ادامه از صفحه اول
تبعات فشار مالياتي بر توليد
اما راهبردهايي كه براي مهار تورم به كار گرفته ميشود نيز بايد عقلاني، اقتصادي و كاربردي باشد.
3) تداوم فشار مالياتي بر فعالان اقتصادي باعث خواهد شد تا خروج سرمايه از كشور با شتاب بيشتري همراه باشد. بسياري از كشورهاي همسايه از طريق ارايه سورپرايزهاي مالياتي تلاش ميكنند، سرمايههاي ساير كشورها را جلب كنند. اگر دولت براي تامين نقدينگي مورد نيازش بيشترين فشار را متوجه توليد و كسب و كارها كند، روند خروج سرمايهها از كشور تسريع ميشود. ضمن اينكه اين روند باعث افزايش نرخ بيكاري به دليل تعديل نيروها خواهد شد. اينگونه نيست كه دولت مالياتهاي اهالي توليد و صاحبان كسب و كار را افزايش دهد و اين فشار متوجه مصرفكننده و دهكهاي محروم نشود. به سرعت اين فشارهاي مالياتي از دهكهاي بالا و مياني عبور كرده و زندگي دهكهاي محروم را دستخوش تكانه ميسازد. يا سرپرست خانواده كارش را از دست ميدهد يا اينكه اقلام مصرفي و خدمات با افزايش قيمت همراه ميشوند يا اينكه مجموعه اين گزارهها به وقوع ميپيوندند.
4) بهطور كلي نرخ تورم، تحت تاثير شاخصهايي چون نقدينگي و پايه پولي قرار دارد. هرگونه نوساني در پايه پولي يا نقدينگي بهطور مستقيم نرخ تورم را كاهشي يا افزايشي ميكند. بر اساس آمارهاي اقتصادي ارايه شده توسط مسوولان، هم شاخص نقدينگي و هم شاخص پايه پولي از ابتداي سال 1401 در وضعيت باثباتتري قرار گرفته است.نرخ پايه پولي از حدود 38درصد به حدود 27درصد رسيده است.رشد نقدينگي نيز طي ماههاي خرداد و تير از 43 درصد به حدود 37درصد رسيده است. همانطور كه مشخص است، تنها رشد فزاينده شاخصهاي اقتصادي متوقف شده و هنوز تا رسيدن به نقطه باثبات راه بسياري باقي مانده است. براي تداوم كاهش رد نقدينگي، دولت از يك طرف بايد استقراض از بانك مركزي را متوقف كند از سوي ديگر از سيستم بانكي وام نگيرد و نهايتا اينكه ارز كمتري را به بانك مركزي تزريق كند. با اين دست فرمان ميتوان اميدوار بود كه ثبات افزونتري در شاخصها شكل بگيرد و كاهش نرخ تورم ادامهدار باشد.
خاكسپاري «سايه» و صبر مردم رشت
خوشحاليم كه اين مراسم در شهر زادگاه «سايه» با كمترين حاشيه برگزار شد و همشهريان او به احترام اين شاعر از طرح مطالباتشان در مراسم تدفين او خودداري كردند.
بنا به مشكلاتي كه داشتم، نتوانستم در مراسم تدفين «سايه» حاضر شوم اما از طريق شبكههاي اجتماعي به صورت زنده مراسم را ديدم. خوشبختانه حتي تشويقهاي مردم رشت در واكنش به سخنرانيهاي انجامشده هم عموما در راستاي ماهيت مراسم و مطابق با جايگاه هنري و ادبي «سايه» بود و اين يعني مردم رشت نخواستند از مراسمي مانند اين براي طرح مسائلي خارج از حوزه فرهنگ سوءاستفاده كند. از نكاتي كه ميتوانم در مورد مراسم بگويم، اين است كه مدعوين ميتوانستند كيفيتر انتخاب شوند؛ گرچه همه عزيزاني كه سخنراني كردند، بجا و به اندازه سخن گفتند. از قسمتهاي بهيادماندني مراسم، اجراي برنامه توسط استاد شكارچي، خالق قطعه «دايهدايه» به گويش بختياري بود. همينطور حرفهاي ناصر مسعودي، خواننده نامآشناي گيلاني، آقاي جلالي نماينده يونسكو و يلدا ابتهاج، فرزند شاعر، هركدام در مورد بخشي از شخصيت و اهميت «سايه» اهميت خاص خود را داشت. خصوصا وقتي كه يلدا گفت حرفي ندارد كه در مورد پدرش بگويد، جز آنكه در آخرين لحظات ميگفت دوست دارد در زادبومش، رشت، به خاك سپرده شود. آقاي علي دهباشي هم در سخناني كوتاه، توضيحاتي در باب اهميت «سايه» دادند و سپس شعري خواندند. به هر حال «سايه» شاعري بود كه انديشهاش را با زبان شعر بيان ميكرد. او زبان عشق و زبان دردهاي جامعه خود را توانست با شعر به مردمش بشناساند. خوشحالم كه بهرغم همه «نفرتپراكني»هايي كه با هدف كاهش استقبال از مراسم تشييع «سايه» شده بود، مراسم او به شكلي آبرومند برگزار شد. اين دستمريزاد دارد، خصوصا به خانواده شاعر كه با پيگيريهايشان، ضمن انتقال پيكر شاعر به وطن، توانستند زمينه برگزاري مراسمي آبرومند براي او را در زادبومش فراهم كنند.