• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5290 -
  • ۱۴۰۱ دوشنبه ۷ شهريور

نگاهي اجمالي به وضعيت فلسفه‌ورزي در ايران امروز

طبيعت بر فراز مابعدالطبيعه

محسن آزموده

تا حدود يك دهه پيش در ميان انبوه مباحث فلسفي در ايران آنچه هوش از سر علاقه‌مندان به اين رشته معرفتي و زيرشاخه‌هايش را مي‌ربود، مابعدالطبيعه بود. به بيان روشن‌تر و كامل‌تر، فلسفه و فلسفه‌ورزي، به‌طور كلي يكي از شاخه‌هاي معرفتي مورد توجه اهالي فرهنگ و به ويژه علاقه‌مندان به علوم انساني بود و اكثرا با نگاهي احترام آميز و سرشار از حيرت و تعجب، به فلسفه نگريسته مي‌شد. از ميان مباحث متنوع فلسفي هم آنچه بيش از بقيه با اقبال مواجه مي‌شد، مباحث انتزاعي هسته اصلي موضوعات فلسفي يعني هستي‌شناسي و معرفت‌شناسي بود. در نتيجه بازار فيلسوفان و فلسفه‌هايي كه حرف‌هاي بزرگ مي‌زدند و نظريه‌هاي كلان در تبيين هستي و عالم و نسبت انسان و جهان ارايه مي‌كردند، داغ‌تر بود، آنها كه نظريه‌هاي پرطمطراق درباره وجود بما وجود و تاريخ هستي و جوهر عالم و سرنوشت جهان ارايه مي‌كردند و مدعي بودند با دستگاه‌هاي بزرگ و شكوهمند فلسفي، تكليف آدم و عالم را روشن كنند. 
در نتيجه اين وضعيت فلسفه‌هاي مدرسي (اسكولاستيك) از سويي و فلسفه‌هاي پيچيده و پرمدعاي اروپايي مثل انديشه‌هاي ايده‌آليستي آلماني سكه روز بودند و هر كس مي‌خواست  درباره مسائل مهم، از سياست و اجتماع و اقتصاد گرفته تا روان‌شناسي و تاريخ اظهارنظر كند، بهتر بود لابه‌لاي حرف‌هايش چند بار اسم افلاطون و اسپينوزا و كانت و هگل و هايدگر را هم بگنجاند و مضاميني قلنبه سلنبه از اين فيلسوفان به سمت مخاطب پرتاب كند. انگار كار فلسفه، ارايه راه‌حل براي همه ‌چيز بود و اين فيلسوفان هم خواسته يا ناخواسته با دستگاه‌ها يا نظام‌هاي فلسفي كه ارايه كرده بودند، كليد حل همه مشكلات و مسائل را در اختيار مخاطبان مي‌گذاشتند. زمانه، روزگار حرف‌هاي بزرگ و به اصطلاح كلان روايت‌ها بود و كمتر كسي به جزيي‌نگري‌هاي علمي و ريزه‌كاري‌هاي پژوهشي توجه داشت و همه مي‌خواستند با خواندن نصف و نيمه چند متن ترجمه يا به اصطلاح «ترجمه-تاليفي» كل مشكل فلسفه و بلكه عالم بشريت را حل كنند. در نتيجه همين انتظار يا مطالبه گرانبار از فلسفه بود كه بسياري از علاقه‌مندان به علوم انساني در ايران به سمت فلسفه‌هاي پيچيده نظرورزانه فرانسوي گرايش پيدا كردند و براي چند سال بازار كتاب نشر، پر شد از ترجمه آثار فيلسوفان و نظريه‌پردازان فرانسوي يا ترجمه‌ها و تاليف‌هايي درباره آنها، منتها با ترجمه‌هايي بسيار پيچيده و احتمالا پرخطا. 
اتفاقا زبان دشوار و پيچيده فيلسوفان و فلسفه‌هاي مذكور و دامنه مباحثي كه طرح مي‌كردند، به مدعيان مجال مي‌داد كه هر حرف مبهم و نامفهوم خودشان را به ايشان منتسب كنند و با زباني زرگري و غيرقابل درك، مخاطب را مرعوب. هر كس هم اين متفكران را نمي‌شناخت يا ادعاي آشنايي با ايشان را نداشت، متهم به بي‌سوادي، ساده‌انگاري و سطحي‌نگري مي‌شد و به او توصيه مي‌شد كه تا فلسفه نخوانده، حرف نزند و بهتر است مدتي نزد اساتيد فلسفه، شاگردي كند. طرفه آنكه از متفكران مذكور، يا كتابي ترجمه نشده بود يا اگر شده بود، درباره كيفيت ترجمه‌ها حرف و حديث زياد بود. معدود ترجمه‌هاي قابل اتكا از فيلسوفان بزرگ هم بسيار مهجور بود و كمتر كسي به اصل آثار مراجعه مي‌كرد. اين فقدان سبب مي‌شد كه مدعيان فلسفه‌داني به خودشان اجازه بدهند هر حرفي را در دهان فيلسوف مورد علاقه خودشان بگذارند و با ذكر نقل قول از ايشان خودنمايي كنند. 
در سال‌هاي اخير اما گرايش به فلسفه‌هاي مذكور رو به افول گذاشته و انواع ديگري از مباحث فلسفي مدنظر قرار گرفته‌اند، از جمله به اين دليل كه اصولا گرايش به فلسفه‌هاي بزرگ و نظام‌مند در همه جا 
كم شده و ديگر ادعاهاي بزرگ براي تبيين همه‌چيز، چندان خريدار ندارد. ضمن آنكه شمار فارغ‌التحصيلان رشته فلسفه از خارج و داخل زياد شده و در نتيجه تعداد آثار تحقيقي هم كه از متفكران و فلسفه‌هاي مذكور ترجمه و تاليف شده، به شكل بي‌سابقه‌اي گسترش يافته است. بنابراين خرج كردن بي‌حساب و كتاب اسم متفكران و فلسفه‌هاي مذكور بي‌مخاطره آشكار شدن ناآگاهي همراه نيست. ديگر سو فلسفه‌هاي نظام‌مند مذكور در عمل نشان دادند كه از بنا كردن نظم‌هاي واقعي ناتوانند. 
در نتيجه در سال‌هاي اخير، دو دسته از مباحث فلسفي بيشتر از سوي عموم اهل فرهنگ به خصوص فلسفه‌دوستان مورد اقبال قرار مي‌گيرند. در سطح عمومي، مباحث مربوط به فلسفه و معناي زندگي و موضوعات انضمامي و فلسفه براي زندگي با رويكردهاي بيشتر فردگرايانه، سكه روز هستند و هر سال شاهد ترجمه و تاليف آثار فراواني با موضوعاتي از اين دست هستيم. از سوي ديگر در ميان مخاطبان و علاقه‌مندان جدي‌تر فلسفه، رجوع به فلسفه‌هاي علم باور و طبيعت‌گرا رونق يافته است. به عبارت ديگر، اهل فلسفه از مابعدالطبيعه رو به سوي طبيعت آورده‌اند و بسيار بيش از گذشته، به دستاوردهاي علم و فناوري توجه مي‌كنند و آنها را جدي مي‌گيرند. گويي ناكامي‌هاي مابعدالطبيعه در كنار كاميابي‌هاي علم و تكنولوژي موجب شده كه اهل فلسفه، از ادعاهاي بزرگ خود دست بكشند و به همراهي (اگر نگوييم خدمتگزاري) علم جديد، رضايت بدهند يا دست‌كم فروتنانه كار خود را تحليل مفاهيم و دقت بخشي به زبان و شيوه‌هاي كاربرد آن بخوانند. اما آيا بار ديگر در فلسفه ايراني، مابعداالطبيعه (و البته ماوراءالطبيعه) در برابر طبيعت سر بر خواهد آورد و باز هم مباحث مابعدالطبيعي رونق و اقبال سابق را خواهند يافت؟ اين پرسشي است كه تحولات سياسي، اجتماعي و فرهنگي به آن پاسخ خواهد داد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون