گندم نماي جوفروش!
براي اينكه به كدام سلول برود سر و دست شكسته ميشد. تحصيلكرده تاريخ و مسلط بر علم اقتصاد. روزنامه نگاري شريف و بدون ترديد يك نخبه تمام عيار. اينها را گفتم تا به قول بيهقي در ميانه بدي گفتن و نيك گفتن تعادلي ايجاد نمايم. سعيد خود نماد تعارضهاي وحشتناك است. به برخي از آنها اشاره ميكنم. او در اين مصاحبه و البته در بسياري از جلسات اين نظرات را طرح ميكند. تسلطش بر حوزههاي بحث و البته توان بالاي لفاظي در كنار ميراثي كه از عبيد زاكاني به همراه دارد آدمي را گاهي چنان مفتون ميكند كه ميتواند گندم را به جاي جو به شما قالب كند. سعيد داراي پشتوانه قدرتمند نظري چپ است. چپ كلاسيكي كه در روندها به چپ ديني هم تنهاي زده است. بسياري از تحليلهاي سعيد به نظرم ريشه در فهم ديالكتيكي يا ماترياليسم تاريخي دارد. تاريخ و اقتصاد كه او در هر دو تنفس كرده، ابزار فاوست گونهاي در او شكل داده است. سعيد در ماههاي اخير سخناني بر زبان جاري ميكند كه قابل فهم نيست اما توجيهكننده شرايط موجود قدرت در ايران است. بسياري ماجرا را به آن نوار صوتي تقليل ميدهند، اما من كه با او در بدترين شرايط زيست كردهام ميدانم تا چه اندازهاي شريف و اصيل است. مشكل سعيد ليلاز به تعارضي برميگردد كه موجب اين التقاط ميشود. او در جبهه اصلاحطلبان است، اما مانيفستي كه از جهان پيراموني ارايه ميدهد، راست افراطي در ايران را مدهوش ميكند. عيب بزرگ سعيد آن است كه به آن متوهمان بيسواد و مكتب نرفته ابزار تئوريكي ميدهد و با بستهبندي زيبا جنسهاي بنجلشان را قابل عرضه ميكند. سعيد امريكا را يك نظام امپرياليستي ميداند -كه هست- از نظر او همچنان مهمترين نبرد تاريخي، اين تعارض طبقاتي است. وي همواره بر اين گزاره تاكيد كرده كه نميتوان به امريكا اعتماد كرد. اين سخن درستي است و با سابقه تاريخي امريكا هم سازگار است اما او پاسخ نميدهد كه آيا در جهان امروز امريكا كه هيچ، به بحرين هم ميتوان اعتماد كرد؟ به پاكستان و افغانستان چطور؟ جهان امروز محل تنازع بقا است. تلاش براي اشغال سهم بيشتر منافع. در علم سياست مدرن بر آن نام منافع ملي نهادهاند. در اين چارچوب نميتوان به هيچ كشوري اعتماد و تكيه كرد. جهاني كه به تعبير تامس هابز، قدرت، قدرت را مهار ميكند. اما ليلاز وقتي با حرارت به رابطه يا گفتوگو و تعامل با امريكا واكنش نشان ميدهد، چشمانش را بر ديگر اقطاب قدرت جهاني ميبندد. مثلا درباره چين و روسيه ساكت است. من نميگويم رابطه با غرب بايد به معناي قطع رابطه با شرق باشد. مهمترين دستاورد اين انقلاب بزرگ، سياست نه شرقي و نه غربي است. يعني امريكا همانقدر منفور است كه بايد روسيه و چين و انگلستان باشند. ما كه نميخواهيم از خاندانهاي سلطنتي اروپايي و امريكا مانند دوره بيسمارك يا دولتهاي تزاري و فئودالي چين عروس بگيريم! ما ميخواهيم از مزيت ارتباط سالم با جامعه جهاني بهره ببريم. هم با روسيه كار كنيم هم با چين و البته اروپا و امريكا. سعيد معتقد است امريكا مترصد خروج از برجام است. شايد چنين هم باشد، اما بايد به عقل سليم آن دولت شك كرد كه چرا براي خروج از برجام دو سال است كه براي بازگشت به برجام تلاش ميكند! به همان دلايلي كه امريكا ميتواند دوباره از برجام خارج شود، براي ايران هم اين امكان متصور است. ليلاز بر اين باور است كه تضامين محكم براي مناسبات ايران و غرب، برجام نيست، بلكه توافقات دوجانبه يا پروژه محور است. اين حرف ميتواند درست باشد، اما با انجام برجام راه آسانتري براي حل و فصل ديگر موارد مورد اختلاف ايجاد ميشود. سعيد لوله توپ را عامل تضمين ميداند و در جاي ديگري تلويحا معتقد است كه دستيابي به بمب اتم تضمين امنيت ژئوپليتيك ايران است. اما سعيد نميگويد كه اگر ما شركتهاي بزرگ امريكا و اروپايي را در پروژههاي بزرگ نفت و گاز، پتروشيمي، مسكن و خودرو و هاب منطقهاي و دهها پروژه ديگر درگير كنيم، باز هم از برجام خارج ميشوند؟ او جواب اين نكته را ميداند. اما چرا چنين تحليل ميكند رمز و راز ماجراست! من با اين نظريه منسوخ مخالفم. جهاني كه سعيد تصوير ميكند به دوره فردريك كبير در پوتسدام مربوط است. دوره پيش از جنگ جهاني اول. اسمش را صلح مسلح نهاده بودند. شبيه همان چيزي كه پيش از پيمان سالت وجود داشت؛ قدرتهاي بزرگ با داشتن بمب اتمي صلح را تضمين ميكنند، چون گرگها شبها روبهروي هم و با چشم بيدار ميخوابند! اما روند توسعه و تغييرات جهاني خلاف اين نظريه را تاييد ميكند. به مهمترين الگوي اين تغييرات در شرق آسيا نگاه كنيد. چين در سال 1979 كه در ايران انقلاب شد، جهش خود را تحت تعاليم چئون لاي و دنگ شيائوپينگ آغاز كرد. مناطق آزاد تجاري سنگ بناي اين تحول شد. در آن سالها نيمي از مردم چين از علف، ساقههاي درخت و هر جنبندهاي كه بر زمين راه ميرفت ارتزاق ميكردند. اصلاح راهبردها امروز چين را تنها در عرض 40 سال به اين نقطه رسانده است. به سعيد عزيزم اين 40 سال را يادآوري ميكنم. 40 سال. مالزي، كرهجنوبي، تايلند و از همه مهمتر ويتنام نمونههايي از اين تغيير راهبرد هستند. امروز كرهشمالي نه توپ كه موشكهاي قارهپيما با كلاهك هستهاي دارد و كرهجنوبي جزو ده كشور عضو باشگاه تريليون دلاريهاي جهان است. سعيد ميداند كه اگر سامسونگ، هيوندايي به مردم كرهشمال كمكهاي غذايي نرسانند، بخشهايي از مردم كرهشمالي از گرسنگي خواهند مرد.
ويتنام كشوري كه در جنگ با امريكا بود. كشوري كه سمبل امثال من و سعيد در سالهاي جواني بود. با سرخوشي شعار ميداديم، امريكا پوشالي است؛ ويتنام گواهي است.
اما امروز ويتنام تغيير كرده است. اگر ويتنام دست از كار بكشد، بسياري از مردمان جهان كفش و پوشاك براي پوشيدن ندارند. سطح درآمد ويتنام در اين حوزه را با پول نفت ما مقايسه كنيد. زماني رفتن به تايلند ممنوع بود، امروز اين كشور در آستانه جهش بزرگي است. سعيد كه اقتصاد ميداند به وضعيت لهستان و بنگلادش بنگرد، آنها سالهاست لوله توپ را مانند فاتحان نبرد ترافالگار ذوب كرده و با موادش شيرهاي برنزي ساختهاند تا توريست جذب كنند.
از سويي سربازي كه گرسنه باشد، نااميد باشد، لوله توپ به كارش نميآيد. برجام براي ايران تنها راه نيست. سعيد حرفهاي مهمي هم زده است. اينكه ايران شاهد فساد سيستماتيك است. بشكه اداره كشور ته ندارد، پس هرچه داخلش ريخته شود هدر ميرود. اين حرف بسيار مهمي است. او سالها نظام مديريتي ايران و بانكها را عامل بدبختي ميداند. اصلا گمانم آن است كه آن حرفهاي شاز را زده تا بتواند اين حرفها درباره فساد گسترده در ايران را بزند! اما اين امر نميتواند نافي برجام باشد. همه شاخصهاي داخلي و بينالمللي نشان ميدهد كه ايران در دوره پس از برجام رشد اقتصادي حيرتانگيزي به خود ديد. گزارش صندوق بينالمللي پول و بانك جهاني در كنار دادههاي بانك مركزي و مركز آمار ايران مويد اين حقيقت است. برجام براي انرژي، خودرو، مسكن، كشتيراني و... فرصتهاي سرمايهگذاري ايجاد كرد. نرخ ارز ثابت ماند و تورم به تك رقمي رسيد. چگونه است تئوريسيني كه در آن دولت در جلسات مختلف از اين دستاوردها حمايت كرده، امروز چنين بيپروا ميگويد خدا كند برجام امضا نشود؟ در ثاني؛ اگر فكر كنيم برجام نجاتبخش ما در همه حوزهها است اين برداشت غلط است. سوال اساسي بايد اين باشد كه پس از برجام آيا دولت انقلابي آمادگي دارد كه از شرايط جديد به سوي اقدامات بنيادي رهسپار شود، يا اين بهانهاي براي پولپاشيهاي فسادآور خواهد شد. برجام تنها در داخل يك پلن بزرگتر براي توسعه ايران معنابخش خواهد بود، وگرنه تنها فرصت كوتاهي براي تنفس به دولت خواهد داد. از سويي، براساس تمام مطالعات بينالمللي، هيچ كشوري در جهان، پس از جنگ دوم جهاني، بدون روابط خارجي مطلوب نتوانسته وارد مدار توسعه شود. تاكيد ميكنم، هيچ كشوري. جامعه بينالملل تنها امريكا نيست، اما اگر كسي فكر كند، جامعه بينالمللياي وجود دارد كه در آن امريكا نقشي بازي نميكند، دنيا و مناسباتش را نشناخته است. ميتوان صورتبندي و مرزبندي دقيقي با آن كشور تدارك ديد و استقلال هويتي خود را -چنانكه روسيه و چين و هند كردهاند- حفظ كرد و با اقتدار و عزت از مزاياي حضور در جامعه و اقتصاد بينالمللي سود برد. به قول ماهاتير محمد؛ مالزي به شير اين گاو چشم داشت و ما به شاخهاي آن!