چرا آربی اُوانسیان سالها به زبان فارسی تئاتر نساخت؟
مِه صحنه را پُر میکند
به بهانه انتشار کتاب «و شبم پر ستاره شد» منتخب مقالات و گفتوگوهای محمد عبدی
بابک احمدی
«و شبم پرستاره شد» مجموعه مقالات و گفتوگوهای محمد عبدی است در فاصله سالهای 1370 تا 1400. این نویسنده و روزنامهنگار با دقتی وسواسگون حاصل سالهای حالا بلندبالای فعالیت خبرنگاری و روزنامهنگاریاش را گردآوری کرده و منبعی قابل توجه حداقل برای نسل خبرنگاران حوزه فرهنگ و هنر مثل من تدارک دیده که وسوسهکننده است. اینکه سر بگردانیم و به گذشته نگاه کنیم و به قول معروف ببینیم چند مرده حلاجیم. آخرینبار علی دهباشی چنین پیشنهادی برایم داشت، نمونه نسل گریزپا و خستگیناپذیر عرصه فرهنگ و ادب که گویی شبانهروزی کار میکند. کتاب «و شبم پرستاره شد» هم چنین حالی رقم میزند. اینکه نویسنده بیوقفه سرگرم نوشتن و گفتوگو و مطالعه و چاپ یادداشت و تولید محتوای فرهنگی بوده و هیچگاه دست از کار نکشیده. این مجموعه به سبب رویکرد عبدی در بحث فرهنگ دایره متفاوت زمینههای گوناگون هنری از جمله سینما و تجسمی تا موسیقی و تئاتر و ادبیات را شامل میشود، به همین دلیل خواننده با شش فصل جادویی مواجه است؛ «جادوی سینما»، «جادوی صحنه»، «جادوی موسیقی» و غیره به همراه یک بخش «رو در رو» که به گفتوگو با هنرمندان اختصاص یافته. «سینمای اجتماعی مسعود کیمیایی؛ یک میزگرد سه ساعته»، «از اسطوره تا تصویر؛ گفتوگو با بهرام بیضایی»، «شعر نو، از آغاز تا امروز؛ گفتوگویی با محمدعلی سپانلو»، «رهاسازی هنر مدرن؛ گفتوگو با آیدین آغداشلو» و «تئاتر جوابگوی یک نیاز، گفتوگو با آربی اوانسیان». به این اعتبار عبدی قطعا از من روزنامهنگار بهتری است. بنابر ضرورت شخصی که اشاره کردم، این بخش آخر -گفتوگو با آربی- در نظرم اهمیت و جلوهای متفاوت داشت. حتی گیراتر از خواندن صحبتهای ابراهیم گلستان. آذر 1387 عبدی موفق شده در حاشیه سمینار «تئاتر مدرن ایران» در باربیکن لندن پای صحبتهای کارگردان مهم تئاتر معاصر ایران بنشیند. محلی که آربی همراه با سوسن تسلیمی، ایرج انور و شهره آغداشلو، سیواندی سال بعد از مهاجرت به مرور خاطرات «کارگاه نمایش» پرداختند؛ اما پیش از آنکه به بخش مهم صحبتهای هنرمند تاثیرگذار و دلایل انتخابش اشاره کنم، بیان این نکته ضروری است که یادداشت عبدی بر نمایش «یک دقیقه سکوت» از ساختههای مهم محمد یعقوبی در سالهای پایانی دهه هفتاد نیز به دلایلی که این را هم عرض خواهم کرد، اهمیت زیادی دارد؛ برای مثال دوباره به من ثابت کرد که نوشتن درباره تئاترهای روی صحنه و گفتوگو با هنرمندان، با هر کیفیتی میتواند واجد نکات مهمی برای آیندگان باشد. گو اینکه امروزه به نتیجه رسیدهام شناخت دقیق ابزار و مواد کار کارگردان تئاتر و اشراف به زوایای باریک ساختن یک اثر نمایشی و آگاهی نسبت به اصطلاحات تخصصی این هنر در افزایش ثمربخشی چنین نوشتههایی تاثیری بسزا خواهد داشت؛ اما دلیل اهمیت و انتخاب دو متن -یکی گفتوگو و دیگری یادداشت- در بین گزیده مطالب کتاب «و شبم...» ابتدا در رویکرد تئاتری دو هنرمند مهاجرت کرده یا کوچانده شده- آربی اوانسیان و محمد یعقوبی- است و دوم، یافتن پاسخ سوال کارگردانی که حدود چهار ماه قبل به من گفت: «الان چهار دهه از مهاجرت آربی میگذرد، چرا این مدت در اروپا تئاتر چشمگیری مانند آنچه قبل از انقلاب روی صحنه برد نساخته یا حداقل چرا کتاب نظری تئاتری به زبان فارسی ترجمه نکرده است؟» این کارگردان تلویحا، یعنی بیآنکه مستقیم به زبان بیاورد بر این باور بود که آنچه جمع «کارگاه نمایش» بین سالهای 49-1348 تا سال 1357 انجام دادند، مدیون حمایتهای بیدریغ رادیو تلویزیون ملی (رضا قطبی) و امکانات آنچنانی بوده و آنها بدون این حمایتها کیفیت دندانگیری برای ارائه نداشتند! در نظر او و گروه ضد سرکیسیان (اصطلاحی که آربی
به کار میبرد) انگار در همان دوران یک عده بیاستعداد دور هم جمع شده بودند و پول هنگفتی آمده و در ایشان استعداد ساخته است! در نتیجه نعلبندیان «پژوهشی ژرف و سترگ...» را نوشته یا آربی «باغ آلبالو» کارگردانی کرده و «ناگهان هذا حبیبالله ...» به رشته تحریر درآمده. فقط متوجه نمیشوم چطور درباره «شهره قصه» بیژن مفید چنین قضاوتی نیست، یا کسی نمیگوید کارگاه توانست طیف رنگارنگ فکری و سلیقهای تا اسماعیل خلج و بهمن محصص را گرد هم جمع کند و کنار یکدیگر بنشاند. احتمالا منتقدان انگلیسی نیز رشوه گرفته بودند که بعد از اجرای «پژوهشی ژرف و سترگ...» در رویال کورت لندن به ستایشِ اجرا بپردازند. باری، امروز روشن شده اکثر تفکرات ضد «کارگاه نمایش»، علاوه بر سمپاشیهای جریان «اداره تئاتر» زاییده حسادتها، افکار پوک سیاسی جماعت چپگرای کتاب نخوانده، به خصوص کتاب «سرمایه» نخوانده
-که بیشتر با فیگور چپ ارضا میشدند- بوده و البته نتیجه توسعه و توزیع نامتوازن امکانات؛ اما پاسخ آربی به این پرسش که چرا پس از مهاجرت هرگز تئاتری به زبان فارسی نساخت در نوع خود جالب است. او میگوید: «آن شرایط اجتماعی و سیاسی وجود ندارد که به شکل سابق باشد؛ ولی ماهیت کار من فرق نکرده. تنها اتفاقی که افتاده این است که من بعد از انقلاب، در خارج از ایران آگاهانه به زبان فارسی هیچ کاری نکردهام. برای اینکه معتقدم کار باید متعلق به مملکت باشد و نه برای خارج از مملکت. بیننده فارسی زبان خارج از مملکت در شرایط مصنوعی است و آن نوع کاری که من و همکارانم در ایران میکردیم، امروز در ایران ناممکن است. در نتیجه مسیر کاری که برای تئاتر فارسیزبان معتقد بودم باید پیمود، الان ناممکن است. به این خاطر فارسی کار نمیکنم. به زبان انگلیسی و فرانسه و ارمنی، اجراهایی داشتهام اما هدف من هیچ وقت این نبوده که در فرهنگهای مختلف اجراهای موفق داشته باشم. هدف من نوعی کار فرهنگی است در هر کدام از این فرهنگها. یعنی جوابگوی یک نیاز است، نه جوابگوی یک بازار. در نتیجه هر کدام از کارها در این رابطه و با این هدف بوده.» چنین وضعیتی که آربی توصیف میکند و زمانه در نبودش رقم زده، فقط یادآور همان صحنه از نسخه اجرا شده نمایشنامه «پژوهشی ژرف و سترگ ...» است که همسرایان یکصدا میگویند «مه صحنه را پر میکند» و تو گویی برای آدمی مثل آربی، صحنه در هر دو سوی داخل و خارج غبارآلود و مه گرفته است.
کتاب «شبم پر ستاره شد» بخشی را به اجرای نمایش «یک دقیقه سکوت»، نوشته و کارگردانی محمد یعقوبی اختصاص داده که روایتی به دست میدهد از هنرمندی که اوایل دهه 90 مهاجرت کرد. یعقوبی برخلاف اُوانسیان رویکرد متفاوتی در پیش گرفت و آموزش بازیگر و به صحنه بردن نمایش را در دستور کار کمپانی تئاتری «تئاتر اینروزها» قرار داد. نکته جالب توجه همین رویکرد متفاوت نسل بعد از اوانسیان است در برخورد با کشور و فرهنگ میزبان. چنانکه امیررضا کوهستانی یا نسیم سلیمانپور آثار خود را در سراسر اروپا و امریکا به صحنه میبرند. ولی فکر میکنم آربی بحث فرهنگی قابل توجهی مطرح میکند پیرامون زیست مصنوعی انسان ایرانی در کشورهای دیگر؛ جایی که انگار اثر عمیق فرهنگی تئاتر از کار میافتد. اگرچه امروزه به نظرم زیست در داخل هم به شکلی مصنوع پیش میرود و درصد زیادی از تئاترها کار نمیکنند، اما به هر ترتیب هنوز وقتی تماشاگر از سالن نمایش خارج میشود، اگر نمایش دغدغهمندی دیده باشد، اشتراکی میان زندگی خارج و داخل سالن خواهد یافت. روندی که در سالهای دهه 70 بیشتر تجربه میشد، اینجا اشاره به نمونه اجرای «یک دقیقه سکوت» اهمیت دارد «یک دقیقه سکوت، در ادامه آثار قبلی محمد یعقوبی، نگاه تیزبین و موشکافانه نویسندهاش را به روابط اجتماعی به تماشا میگذارد؛ که حالا -اینجا در یک دقیقه سکوت- رویکرد سیاسی مستقیمی را هم در بردارد؛ اما نمایش بیش از آنکه مانند غالب آثار سیاسی یا سیاستزده، به یک بیانیه یا مقاله مانند تبدیل شود و به موعظه بپردازد، نگاه تلخ و عمیقی است به وقایع سالهای اخیر... همه چیز در مستقیمترین شکل ممکن بیان میشود، بیهیچ ابایی. در نتیجه تماشاگر با نمایشی صاف و صادق روبهرو میشود که میتواند با آن ارتباط برقرار کند؛ نمایشی که تعارف نمیکند و قصد ندارد تماشاگرانش را به بازی ایما و اشاره دعوت کند. به همین دلیل ارتباط تماشاگر با صحنه ارتباطی است گرم و حیرتانگیز (کافی است به اشک تماشاگران در تاریکی یک دقیقه سکوت نهایی توجه کنید یا این نکته ساده که تماشاگران وقتی از تالار بیرون میآیند، به قدری غرق نمایش شدهاند که معمولا با هم هیچ حرفی نمیزنند!»
حتی پاسخ آربی به پرسشی درباره تاثیر کارگاه بر جریانهای تئاتری پس از خودش میتواند برای مدیران کنونی آموزنده باشد. مدیرانی که ابدا نسبت به زیست متمرکز گروههای تئاتری در یک مکان ثابت شناخت ندارند و متوجه نیستند استقرار گروهها در چنین اماکنی بدون نگرانی آوار شدن سقف روی سرشان چقدر میتواند به افزایش خلاقیت و ساخت آثار بدیع یاری رساند. کافی است یک سوله، کارگاه، بلکباکس یا هرچیزی مشابه ساختمان ساده و معمولی «کارگاه نمایش» دراختیار دو، سه گروه تئاتری جدی و شناسنامهدار قرار گیرد تا همه ببینیم نتیجه چه خواهد شد. «آنچه کارگاه نمایش از نقطهنظر تحول تشکیلات تئاتری و اداره کردن تئاتر و تحول پرورش هنرپیشه در پیش گرفته بود، خراب کردند و برهم زدند. کارگاه نمایش بهوجود آورنده سه سالن تئاتر در ایران و حداقل شش گروه تئاتری در زمان خودش بود. کارگاه به آنجا رسید که اجراها بهصورت رپرتوآر در سه سالن کارگاه نمایش، تئاتر شهر و سالن چهارسو اجرا میشد و هنرپیشهها قادر بودند که رپرتوار را سرپا نگه دارند. چنین پدیدهای پیش از این وجود نداشت... یک نسلی این را ده سال زندگی کرد، عدهای دیدند و تاثیر گرفتند و ورق عوض شد. این را میشود گفت که کارگاه تاثیر گذاشت.» بنابراین وقتی یادداشت و گفتوگوی منتشر شده در کتابی چنین کارگر میافتد، چرا اهل کتاب خودش را از مطالعهاش محروم کند؟ «و شبم پرستاره شد» به کوشش نشر ثالث منتشر شده و هماینک در دسترس علاقهمندان است.