جنگلسوزي ها، داغي بر دل محيط زيست ايران
شعلههاي آتش؛ تهديدي جدي براي منابع طبيعي كشور
گروه اجتماعي| فصل تابستان بزرگترين نگراني حافظان منابع طبيعي است، چراكه افزايش دماي هوا، خطر آتشسوزي در جنگلها و منابع طبيعي را به شدت افزايش ميدهد.
چندي قبل، مديركل منابع طبيعي و آبخيزداري آذربايجان غربي با توجه به افزايش دما در روزهاي آتي، از احتمال وقوع آتشسوزي در جنگلها و مراتع اين استان خبر داد.
مير صمد موسوي با اشاره به پيشرو بودن افزايش دما در استان و بروز گرما و خشكي هوا و وجود پوشش علفي و خشك در عرصههاي منابع طبيعي گفت: طبق بررسيهاي به عمل آمده غالب حريقهاي حادث شده در جنگلها و مراتع استان در خارج از ساعات كاري اداري و روزهاي پاياني هفته و ايام تعطيلات اتفاق ميافتد.
آتشسوزي در عرصههاي جنگلي البته خاص ايران نيست. تركيه، يونان، ايتاليا، ايالات متحده و كانادا از جمله كشورهايي هستند كه طي سالهاي اخير، گزارشهاي متعددي از آتشسوزي در عرصههاي جنگلي داشته اما تفاوت وقوع حريق در عرصههاي جنگلي ايران با بسياري از كشورهاي اروپايي يا از جمله كشورهاي پيشرفته، ناكافي بودن امكانات اطفاي حريق در ايران به دليل بيتوجهي دولتها به ضرورت تامين تجهيزات استاندارد و مكفي براي حافظان منابع طبيعي است كه در زمان وقوع آتشسوزي در جنگلها، دست نيروهاي محلي و امدادگران و جنگلبانان از حداقل امكانات مناسب و تجهيزات بهروز، خالي ميماند و با تاثر و اندوه بايد شاهد نابودي نعمتهاي طبيعي كشور باشند.
در حالي كه مسوولان حافظ محيط زيست و فعالان حفاظت از طبيعت، بارها هشدار دادهاند كه بسياري از آتشسوزيها در عرصههاي طبيعي عمدي و با انگيزه سوءاستفاده و طمعورزي براي تصرف اراضي است و ضرورت دارد كه قوانين مقابله و برخوردهاي قهري با سودجوياني كه ميراث ملي كشور را نابود ميكنند، تشديد شود تا قدرت بازدارندگي بيشتر داشته باشد، بلااثر بودن آييننامهها و تبصرهها هم عامل ديگري است كه در زمان وقوع حريق در عرصههاي طبيعي، امكان هرگونه احيا و نجاتبخشي منابع ملي كشور را غيرممكن ميكند.
البته نابودي جنگلهاي ايران فقط به واسطه آتشسوزي نبوده، بلكه اقدامات مخرب ديگري هم در 4 دهه گذشته رخ داده كه باعث سوختن منابع ملي و ميراث طبيعي كشور شده است. چندي قبل، يك فعال محيط زيست هشدار داد: «اگر با همين روند پيش برويم، تا ۵۰ سال آينده تمامي جنگلهاي ايران از بين ميرود.»
فرزاد عليزاده در گفتوگويي كه با خبرنگاران داشت اين هشدار را مطرح كرده بود كه «در ۷۰ سال گذشته، هفت ميليون هكتار از جنگلهاي زاگرس از بين رفته و در حال حاضر تنها پنج ميليون هكتار جنگل در زاگرس باقي مانده است، اينچنين كه به نابودي جنگلها و مراتع كشور كمر همت بستهايم تا ۵۰ سال آينده تمامي جنگلها و در ۸۰ سال آينده تمامي مراتع را از دست ميدهيم.»
علت طرح اين هشدار هم اين بود كه بيشترين تخريب دهههاي اخير در جنگلهاي بلوط زاگرس به عنوان ذخاير ارزشمند كشور رخ داده است. عليزاده هم در هشدارهاي خود گفته بود: «از ۱۶۵ ميليون هكتار وسعت كشور، ۱۲ميليون هكتار آن جنگل است. جنگلهاي بلوط زاگرس با وسعت 6 ميليون هكتار، ۵۰ درصد جنگلهاي ايران را تشكيل ميدهند. در عين حال، ۸۰ درصد عشاير كشور و بيش از ۵۰ درصد دام كشور (از مجموع ۶۵ ميليون راس دام) در اين منطقه هستند علاوه بر اينكه ۴۰ درصد آب كشور از اين منطقه تامين ميشود.كشور ما در عرض جغرافيايي (۲۵ تا ۴۰درجه) قرار دارد و بنابراين، كمربند بيابانهاي دنيا از كشور ما ميگذرد. در حالي كه متوسط بارندگي جهاني ۶۰۰ ميليمتر است، در كشور ما ۲۳۵ ميليمتر است (يكسوم متوسط جهاني) و بنابراين، كشور ايران از نظر بارندگي در مناطق آب و هوايي خشك و نيمه خشك قرار دارد.همين امر اهميت جنگلهاي زاگرس را به عنوان وسيعترين رويشگاه جنگلي غيرتجاري (از نظر توليد فرآوردههاي چوبي) گوشزد ميكند. متاسفانه طي سالهاي اخير فعاليتهاي انساني و طبيعي متعددي باعث زوال و مرگ تدريجي درختان بلوط زاگرس شده است. يك درخت بلوط در شرايط ايدهآل ميتواند تا ارتفاع ۴۰ متر قد بكشد و بهطور متوسط تا ۶۰۰ سال عمر كند! چراي بيرويه دام و فعاليتهاي دامداري در اواخر تابستان و اوايل پاييز به منظور تهيه علوفه زمستاني دام، عبور و مرور دام در جنگلهاي زاگرس كه موجب سُمكوب شدن خاك شده و در نتيجه عبور هوا را مختل ميكند و مانع تنفس ريشهها ميشود در نهايت، سخت شدن خاك را در اين منطقه رقم زده و موجب وقوع سيل با اندك بارندگي خواهد شد. علاوه بر اين، قطع درختان و هيزمگيري و تجارت زغال بلوط، يكي از تجارتهاي پرسودي است كه پاي انسانها را به نقاط بكر زاگرس باز كرده است.عدم زادآوري و خشكسالي در سالهاي اخير نيز نابودي بلوطهاي زاگرس را به دنبال داشته ضمن آنكه نفوذ ريزگردها، موجبات ضعف فيزيولوژيك درختان بلوط را ايجاد كرده بهطوري كه حملات حشرات و عوامل بيماريزا منجر به خشكيدگي درختان بلوط در جنگلهاي زاگرس شده است.در عين حال، زراعت ديم در اراضي جنگلي تا آنجا پيش رفته كه تيغه وحشي گاوآهن، ريشه بلوطهاي زاگرس را خراشيده و هزاران ليتر سم و كود شيميايي به واسطه اين نوع از كشاورزي وارد زمين شده و محيطزيست طبيعي زاگرس را مختل و از آن مهمتر شخم و شيار در دامنههايي با شيب تند، خطر فرسايش و از بين رفتن عوامل زيستي خاك و بروز سيل را دوچندان كرده آن هم در حالي كه به گفته كارشناسان، شخم زدن سطح منابع طبيعي و جنگلها سبب ميشود تا قسمتهاي زيرين خاك در معرض جريان هوا قرار گرفته و رطوبت خود را از دست بدهد. يك هكتار خاك حاصلخيز جنگلي حاوي ۳۰۰ ميليون زيستمند همچون بيمهرگان، حشرات ريز، كرمها و... است كه باوجود جنگلها ميتوانند اصول خاك را حفظ و نقش موثري در افزايش حاصلخيزي خاك ايفا كنند، اما با ورود سموم شيميايي تمامي اين اكوسيستم از بين ميرود. هزاران درخت براي احداث جاده يا خطوط انتقال گاز قطع شده يا به خاطر آبگيري سد به زير آب رفته چنانكه تنها با ساخت سد كارون سه، حدود۲۵۰۰ اصله درخت بلوط از بين رفته است.»
اين فعال محيط زيست در بخش ديگري از هشدارهاي خود به آتشسوزي در عرصه جنگلي زاگرس اشاره كرده و گفته بود: «آتشسوزيهاي پيدرپي كه عموما عامل انساني داشته يكي ديگر از دلايل نابودي جنگلهاي زاگرس است؛ تنها در خرداد ماه سال 1400 آتشسوزي هفت روزه جنگلهاي زاگرس در كهمره سرخي فارس ۱۵ هزار هكتار از بلوطهاي چند صد ساله اين منطقه را به خاكستر تبديل كرد.»
چندي قبل خبرگزاري مهر هم گزارش داد كه جنگل 370 هكتاري «فتاتو» در شهرستان خمام كه تنها جنگل جلگهاي هيركاني به شمار ميآيد و از توسكاستانهاي قشلاقي حاشيه درياي كاسپين در گيلان است كه شهريور 1399 در فهرست آثار ملي طبيعي به ثبت رسيده، در سايه بيتوجهي مسوولان، مورد تعرض قرار گرفت به اين نحو كه بخشي از درختان با ارزش اين عرصه طبيعي، براي احداث جاده قطع شد. بيتوجهي به اين فاجعه و سكوت دستگاه قضا و انفعال وزارت ميراث فرهنگي در حالي بود كه جنگلهاي هيركاني، از آخرين و معدود باقيماندههاي جنگلهاي باستاني خزانكننده روي كره زمين هستند كه براي بيش از ۵۰ ميليون سال و از دوران سوم زمينشناسي تاكنون به حيات و تكامل خود ادامه داده و به عنوان يكي از نادرترين و ارزشمندترين رويشگاههاي طبيعي پهن برگ و خزانكننده در جهان معرفي شدهاند تا جايي كه در برخي منابع مكتوب از اين رويشگاهها به عنوان فسيل يا موزه زنده ياد ميشود.
بنا به اعلام سرهنگ رضا اكبري؛ فرمانده يگان حفاظت سازمان جنگلها، مراتع و آبخيزداري كشور، طي ۱۰ سال اخير متوسط مساحت عرصههاي منابع طبيعي كه سالانه درگير حريق ميشوند ۱۸ هزار هكتار و متوسط تعداد آتشسوزي در جنگلها و مراتع نيز سالانه حدود ۲۰۰۰ فقره برآورد شده است.
هادي كيادليري؛ دبير مرجع ملي كنوانسيون تنوع زيستي كشور چندي قبل اعلام كرد: «انواع مختلف آتشسوزي در جنگلها رخ ميدهد، از آتشسوزيهاي سطحي تا آتشسوزيهايي كه تنه يا تاج درختان را درگير ميكند. در آتشسوزي جنگلها نوع گونه گياهي نيز بر بقاي آن در مواجهه با آتش تفاوت ايجاد ميكند و هرگونه گياهي نسبت به شدت و حرارت آتشسوزي مقاومتهاي متفاوتي دارد. آتشسوزي در بسياري از مناطق جنگلي بهويژه در مناطق زاگرسي، حتي اگر سطحي باشد و به درختان كمتر آسيب وارد كند، تمام نهالها، پوشش گياهي و موجودات جانوري در آن منطقه را از بين ميبرد كه نابودي آنها كل اكوسيستم را دچار فروپاشي ميكند. آينده جنگلهاي زاگرس شرايط نگرانكنندهاي دارد، چراكه اكنون زادآوري، پوشش گياهي و استقرار نهال در اين مناطق به دليل چراي بيش از حد ظرفيت دام و فرسايش خاك به سختي اتفاق ميافتد. آتشسوزي صدمات بسيار شديدي را به اكوسيستمهاي جنگلي وارد ميكند. براساس آمار اعلام شده از سوي سازمان جنگلها، بيش از ۹۰ درصد آتشسوزي در جنگلها و مراتع كشور ناشي از عوامل انساني است. علاوه بر اينكه شدت و حدت آتشسوزيهاي غيرطبيعي بيش از آتشسوزيهاي طبيعي است، در آتشسوزيهاي عمدي افراد براساس نياز و هدف خود نسبت به آتش زدن جنگلها و مراتع اقدام ميكنند و درخت آفتزده، خشك يا زنده براي آنان تفاوتي نميكند همچنين در آتشسوزيهاي سهوي نيز كه در برخي موارد توسط گردشگران اتفاق ميافتد عموما مناطقي دچار حريق ميشوند كه از پوشش گياهي و درختي مناسبي برخوردارند و گردشگران نبايد در آن مناطق آتش روشن كنند.»
اخيرا رييس ذخيرهگاه زيست كره ميانكاله با ابراز نگراني از فقدان امكانات استاندارد براي مقابله با آتشسوزي در اين منطقه در گفتوگو با «ركنا» اعلام كرد: «مهمترين وظيفه محيطباني ميانكاله براي مقابله با آتشسوزي در اين منطقه، پايش بيشتر و تشخيص به موقع آتشسوزي است. ما امكانات استانداردي براي مقابله با آتشسوزي در منطقه نداريم و خود همكاران ما با ابتكاراتي كه به خرج دادند، دو تراكتور را تهيه كردهاند و با متصل كردن دستگاههاي آبپاش، پمپ آب و تانكر به پشت آن تراكتورها، اين ابزار كشاورزي را به دستگاه اطفاي حريق تبديل كردهاند. البته قطعا استفاده از اين تراكتورها براي مقابله با آتشسوزي كاملا غيراستاندارد است، ولي با توجه به كمبود امكاناتي كه در اختيار ما قرار دارد، همكاران ما چارهاي نداشتند جز اينكه چنين دستگاهي را طراحي و براي اطفاي حريق استفاده كنند.در شرايطي كه بودجه و امكانات ما براي شناسايي و اطفاي حريق در ميانكاله به شدت ناكافي است، همكاران ما تلاش ميكنند كه به محض وقوع حريق در يك بخش از ميانكاله، به سرعت در منطقه حاضر شوند. اطفاي حريق در بخشهاي مختلف ميانكاله نيز بين چند ساعت تا چند روز طول ميكشد و متاسفانه ما عمدتا ناچاريم كه براي اطفاي حريق در ميانكاله از تجهيزات ابتدايي استفاده كنيم كه بعضا فرسوده هستند.صرفنظر از يك مرتبه كه اداره كل مديريت بحران مازندران براي اطفاي حريق در منطقه ما بالگرد اعزام كرد، ميانكاله به عنوان يك ذخيرهگاه زيستكره ثبت شده در فهرست جهاني يونسكو فقط دو دستگاه تراكتور براي اطفاي حريق دارد. بنابراين با توجه به اهميت زيست محيطي ميانكاله، ما از مسوولان استاني و كشوري درخواست داريم كه هر چه زودتر به دستور رييسجمهور براي ايجاد پايگاه اطفاي حريق در اين منطقه عمل كنند.»
علي كلانه در حالي اين انتقاد را مطرح كرد كه به گزارش ركنا، پناهگاه حيات وحش ميانكاله در فهرست جهاني يونسكو به عنوان ذخيرهگاه زيستكره ثبت شده و تالابي هم كه در قسمت جنوبي آن قرار گرفته به عنوان يكي از تالابهاي بينالمللي ايران در كنوانسيون رامسر به ثبت رسيده، اما حالا چند سالي است كه با انواع تهديدات زيست محيطي مواجه است؛ از ماجراي حاشيهساز احداث مجتمع پتروشيمي گرفته تا طرح جنجالي لايروبي خليج گرگان و البته ورود فاضلاب واحدهاي مسكوني، صنعتي و پرورش دام و طيور، صيد غيرمجاز پرندگان مهاجر در فصول سرد سال، مرگ ناگهاني هزاران پرنده در زمستانهاي 98 و 99 و آتشسوزيهاي عمدي كه به خصوص در دو سال گذشته به بلاي جان اين عرصه طبيعي ارزشمند تبديل شدهاند.
بيتوجهي به اين ذخيرهگاه ارزشمند در حالي است كه به استناد اين گزارش، اسفند 1400، رييسجمهوري در سفرهاي استاني به مازندران و گلستان، دو بار به ميانكاله سر زد و دستورات مهمي براي حفظ طبيعت اين منطقه صادر كرد كه از جمله مهمترين اين دستورات نيز ايجاد پايگاه اطفاي حريق در منطقه ميانكاله بود كه به گفته مديران زيست محيطي مازندران، هنوز هيچ اقدام موثري براي عمل به آن انجام نشده آن هم در حالي كه منطقه ميانكاله در سال 1400 بيش از 40 بار آتش گرفت و در سه ماه ابتدايي سال 1401 نيز شاهد 8 مرتبه وقوع حريق در اين منطقه بودهايم كه گستردهترين آنها مربوط به حريقي است كه در تاريخ 21 خرداد در اين منطقه رخ داد.
كلانه ميگويد: «عمده آتشسوزيهايي كه در سالهاي اخير در منطقه ميانكاله رخ داده، به شكل عمدي بوده است و مطابق بررسيهايي كه ما انجام دادهايم، برخي دلايل را ميتوان به صورت پيشفرض به عنوان علل وقوع حريق عمدي در ميانكاله ذكر كرد؛ از جمله اينكه متاسفانه بعضي دامداران منطقه براي اينكه مراتع خود را از گياهان چوبي خالي و آن را به علفزار تبديل كنند، دست به ايجاد حريق در ميانكاله ميزنند.بعضي افراد نيز براي تصرف مناطق ساحلي ارزشمند ميانكاله، اين مناطق را به آتش ميكشند و با توجه به اينكه ما در سالهاي اخير مكررا شاهد وقوع حريق در بخشهاي ساحلي ميانكاله بودهايم، به نظر ميرسد اين افراد نقش مهمي در ايجاد حريق عمدي در منطقه ميانكاله داشته باشند. همچنين بعضي صيادان غيرمجاز كه در فصول سرد سال اقدام به صيد پرندگان مهاجر ميكنند، بعضا به قصد انتقامجويي از عوامل محيطباني منطقه دست به ايجاد حريق عمدي در ميانكاله ميزنند.بررسيهاي ما نشان ميدهد كه احتمالا كشت گياه مخدر گراس در وقوع بعضي حريقهايي كه در ميانكاله رخ ميدهد، نقش دارد؛ به نحوي كه احتمال دارد برخي متخلفاني كه اين كار را در ميانكاله انجام ميدهند، به دليل رقابتهاي درون گروهي با يكديگر، مزارع كوچك همديگر را آتش بزنند و سرايت اين آتش به عرصههاي طبيعي مجاور منجر به وقوع حريق گسترده شود. ما از دستگاههاي امنيتي درخواست كردهايم به مساله وقوع حريقهاي مكرر و عمدي در منطقه ميانكاله ورود كرده و با انجام كارهاي امنيتي و اطلاعاتي، عوامل ايجاد اين آتشسوزيها را شناسايي و با آنها برخورد كنند كه البته با وجود وقوع بيش از 40 آتشسوزي در منطقه ميانكاله در سال 1400 كه احتمالا عمده آنها عمدي بوده، متاسفانه در سال گذشته تنها يك نفر به اتهام ايجاد حريق عمدي در اين منطقه دستگير شد.»