحبان رسانهاي بود معرفي ميشدند امروز به دليل تنوع و گستردگي توليدكنندگان خبر از همه بخشهاي جهان در يك بستر برابر و زمان برابر موضوعات موفقيتها و پيشرفتها و.... نيز فرصت انتشار پيدا كردهاند و ارزشها از انحصار صاحبان رسانه خارج شده است! درنهايت به نظر ميرسد مساله ارزشهاي خبري در رسانههاي نوين با افت و خيزهايي روبهرو شده كه بخشي از آن پايدار و بخشي ديگر به آن اضافه شده و كارگرداني آن به مخاطبان بازگشته است!
1-https: //shirazu.ac.ir/documents/12058/78065/fileh%20ketabeh%20%27khabar%27.pdf
2-http: //nazarnews91.blogfa.com/post/20
افغانستان يكسال پس از سلطه طالبان
از همينرو به صورتي البته مبهم و دوپهلو از تجديدنظر در نوع تعاملشان با ديگر گروههاي قومي و مذهبي و نحوه رفتارشان با جامعه زنان افغانستان خبر ميدادند.
تحولات يكسال گذشته اما نشان ميدهد كه تغيير معناداري در ايدئولوژي طالبان روي نداده اما در عين حال، شرايط اجتماعي افغانستان پس از تجربه 20 سال سياست به نسبت باز فرهنگي و سياسي، دستخوش چنان دگرگونيهاي ژرفي شده است كه عملا طالبان را از تكرار برخي رفتارهاي بسيار خشن گذشته خود باز ميدارد.
بالطبع ميتوان فهرست بلندبالايي از عدم پايبندي طالبان به وعدهها و تعهداتشان درباره تشكيل دولت فراگير، به رسميت شناختن حقوق زنان و به خصوص حق تحصيل فراگير آنها و اعمال خشونت عليه نهادهاي مدني و نيروهاي منتقد ارايه كرد و طالبان را به ادامه رفتار گذشتهشان متهم ساخت.
در عين حال فهرست ديگري از نوع رفتار طالبان در حوزههاي مختلف ميتوان تدارك ديد كه از كاهش خشونت آنان نسبت به دوران حكمراني قبل حكايت دارد. اين تغيير نسبي رفتار اما به نظر نميرسد داوطلبانه و از سر تصميم و اراده صورت گرفته باشد، بلكه موانع اجتماعي پيش روي طالبان در جامعه افغانستان آن را به آنها تحميل كرده است.
به سخن ديگر، اگر طالبان هيچ مانعي پيش روي خود نميديدند به احتمال بسيار، دوباره هر سطح از تحصيل زنان را ممنوع و آنان را در كوچه و خيابان مجبور به پوشيدن برقع ميكردند. اعمال چنين سطحي از زور و تحميل اما از حيطه قدرت طالبان خارج است. آنها پس از تسلط بر افغانستان با اعتراض مدني زنان در صورتهاي مختلف آن روبهرو شدهاند و افزون بر آن، مشكلات بيشمار در همه حوزهها، اقتدار آنان را به چالش كشيده است.
طالبان پس از يكسال سلطه برافغانستان هنوز مورد شناسايي هيچ كشوري قرار نگرفتهاند. اقتصاد ضعيف آنان همچنان تحت تحريمهاي بينالمللي است. خيل مهاجرت نيروهاي تحصيلكرده و نخبه و حتي افراد جوياي كار و شغلِ عادي از كشورشان همچنان ادامه دارد. تامين امنيت كه به عنوان مزيت مطلق طالبان نسبت به دولت سابق و ديگر گروههاي افغان معرفي شده و به همين دليل بخشي از جامعه افغانستان را به سمت آنان كشيده، همچنان دستخوش بحران است و عمليات انتحاري از سوي گروه تروريستي داعش خراسان عليه اهداف غيرنظامي به داستاني ادامهدار تبديل شده است.
با چنين شرايطي، طالبان براي تداوم حكمراني خود بر افغانستان راهي جز نرمش و ملايمت در برابر مطالبات اجتماعي و سياسي و فرهنگي بخش بزرگي از مردم جامعه خود ندارد. سختگيريهاي بيشتر، حكومت آنان را متزلزل خواهد كرد.