انسان اقتصادي چگونه متولد شد؟
هومو اكونيموس
مجيد فنايي
احساسي پخته و آرام كه هر يك از اعضاي اجتماع را ترغيب ميكند كه خود را از انبوه همقطارانش جدا كند و از خانواده و دوستانش فاصله بگيرد، به شكلي كه بعد از اينكه، اينچنين، حلقه كوچكي براي خودش ساخت، مشتاقانه جامعه را به حال خود رها ميكند. (توكويل، دموكراسي در امريكا، در مورد فردگرايي)
هدف از اين يادداشت بررسي تبار انسان اقتصادي و ظهور آن در تمامي جوامع بشري -در اينجا مورد ايران- است. در ابتدا توضيح مختصري در مورد فردگرايي براساس ديدگاههاي يكي از بزرگترين مدافعانش فردريش آگوست فون هايك خواهيم داد و پس از آن براساس مصاحبههاي انجام شده به ظهور فردگرايي شديد در ايران امروز خواهيم پرداخت.
ظهور انسان اقتصادي
Homo economicus يا ظهور انسان اقتصادي تاريخي به اندازه تاريخ ظهور نظام جهاني سرمايهداري دارد. براي تعريف اين مفهوم ميتوان از دو نگاه استفاده كرد:
نگاه نخستين به فرآيند مادي شكلگيري انسان اقتصادي ميپردازد كه با انقلاب صنعتي در انگلستان و بسط آن به اروپا و امريكا تفسيري ماديگرايانه به ظهور انسان اقتصادي ميدهد.
ظهور جامعه صنعتي و پديده استعمار نوعي از هستي اجتماعي و فردگرايي را تقويت كرد كه سوژهها راهي به جز دنبال كردن اهداف فردي و رقابت در جامعه براي زنده ماندن نميديدند.
در ادبيات چارلز ديكنز، ويكتور هوگو و پس از آن اميل زولا اين نوع از سرمايهداري به خوبي توصيف شده است.
نگاه دوم نگاهي است كه مرتبط با تحولات فكري خصوصا انقلاب فرانسه و جريان متفكراني در سراسر غرب به وجود آورد كه نامهايي مانند جان لاك، برنارد مندويل، آدام اسميت و... را براي ما تداعي ميكند.
اما انسان اقتصادي چگونه مفهومي است؟ انساني كه با ناديده گرفتن مابقي متغيرها، به صورت منطقي در بازار دست به انتخاب ميزند و رشد و تلاش فردي او باعث شكوفايياش ميشود. اولينبار اين اصطلاح را جان استوارت ميل به كار برد: انساني كه تمايل به داشتن ثروت دارد.
فردگرايي نيز با توجه به رقابت در بازار براي رشد بيشتر تعريف ميشود و معمولا آن را در مقابل جمعگرايي ميگذارند. طرفداران بازار آزاد و اقتصاد ليبراليستي مخالف دخالت دولت در حوزه بازار هستند و به نظر آنها دخالت دولت راه را براي رشد فردي ميبندد.
نئوليبراليسم و جهاني شدن آن
ديويد هاروي در كتاب تاريخچه مختصر نئوليبراليسم آغاز اين جريان را در شيلي و با كودتاي نظامي امريكا همگام ميداند. پس از شكست دولت رفاه در دنيا باعث شد از دهه 1980-1978 با شروع اصلاحات اقتصادي دن شائوپينك در چين، ريگان در امريكا و تاچر در انگلستان شيوه جديدي از حكمراني ظهور كند كه با سركوب اتحاديههاي كارگري و شكلگيري نوع جديدي از نظام جهاني كه نگري و هارت به خوبي در كتاب امپراتوري: تبارشناسي جهاني شدن آن را توضيح ميدهند همگام باشد. تدوين قانون اساسي نظم جديد براساس مفهوم حق فردي توسط سازمان ملل، ظهور شركتهاي چند مليتي و پايان امپرياليسم.
فون هايك در كتاب فردگرايي و نظم اقتصادي درست تزي را مطرح ميكند كه هاروي در نقطه مقابل او نيز بر آن صحه ميگذارد.
هايك ميگويد براي رسيدن به آزادي فردي، بايد آگاهانه خوي اخلاقي جديدي براساس فردگرايي و رقابت براساس منطق بازار به سوژهها عرضه كرد و هاروي نيز ميگويد نئوليبراليسم شيوه جديدي از ادراك را ميسازد: همان انسان اقتصادي كه براساس رقابت و فردگرايي حركت ميكند.
فردگرايي و انسان رقابتي در ايران
با مرور ادبيات نظري انسان اقتصادي و پذيرش اين اصل كه براساس تز نگري و هارت در امپراتوري هيچ نقطه بيروني از نئوليبراليسم وجود ندارد؛ در اين بخش نگارنده متن 20 مصاحبه از افراد مختلف جامعه انجام داده است كه سه مورد از آنها را انتخاب كرديم درحالي كه 14 مورد ديگر نيز تقريبا در همين سمت و سو قرار دارند.
جوان 25 ساله دانشجوي متالوژي: «مسالهاي كه شما تحت عنوان فردگرايي ميگوييد بسيار به نگاه من نزديك است. به نظر من هر كسي كه در جامعه تلاش نكند به جايي نميرسد.»
دختر نوجوان 17 ساله: «من زياد به فكر خانوادهام نيستم. بيشتر به فكر تحصيل در خارج از كشور هستم. با موفقيت من آنها نيز شاد ميشوند.»
مرد 34 ساله مدير يك شركت هواپيمايي: «من هيچوقت از پدرم پولي نگرفتم و به نظرم هر كس بايد خودش تلاش كند تا به جايي برسد.»
نتيجهگيري
در روزگاري نه چندان دور شايد همين 100 سال پيش بنيان جامعه براساس خانواده هستهاي شكل ميگرفت و ارزشهاي اخلاقي جمعي در ايران ارزشمند بودند، اما با ظهور نوع جديدي از اقتصاد و جهاني شدن آن تاريخي از ظهور انسانهاي رقابتجو و فردگرا قابل نگاشتن است كه به تنها چيزي كه فكر ميكند سود فردي است. بايد اين تاريخ را نگاشت.