خبرخوان
رمان آيات شيطاني
ظفر پسر نخست رشدي از همسر اول اوست كه از هم جدا شده بودند.گسيختگي! نام تركيبي كتاب: ژوزف- آنتون، از تلفيق نام ژوزف كنراد و آنتوان چخوف اقتباس شده است. اما سلمان رشدي بيش از همه ميداند كه زندگي او و رمان آيات شيطاني، هيچ نسبتي با زندگاني و آثار كنراد و چخوف ندارد! البته اين سخن به اين معنا نيست كه سلمان رشدي از شيوه نوشتن يا تكنيك كنراد و چخوف بهره نبرده است، مراد سير كلي و هويت آثار و سبك زندگي هر سه نويسنده است.
ميخواهم بگويم هنگامي كه نويسنده، گسيختگي و گمبودگي و خويشويرانگري را به عنوان سبك كار و هنر خويش انتخاب ميكند، به ويژه به هتك امر مقدس و پيامبران و كتابهاي آسماني ميپردازد، اين ويرانگري سايه سنگينش بر زندگي نويسنده نيز ميافتد. به تعبير نيچه: «هنگامي كه تو در مغاك مينگري، مغاك نيز در تو مينگرد!» چنانكه كتاب بسيار مفصل «ژوزف آنتون» روايت رشدي از ويراني خود و خانوادهاش در طول بيش از يك دهه و تكرار ويراني و گسيختگي است. چنان كه همسر سومش به رشدي گفت: «تو با واهمههايت خود و خانوادهات را ويران ميكني.» مدتي بعد از همسر سومش جدا شد و با يك مدل ازدواج كرد و…مدتي بعد از او هم جدا شد. اين پيوندها نشانه گسيختگي بود. زمان به طول نميانجاميد كه حلقه پيوند گسسته ميشد. گسستگي در روح و هويت رشدي بود. گرچه او در سال ۱۹۸۴ از آميختگي و پيوند سخن گفته بود اما در دنياي واقع، او نماد گسستگي شده بود. نوشته بود: «باهم مخلوط ميشويم، بهطور جداييناپذيري باهم مخلوط ميشوند و اين ... آميختگي پيامدهايي دارد.» و «در اين دنياي بدون گوشههاي آرام، نميتوان به راحتي از تاريخ، از هياهو، از هياهوي وحشتناك و بيآرام فرار كرد». اما او خود بر اين هياهو و غوغا و نا آرامي افزود. ميكوشد چنين سرنوشتي را به گونهاي تقدير تاريخي، تفسير كند:
«همه ما تحت تابش تاريخ هستيم، ما با تاريخ و سياست راديواكتيويته ميشويم!» (۳)
همان «تاريخيگري» كه كارل پوپر بهتر از ديگران به نقدش همت گماشت، اينگونه در انديشه و شيوه و منش سلمان رشدي، توجيهكننده سبك ادبي و هنرياش ميشود. تاريخيگري و تابش راديو اكتيو تاريخ به سلمان رشدي فرمان داد تا مريم عذري كه نماد پاكي و آراستگي و رنج و محبت است، از زبان سلمان رشدي به گونهاي معرفي شود كه انسان از تصور و بيانش شرم ميكند!؟ اين ادبيات و آزادي بيان و هنر است؟ سلمان رشدي چنان كه غربيها ميگويند، قهرمان آزادي بيان است؟ به تعبير ايزايا برلين، آزادي از چه چيزي؟ و آزادي براي چه!؟ اگر «تنهايي» را مضمون بنيادي رمانهاي گارسيا ماركز تلقي كنيم، «گسستگي» مضمون رمانهاي رشدي است.
پي نوشت:
1. on love and barley, Heiko of Basho, Penguin Classics, London, 1985 P 27 and 86
2.Joseph Anton: A Memoir. By Salman Rushdie. New York: Random House, 2012. Pp. 636
3. Joseph Anton by Salman Rushdie - review
The humiliations, the parties, the failures of analysis – Pankaj Mishra on Salman Rushdie’s memoir,
Gurdian 18 September, 2012
توصيههايي به اجلاس آموزش و پرورش
معلم در مدارس نوين هدايتگر و راهنماست. بازيگران اصلي كلاسها بچهها هستند. با روش كلاسداري سنتي دلمردگي حاصل ميشود.
۴- سرفصلها و اهداف آموزشي نياز به بازنگري مداوم دارد. سرفصلها و محتواي آموزشي هماهنگ با تغييرات نيستند .
۵- تاليف و انتشار كتابهاي درسي واحد براي همه مناطق كشور منطقي نيست، همه به اين مساله واقفند و مرتب تكرار ميشود! چرا اجرايي نميشود؟ آيا ميتوان اميدوار بود كه اين اتفاق در اين سالها واقع شود؟
۶- تجربه كرونا مدرسه و مدرسهداري را در همه دنيا متحول كرد، تدريس مجازي واقعيتي اجتنابناپذير است. مدارس به گذشته برنخواهند گشت، اصرار بر تعطيلي يا سهلانگاري در آموزش مجازي به نفع تعليم و تربيت نيست. در دنيا آموزش تلفيقي مدنظر كارشناسان است. براي اين نوع آموزش برنامهريزي كنيد.
۷- مدرسهسازي سنتي سيمان و آجر در حال تغيير است. در آيندهاي نزديك بچهها پنج يا شش روز هفته و براي دوازده سال به مدارس نخواهند آمد. مدارس تلفيقي (آموزش حضوري و مجازي) معمارياش با مدارس سنتي متفاوت خواهد بود.
۸- مديريت سنتي و هرمي منسوخ شده است. پشت ميزنشيني و فرمان دادن و ايجاد بروكراسي اداري عمرش به پايان رسيد. مديران بايد با كار تيمي و باز، به دور از جناحگرايي و باندبازي مديريت كنند. نگاههاي بسته و خسته راه به جايي نخواهند برد.
۹- زياد كار نكنيد، هوشمندانه كار كنيد. مديران نيز خانواده دارند. مديري كه از خانه و خانواده غافل باشد، حتما از مديريتش غافلتر است. كار زياد نشانه موفق بودن نيست. پيامبر رحمت(ص) ما در كنار كار اجتماعي به خانواده و خودش رسيدگي ميكرد و اوقاتي ويژه براي خود و خانواده داشت. ذهن خسته و بسته تصميمهاي اشتباه خواهد گرفت.
۱۰- ارزيابي عملكرد مدارس و دقت و نظارت اصولي، اصلي اجتنابناپذير است. نتايج آزمونهاي تيمز و پرلز نشان ميدهد وضعيت آموزش اسفناك است. سالهاست با اين مساله مواجه هستيم. چارهاي بينديشيد .
فردا نيز در اين زمينه خواهم نوشت.