سينما، تلويزيون، پلتفرم و مخاطب
ابراهيم عمران
طي چند وقت اخير در بين اطرافيان دقت كردم كه نسبتشان با «تلويزيون و سينما و پلتفرمهاي» موجود چيست. چه كه مدتي است ذهنم درگير آن است كه چرا هيچ تمايلي اول به تلويزيون و بعد به سينما ندارم. جعبه جادو به قول زندهياد هاشميرفسنجاني سا لهاست كه از سبد فرهنگي حذف شده است. به مدد فيلمنامههاي ضعيف و بالمآل سانسور در سوژه؛ سينما نيز جايگاهش رفته رفته تنزل يافته است. ميماند پلتفرمهاي موجود كه شايد از بين كارهاي زياد؛ يكي دو تايي قابل توجه باشند. با اين مقدمه ذهني از خويشتن به سراغ چند نفر از دور و بر رفتم تا نسبتشان با اين سهگانه تفريح و سرگرمي را بدانم. چند خانواده را مورد پرسش قرار دادم. اولي زوجي ميانسال بودند. زن و شوهري كه ساعتهاي زيادي در خانه هستند. آخرين باري كه به سينما رفتند يادشان نيست. در دوره رونق سينما هم، آنان جايگاهي در سالنهاي تاريك نداشتند! بانوي خانواده تلويزيونبين است. و دستكم همه سريالهاي شبكههاي گوناگون را ميبيند. و حتي تكرار آن. مرد خانواده به هيچوجه اقبالي به تلويزيون ندارد و گهگاهي شبكههاي فارسيزبان را دنبال ميكند. از همسرش پرسيدم دليل تماشاي سريالها چيست؟ فيالفور جواب داد كه هيچ علاقهاي به محتواي آنها ندارد و مثال از حب علي و بغض معاويه استفاده كرد. و ادامه داد كه از روي ناچاري و بابت اينكه وقتش بگذرد كنترل تلويزيون را بالا و پايين ميكند! وگرنه اين حجم از بيكيفيت بودن آثار را متوجه ميشود. و در پايان گفت نميتوان او را مخاطب وفادار تلويزيون ناميد. خانواده دوم مادر و پسري بودند. مادر مسن و لاجرم جزو افرادي كه هر دوازده باري كه سريال «مختار» پخش شد؛ مخاطب ذاتي آن بود. و خود سريع ادامه داد «شب دهم و ستايش» را بارها ديده است. خانواده سوم زن و شوهر و دو فرزند خردسال هستند. مادر خانواده همه پلتفرمها را دنبال ميكند. البته نه از خريد اشتراك، بلكه دانلود از كانالهاي تلگرامي! و از آثار آنان هم رضايت دارد و از تلويزيون فقط براي تماشاي برنامههاي كودك، آنهم شبكههاي ماهوارهاي استفاده ميكند. شوهرش نيز اصولا هيچ علاقهاي به تلويزيون ندارد. و آخرين باري كه به سينما رفته بود به دعوت ارگاني بود و بس و نام فيلم را هم يادش نميآيد. البته هر گاه ماهواره «سام و نرگس» ايرج قادري را پخش ميكند؛ هر جا باشد خود را به منزل ميرساند و مخاطب چند صد باره آن ميشود! پس در اينجا نيز تلويزيون حكم محلل دارد و بس! مورد بعدي اين نظرسنجي خانوادهاي هستند كه تا مورد پرسش قرار ميگيرند؛ بيدرنگ ميگويند از بس نصاب براي برطرف كردن پارازيت آوردهاند و هيچ فايدهاي هم برايشان نداشت؛ كلا تلويزيون را جمع كردهاند و اگر نياز مبرمي باشد از گوشي و تبلتهايشان برنامهاي را دنبال ميكنند. و جاي تلويزيون هم آكواريومي گذاشتند كه زنده بودن ماهي را تماشا كنند و حظ ببرند! آنان نيز سالهاست به سينما نرفتهاند. و از پلتفرمها هم هيچ اطلاعي ندارند. خب با اين حساب سرانگشتي ميتوان ميزان مخاطبين سينما و تلويزيون و پلتفرمها را در ميان خانوادهها بررسي كرد. و در پي نظرسنجي سازماني نبود. و درصدهاي بالا و زير پنجاه آنان را وقعي ننهاد. با كمي غور در نگرش همين چند خانواده ميتوان به وسعت بزرگتري از فراديد اجتماع رسيد و خويشتن را تنها نديد در چرايي قهر و به قعر افتادن سينما و تلويزيون در بستر عادي اجتماع. اين يادداشت بسيار ساده و آسان ديدگاه برخي از خانوادهها را پوشش داد. آنهم در مورد سريالها بيشتر؛ حال بماند ساير برنامههاي جهت داروتك بعدي تلويزيون كه اگر واكاوي شود به قول زندهياد علي حاتمي «يه كارد سلاخ تو دلم».