بحث شيرين زبان
حسن لطفي
عادت دارم اولين نيمساعت هر كلاسي را به نزديكتر شدن به حاضران بگذرانم. گمان ميكنم اگر يخ بين ما آب نشود نتيجه دندانگيري حاصل نميشود. شايد روشهاي بهتري هم باشد اما بيشتر وقتها از تاثير اين نيمساعت راضي بودهام. نيمساعتي كه در آن اشاره مستقيمي به موضوع اصلي كلاس نميكنم. صبر ميكنم تا حاضران براي ورود به آن موضوع آماده باشند. بعد پس از گفتن خب حالا نوبت بحث شيرين، موضوع اصلي را ميگويم وارد بحث ميشويم. آن روز هم همين كار را كردم. قرار بود درباره آيين نگارش و زبان فارسي حرف بزنيم. نيمساعت كه تمام شد و چهره عبوس حاضران به صورتهاي بشاش و خندان تبديل شد، گفتم حالا نوبت بحث شيرين زبان است. يكي از حاضران كه بعدها فهميدم شوخطبع و بذلهگوتر از بقيه است، حرف تمام نشده، گفت: آقا يه كلهپاچهفروشي خوب همين نزديكيهاست، زباناش حرف نداره! حرفش چهره من و ديگران را خندانتر كرد. بيآنكه بخواهد و بخواهم باعث شد به چند سال قبل برگرديم. به دورهاي كه افراد صاحبنظري همچون بهاءالدين خرمشاهي و ابوالحسن نجفي بحث درباره كژتابيهاي زبان فارسي را با شدت تمام دنبال ميكردند. اگر اشتباه نكنم كتاب خوب غلط ننويسيم، ابوالحسن نجفي هم همان سالها چاپ شد. كتابي كه موافق و مخالف كم نداشت. موافقاني كه نگران غلطهايي بودند كه زبان فارسي را به سمت نابودي ميكشاند و مخالفاني كه معتقد بودند غلط نوشتن و تغيير زبان بخشي از ماهيت زبان است. جالب اينجاست كه شوخي برآمده از آب شدن يخ رابطهها بار ديگر موافقين و مخالفين جديدي به وجود آورد. افرادي كه سن بعضيهايشان به آن بحثها و مطالب قد نميداد. مطالبي كه در زمانه اهميت و تاثير بيشتر روزنامهها و نشريات ادبي، فرهنگي، هنري و سياسي چاپ و بازنشر شده بودند. با آنكه بيشتر حاضرين حداقل 16 سالي سابقه تحصيل داشتند و اين سابقه نتوانسته بود علاقه در نوشتن را در آنها بيشتر كند (چراكه ترجيح ميدادند به جاي نوشتن حرف بزنند و بعضيهايشان معتقد بودند گفتار قدرتمندتر از نوشتار است) اما هنگام بحث آنچنان با حرارت از عقايد خود دفاع ميكردند كه براي لحظهاي مبهوت جدال كلامي آنها شدم. اينكه مثل بيشتر بحثها هيچ كدام از طرفين موفق به قانع كردن طرف مقابل نشد، بماند. اما اين گفتوگو كمك كرد تا بحث كارگاهي آن روز درباره زبان فارسي به صورت جديتر و بهتري پيش برود. زباني كه در انتهاي جلسه ارزشي بسيار يافته بود و هنگام خداحافظي كسي دنبال زبان طباخي سر گذر و زبان موجود در دهان خودش نبود. پي زباني بودند كه كلمات عربي، انگليسي، روسي، مغولي و... از زيبايي و شيوايياش كاسته است.